نقد کتاب
تاريخچه صناعت قاليبافی کاشان (دوره قاجار و معاصر تا 1357)
سيدمحمدمهدی ميرزاامينی
معرفی کتاب
تاريخچه صناعت قاليبافی کاشان عنوان کتابی است به قلم حوريه عبدالهی که به بررسی تحولات قاليبافی کاشان از دوره قاجار تا سال 1357 پرداخته و توسط انتشارات بو کتاب سال 1389 در اختيار علاقمندان قرار گرفته است. اين اثر 176 صفحه تک رنگ و در چهار فصل ضمن بررسی اجمالی صناعت قالی بافی کاشان قبل از دوره قاجار رويدادهای عصر قاجار و ويژگیهای قالی کاشان در دوره قاجار و دوره معاصر را تا سال 1357 مورد تحليل و بازبينی قرار داده است.
عبداللهی که متولد سال 1365 است تا به حال دو کتاب به رشته تحرير درآورده که هر دو به نوعی با موضوعيت شهر کاشان است. شهر من کاشان، مرواريدی در صدف کوير عنوان ديگر کتاب عبدالهی است.
نقد و نظر
در حوزه فرش دستباف، ايرانيان آنگونه که بايد و شايد نسبت به مکتوب نمودن نظريات و دانش مربوط به فرش فعال و پيشرو نبودند و حداقل نسبت به غربيان عملکرد قابل قبولی در چند دهه گذشته نداشتهاند. لذا هر فعاليتی در زمينه گسترش چاپ و نشر کتابهای تخصصی و موضوعی در اين زمينه میتواند بسيار خوشحال کننده و مايه مباهات جامعه فرش کشور باشد.
در خصوص فرش کاشان مطالعات قابل قبول و مناسبی صورت گرفته که ادامه کار پژوهشی در اين حوزه را هموارتر مینمايد. کتاب تاريخ درخشان فرش کاشان نوشته دکتر اميرحسين چيت سازيان نمونه خاص اين تحقيقات در مورد تاريخ فرش کاشان از ابتدا تا دوره معاصر است. لذا مطالعات بعدی در اين مورد میبايست جزئیتر و با نگرشی تحقيق محور و پژوهشی و در جهت نيل به اهدافی خاص همچون پرده برداشتن از معماهای تاريخی در مورد فرش باشد و از طرفی راهکاری برای امروز جامعه فرش باشد.
کتاب حاضر در چکيده خود پس از معرفی چند سطری که همراه با تمجيد و لزوم اهميت به صنعت فرش است هدف خود را پاسخ به دو پرسش مهم میداند:
1-چه عواملی سبب کاهش توليد کمی و کيفی قالی در اوايل و اواخر دوره قاجار و نيز رونق قالی در اواسط دوره در کاشان شد؟
2-وجه تمايز صناعت قاليبافی در دوره معاصر نسبت به دوره قاجاريه چه بود؟
و در همين راستا دو فرضيه مطرح میکند:
1-در اوايل دوران قاجار با وقوع جنگهای ايران و روسيه و کاهش توليد کشاورزی از رونق قالی کاسته شد، در اواسط با شروع صادرات فرش و ايجاد شرکتهای تجاری خارجی قاليبافی رونق گرفت و در نهايت در اواخر دوره با وقوع جنگ جهانی اول و شيوع قحطی و تعطيلی شرکتهای خارجی بار ديگر سبب افت قالیبافی شد.
2-تاسيس شرکت سهامی فرش ايران و برندگذاری قالیها و ايجاد تعاونی وجه تمايز دوره معاصر از دوره قاجار شد.
با توجه به اين که موضوعات و پرسشهای مهمی در دل اين اثر نهفته است لذا دستيابی به پاسخهای آن نيازمند ژرف نگری و پژوهشی در خور است تا مخاطب را با اسناد موجود قانع نمايد. نکته اول که ضعف آن به شدت در کل کتاب حس میشود اثبات فرضيات سوال اول است که وضع فرش را در دوره قاجار به سه دوره تقسيم نموده که دوره ميانی آن رونق داشته است. اين فرض بدون ارائه خط سير اسنادی همواره معلق میماند.
فصل اول کتاب عملاً با اهداف کتاب ارتباط مستقيم و ضروری ندارد و اگر وجود هم نداشت اتفاق خاصی در شاکله و کليت آن رخ نمیداد و اين زمانی بيشتر مشخص میشود که مولف هم از اين بخش نتيجه گيری مرتبط با کليت کتاب ندارد و به نوعی گويا ديباچهای بر فرش کاشان است که البته نيازی به اختصاص يک فصل مجزا نداشت و میتوانست به صورت مختصر به آن پرداخته شود.
در فصل دوم که رويدادهای عصر قاجار به تفکيک پنج دوره مورد بررسی و جمع بندی قرار گرفته است شتابزده عمل شده و مولف گويا از کليدی بودن اين بخش غافل بوده که پاسخ سوالات در تفسير درست و دقيق حوادث وقت و ارتباط آنها با هنر- صنعت قالی بافی وقت و تحليل اثر گذاری و اثر پذيری متقابل آن نهفته است. همچنين مولف در کل کتاب از بيان نظريات خاص خود با جمع بيش از پيش نظريات مختلف شانه خالی نموده و مخاطب را جمعی از نظرات و بدون نتيجه گيری صريح و روشن رها میکند و مبحث تازهای را میگشايد.
فصل سوم نيز با عنوان و اهداف کتاب و مشخص نمودن بازه زمانی قاجاريه يا معاصر به نوعی بيگانه است و بيان مشخصات فرش کاشان کمکی به يافتن پاسخ سوالات نمینمايد. در اينجا اشارهای کلی به ورود رنگهای جوهری به بدنه قالیبافی ايران میشود و مولف بدون بيان اثر گذار بودن يا نبودن آن بر نوع تجارت اين فصل را به اتمام میرساند و حتی نظر خود به عنوان مولف بر پايه مطالعاتش را نيز بيان نمیدارد و صرفاً بر ذکر چند منبع در اين خصوص قناعت میکند که جای تعجب دارد. فصل چهارم هم در حد معرفی و يک بروشور با چند مصاحبه و بدون اظهار نظر صريح مولف به پايان میرسد و نه تنها هر فصل مشخصا جمع بندی روشن و صريحی ندارد پايان کتاب هم از اين نقيصه به شدت رنج میبرد.
علاوه بر موارد نظری کتاب تاريخچه صناعت قاليبافی کاشان از حيث چاپ و طراحی نيز دارای نواقص عمدهای است. گذشته از اين که چاپ تک رنگ قابليت معرفی بسياری از فرشها را ندارد مولف با شتابزدگی تصاويری دست چندم را با کيفيتی بسيار پايين در لابلای صفحات کتاب جای داده که به هيچ روی نه تنها جذابيتی ندارند بلکه در نگاه نخست اثر بصری منفی را به ذهن مخاطب متبادر میسازند. حتی تصاويری که خود مولف هم تهيه نموده بسيار بی کيفيت هستند. مثل تصوير صفحه 128 -مصاحبه با آقای محتشميان- تصوير به حدی ناخواناست که حتی خود آقای محتشميان هم از شناخت خود در اين تصوير ناتوان است!
تصاوير صفحه 92 و 93 گويای چه چيزی است؟ يا مشخصات فرشها در صفحات 76 و 77 به شکلی کاملاً ناخوانا آورده شده که با يک دقت میتوانست بسيار بهتر باشد و از اين دست موارد بسيار در کتاب مشاهده میشود.
به هر روی کتاب تاريخچه صناعت قاليبافی کاشان اگر اولين کتاب هم در اين زمينه بود اثری قابل توجه به حساب نمیآمد. و در شرايطی که مولف میتوانست با دقت نظر و با وسواسی در خور پژوهشی سترگ را به مخاطبان ارائه نمايد با شتابزدگی نتيجه و حاصل کار را که میتوانست کتابی ارزشمند برای فرش دوستان ايران و خصوصاً کاشان در سراسر دنيا باشد را به کتابی دست چندم و گزارش گونه تبديل نموده است.