انجمن علمی فرش ایران- نقد و نظر
چند نکته درباره آسیب شناسی پژوهش در فرش ایران

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1391/7/21 | 

 آسیب شناسی پژوهش در فرش

 فرشِ ایران، به دست و اندیشه خود ایرانیان، آنگونه که بایسته و شایسته است، بررسی نشده. اگرچه که این کاستی در دیگرهنرهای سنتی نیز دیده می‌شود. برای نمونه، درباره هنجارهای زیبایی شناسانه یا شگردهای ساختاری هنرهای چوبی، فلزی و حتّی نگارگری، به روشنی سخن گفتن دشوار است و برپایه‌ این نکته‌های نا آشکار و چه بسا آشفته نمی‌توان یک متن ژرف نگر فراهم آورد. فرش نیز برهمین روند پیش می‌رود و دیگرگونه نیست.

  پیشینه تحقیق و پژوهش در هنر صنعت فرش علیرغم حضور دیرپای خود در ایران زمین سابقه طولانی ندارد. اولین پژوهشگران فرش را نیز می‌توانیم غربی‌هایی بدانیم که ارزش فرش ایرانی را بیشتر از خود ما درک نموده بودند. در ایران سال 1309 موسسه قالی ایران و سال 1314 شرکت سهامی فرش ایران آغاز به کار کردند و در زمینه تحقیق و پژوهش فعالیت‌هایی به صورت پراکنده انجام دادند. امّا در 22 بهمن سال 1356 با تاسیس موزه فرش اولین نهاد رسمی مرتبط با فرش واژه پژوهش را در اساسنامه خود وارد کرد و پژوهش را بزرگترین وظیفه خود قلمداد کرد. با این حال موزه فرش نیز در عمل به رسالت اصلی خود که پژوهش باشد در سال‌های بعد توفیقی نیافت و تنها به انبار و دست آخر نمایشگاهی برای فرش‌های ایرانی بدل شد.

  در ادامه این جریان سال 1375 مرکز تحقیقات فرش تاسیس شد. این مرکز که ابتدا با نام موسسه و بعد با نام مرکز وابسته به جهاد کشاورزی فعالیت نمود از همان ابتدا با مشکلات زیادی در راستای پژوهش‌های مرتبط با فرش روبروبود. مشکلاتی نظیر اخذ مجوزهای و بودجه‌های تحقیقاتی و عدم بهره‌مندی از پژوهشگران مجرب که از عمده مشکلات این مرکز بود. در همین زمان فرش در مقطع کارشناسی وارد دانشگاه‌ها شد. اتفاقی که حداقل نوید قرار گیری فرش در مسیر علمی را می‌داد. و در سال 1381 مرکز ملی فرش تاسیس شد و یگانه متولی فرش در کشور نام گرفت. تحقیقات نیز در این مرکز و تحت سیاست گذاری معاونت پژوهش این مرکز جان تازه‌ای گرفت. با این حال روند تحقیق و پژوهش فرش در کشور با توجه به ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های موجود به آن نقطه مطلوب نرسیده است. با نگاهی به کتب منتشر شده در خصوص فرش این ضعف بیشتر نمایان خواهد شد.

  بیشتر کتاب‌هایی که ایرانیان در مورد فرش نوشته‌اند، یا دارای بار احساسی و گنده‌گویانه است و یا وصفی است و سست بنیاد. در این میان، بسیار اندک‌اند نوشته‌های موشکافانه و علمی. این‌کتاب‌ها به جای آنکه یک خرده گیری (نقد) هوشمندانه و درست را شیوه کار خود قرار دهند، بیشتر جنبه آذینی و نفیس یافته‌اند و پر هستند از وصف‌های بیهوده و به به و چه چه‌های هزار باره، که نه به کار پژوهشگر و دانشجو می‌آید و نه توده مردم. با یک نگاه خوش‌بینانه، نزدیک به نود درصد کتاب‌هایی که امروز در زمینه فرش چاپ می‌شوند، از دو گونه بیرون نیستند، یا گردآوری‌ای هستند از چند عکس پر زرق و برق با زیرنویسی نارسا و اندک که نویسنده (بخوانیم عکاس) کِنِسانه از ارایه داده‌های بیشتر طفره رفته، یا سرشار است از سرفصل‌های چشم گیر، چنان که شور خواننده را برانگیزاند و گمان کند طرحی نو در این متن افکنده شده است. امّا تا کتاب را می‌گشایی و چند برگش را می‌خوانی، با انبوهی از داده‌های دستمالی شده و کهنه روبرو می‌شوی که نه تنها دانش فرش ایرانی را فربه نساخته که چه بسا، چشم اسفندیارش نیز شده است.

  این دست رویکردها، سبب شده است که چارچوبی سست، جایگزین شیوه‌های هدفمند و کارساز پژوهشی شود. شوربختانه این چارچوب نادرست، چنان کارش بالا گرفته است که سرپیچی از آن و با نگاه و خوانشی دیگر بر رسیدن (اینجا درست یا نادرست بودن آن دیدگاه دوم رویِ سخن نیست، بلکه رویگردانی از همان شیوه نخست مورد نظر است)، به بی دانشی پژوهشگر تعبیر می‌شود. اگرچه این دشواری، درباره پژوهش در طرح و نقش فرش بیش از دیگر زمینه‌ها نمود دارد. چنان که دربرخی از شاخه‌های فرش مانند رنگرزی و مرمت، کارهایی به مراتب علمی‌تر انجام شده است، امّا در زمینه طرح و نقش، یک هنجار نادرست، مدت‌هاست که معیار قرار گرفته و کم و بیش همه از آن بهره می‌گیرند و بیشتر پژوهش‌ها (کتاب، مقاله، پایان نامه و غیره) را که کنار یکدیگر بگذارید، حتی در جمله‌بندی‌شان جدایی چندانی نمی‌بینید، چه رسد به کندوکاو موشکافانه. این چنین است که امروزه شمار بسیاری نوشته درباره درخت و بته جقه و گل شاه عباسی و الی‌ماشاالله هست که همواره در حال بازآوری است، بی آنکه گره‌ای از دشواری‌های فرش ایران بگشاید. از سوی دیگر، درباره سبک شناسی فرش، جغرافیا و جامعه شناسی فرش، ریشه‌یابی نقوش ناشناخته‌تر، بررسی فرش‌های تاریخی، آسیب شناسی طراحی فرش، زیبایی شناسی فرش، اقتصاد و بازاریابی و غیره هیچ نوشتار به درد بخور و آبرومندی که شایستگی آموزش دانشگاهی را داشته باشد، وجود ندارد، مگر اندکی. بنابراین باید دست به دامن بیگانگان و پژوهش‌هایشان شد که خود، تهی از دشواری نیست. از سوی دیگر، هرگونه نگاه علمی در زمینه‌های گوناگون که برخلاف جریان نادرست کنونی پیش برود، نادیده گرفته می‌شود. به ویژه که از سوی تازه‌کاران و دانشجویان ارائه شده باشد. دراین باره تنها آثاری پروانه بودن می‌یابند که بدیهیات را بازگویی و بازگویی کنند.

  به هر روی، پژوهش در فرش ایران نیازمند بررسی ژرف و موشکافانه است؛ باید سخت گیرانه از انتشار گفته‌های تکراری و گاه نادرست (یکی از بزرگترین آسیب‌هایی که بر مقاله‌ها، کتاب‌ها و ... سایه افکنده، ارایه داده‌های نادرست و سرشار از ناسازه در این نوشته‌هاست)، جلوگیری کرد و پژوهشگر را وا داشت گستره‌های ناپیموده و تازه را بکاود. به ویژه در این باره باید دانشگاه‌ها میدان دار باشند و دانشجویان فرش را به سوی موضوع‌های گفته نشده و کمتر گفته شده رهنمون سازند. زیرا در این راه، کلان‌ترین سرمایه‌ها، همین نسل دانشگاه امروزند که بی هیچ بزرگنمایی، دست کم در زمینه پژوهش، کارنامه درخشانی را تا کنون از خود نشان داده‌اند، امید که از این پس نیز بتوانند گامی در راستای بهبود این هنر بردارند.

نویسنده: داود شادلو- دانشجوی دکترای پژوهش هنر

نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی فرش ایران:
http://icsa.ir/find-1.104.77.fa.html
برگشت به اصل مطلب