جستجو در مقالات منتشر شده


19 نتیجه برای نوع مطالعه: فنی

دکتر خسرو سبحه،
دوره 1، شماره 1 - ( 12-1384 )
چکیده


دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 2، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده

وقتی سخن از«هنر» به میان می¬آید به مفهوم رایج آن در فرهنگ ایرانی مقصود «کار خوب در حد کمال» است؟ «کمال» در فرهنگ اسلامی جامع جمال و جلال است، بنابراین در «کمال»، آفرینندگی، نوآوری، زیبایی، تناسبات، و .... نهفته است. مرحوم آیت¬الله شهید مرتضی مطهری بیان احساس را نیز برآن می¬افزاید، «چون سخن از بیان احساس درماند، بشر زبان هنر را آفرید.» 
‏«آفرینندگی» ازنیست، هست کردن، درحد نسبیت انسان هنرمند؛ و «نوآوری» تازگی و دگرگونی در هست کردن است؛ «زیبایی»؛ برخورداری از نسبت¬های خوب وخوشایند ذائقه و سلیقه انسان است؛ ونسبت¬های خوب یا «تناسبات»؛ نسبت¬هایی است که خداوند سبحان و آفرینشگر جهان و جهانیان در آفرینش کیهان وکیهانیان به ودیعه نهاده است. بنا بر گفته ویکتور هوگو شاعر و نویسنده نامدار فرانسوی در سده نوزدهم مسیحی: «آفرینش هنری برای انسان همانند آفرینش آسمانها وزمین برای خداوند است.»
‏خداوند تبارک و تعالی در سوره¬ی «مومنون» به هنگام تشریح مراحل مختلف آفرینش انسان، خود را «نیکوترین آفرینندگان» می¬نامد، و حضرت عیسی علیه¬السلام از آفریدن پرنده¬ای از گل و دمیدن در آن و به پرواز درآمدنش، با اجازه خداوند، سخن می¬گوید. از این آیات چنین برمی¬آید که غیر از خداوند آفرینشگر، آفرینندگان دیکری نیز هستند که تنها با اجازه خداوند می آفرینند، و آنها پیاهبرانند (با اذن مستقیم پروردگار) وهنرمندانند (با اجازه غیرمستقیم او). و چون این آفرینش توسط «انسان» هنرمند انجام گیرد، «بیان احساسی» نیز هست. 
‏بنابراین، اگر فرش و انوع گوناگون آن، اثری است که به مدد هنرمند «از نیست، هست شده است» به مفهوم عام وکلی آن، «هنر» است و هنگامی که از نواوری و زیبایی و تناسبات خوب برخوردار باشد، و درمفهوم ویژه، درفرهنگ ایرانی ‏‏هنر نامیده می¬شود. 
‏اما «هنر فرش»، غیر از «فرش هنری» است؛ زیرا فرش حامل و نتیجه تولید انسانی است و می¬تواند از معیارهای هنری یا «هنر بودن» برخوردار باشد«و می¬تواند نیز، تنها و تنها حامل تولید انسانی باشد، هماند بسیاری دیگر از تولیدهای انسانی که در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می¬گیرند و از هیچ¬گونه نوآوری و زیبایی برخوردار نیست و یا اگر به هنگام پدیدآیی آنها دارای آفرینندگی، نوآوری و ... بوده¬اند، به دلیل تکرار تولیدشان، بدون هیچ¬گونه دگرگونی و نوآوری، در گذر زمان به یک جسم عادی و حتی «عاری از هویت هنری» تبدیل شده¬اند. 
‏پس «فرش هنری» حامل تولید انسانی است و برخی از ویژگی¬های هنر را در بردارد؛ از جمله در آن نوآوری و تازگی در نقش و در رنگ است، زیباست و از نسبت های خوب برخوردار است اما «آفرینش» نیست، یعنی از نیست هست نشده است؛ ریشه در گذشته دارد، از سنت¬ها به نیکوترین وجهی بهره برده است و عناصر ترکیبی آن را می توان در فرش¬های دیگر، و به گونه¬ای دیگر و در ترکیبی دیگر یافت؛ اما بر اساس گفته ژرژ براک فرانسوی «ترکیبی از شکل¬ها و رنگ¬ها در نظمی خوشایند است.» 
‏البته «هنر فرش»، ریشه در گذشته ندارد؛ تکرار مکررات نیست، وعناصر ترکیبی خود را از آثار هنری دیگر به وام نگرفته است و نمی¬گیرد. «هنر فرش»، آفرینشی دیگر است؛ آفریده ذهن خلاق وآفرینشگر هنرمد آن است؛ همه چیز آن، عناصر ترکیبی¬اش خط¬ها و نقطه¬هایش، شکل¬های تصویری و یا تجریدی¬اش چگونگی چینش و ترکیب آن¬ها در پهنه فرش، همه و همه زاییده ذهن هنرمد است؛ بخشی از بی¬نهایت فضای ذهن اوست که در فضای دو بعدی پهنه فرش خلاصه شده است، به عبارت دیگر، تماما «ازنیست هست شده است»مهم نیست که با ماشین یا با ابزار فنی بافته شده است یا با دست، مهم نیست که گره¬بندی آن دو سویه باشد یا یک سویه، مهم نیست که پشت و رو یکی باشد یا متفاوت، مهم این است که از معیارهای «هنر بودن» برخوردار باشد و از زیبایی¬شناسی¬های برگرفته شده از فرهنگ و سنن ملی و بومی بهره¬مند شده باشد. البته واضح است که میان فرش دستبافت و ماشینی، با ویژگی¬های گفته شده، تفاوت فراوان وجود دارد که می¬توان استحکام بیشر نبود یکنواختی در فناوری آن و مهمتر از همه، وجود احساس هنرمند آفریننده وهنرمندان بافنده را در فرش¬های دستبافت یادآور شد، که این نقیصه «هنر فرش ماشینی (اگر روزی فرا آید که آن را در قلمرو هنر منظور بداریم) است و درمانی هم برای آن نیست؛ زیرا معیارهای زیبایی¬شناسانه، آگاهی¬های برگرفته شده از طبیعت و از زندگی توسط یک ملت است، ولی بیان احساس، از روح برگرفته می¬شود و در دو انسان متفاوت به گونه¬های متفاوت متجلی می¬گردد. «هنر فرش» ماشینی، از آفرینندگی، نوآوری، زیبایی و تناسبات برخوردار است، زیرا «هنر» است، لیکن چون بار «احساس» ‏ندارد، از «زبان هنری» بی¬بهره است. 
‏هم اکنون پرسشی مطرح می¬شود؛ «آیا باید از نو آفرید؟ یا به تکرار از آفرینش¬های گذشتگان تقلید کرد؟» چون اگر فرش «هنر» باشد، باید و لازم است که مانند دیگر هنرها «آیینه جهان نمای روزگار خوش و فرزند احساس آفریننده خود باشد» و نه «چهره غبار گرفته تاریخ گذشتگان.» تحسین آثار هنری گذشته روا است، ولی تقدیس آن، در جهان هنر، «کفر محض» است و ناشایست. سنت¬ها می توانند اکنون و آینده را بارورترکند، ولی هنر نباید سنت شود، که اگر سنت شد، پویایی خود را از دست می¬دهد و تنها در تاریخ هنرگوشه¬ای خرد وکوچک برای خود ذخیره خواهد کرد. هنر پدیده¬ای انسانی و پویاست و از قلمرو آفرینش است و نه تقلید وتکرار در تقلید «هنر فرش» نیز باید پویا باشد، چون، اگر ایستا وتکراری شد، مرده¬ای ست که باید در گورستان هنر، نگارستان¬ها و «موزه¬ها» دفن شود.

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 2، شماره 3 - ( 6-1385 )
چکیده

در پایان سخن، در شماره پیش، پرسشی مطرح گردید: «آیا باید از نو آفرید؟ یا به تکرار، از آفرینشهای گذشتگان تقلید کرد؟» گفته شد: اگر فرش «هنر» باشد باید و لازم است که مانند دیگر هنرها «آیینه جهان¬نمای روزگار خویش و فرزند احساس آفریننده خود باشد» و نه «چهره غبار گرفته تاریخ گذشتگان». واسیلی کاندینسکی، نقاش روسی- آلمانی- فرانسوی، و آفریننده ی جریان بزرگ هنر تجریدی در سده بیستم مسیحی، چنین می نویسد: «‏هر هنری فرزند زمانه است و بسا بسیار مادر احساسات ماست»(١‏) 
‏تحسین آثار هنری گذشتکان رواست؟ زیرا بار فرهنگی و زیبایی¬شناسانه مرز و بوم و ملتی را دربر دارد که آفریننده آن ‏است و زبان گویا و در عین حال خاموش باورها و دانش¬های پیشینیان و سرشار از احساس¬ها و دریافتهای مردمی است. 
‏‏حفظ و نگهداری آثار هنری گذشتگان و میراث¬های ملی، گواهی زنده بر شیوه¬های اندیشیدن و تفکر نیاکان و در نتیجه ‏دریافت¬های آنان از طبیعت و فراسوی آن است. آثار هنری سند تحول یک جامعه است و سیر تکاملی آن را از انسان به خداوند، از «خلیفه الله به الله»، نشان می¬دهد. 
‏هنگامی که زمانه دگرگون شود، تحول انجام می¬گیرد و انسان نیز. اندیشه¬ها شکوفا می¬شود و گسترش می¬یابد؛ فرهنگ بشری غنی¬تر می¬شود، شیوه¬های زیستن و اندیشیدن یک جامعه و یک «ملت» تغییرمی-کند و بارورترمی¬شود؛ ‏بنابراین، نیازهای انسان هم همسان با دگرگونی¬های جامعه و فرهنگ، دگرگون می-گردد. اندیشه¬ای دیگر، آفرینشی‏ ‏دیگر در پی خواهد داشت. آفرینشی که پایه¬های خود را در «میراث گذشتگان و در فرهنگ موجود» استوار خواهد ‏کرد. در هر آفرینشی از هر مرز و بومی، عناصر ترکیبی، از محیط¬زیست، از جامعه و از باورهای آن برگرفته می¬شود، در درون هنرمند متحول می¬شود و تغییرات و دگرگونگی¬هایی را متحمل می¬گردد و سپس به بیرون تراوش می¬کند. چنین است که «اثر هنری فرزند زمانه و مادر احساسات» می¬گردد؛ بنابراین در هر آفرینشی، احساس هنرمند آفریننده ‏‏نهفته است و این احساس با آفرینشی تازه، گذشته را به اکنون و اکنون را به آینده پیوند می¬زند و این¬چنین، دانش و فرهنگ به¬وسیله هنر به موجودیت و به زندگی خود، از فراسوی لایه¬ها ی زمان، تداوم و تکامل می¬بخشد. 
‏به هرحال باید از نو آفرید و پایه¬های این آفرینش را با اصول و مبانی زیبایی¬شناسی بومی و ملی استوار ساخت. مبانی و اصولی که در طول اعصار با روح ملت پیوند خورده و به زندگی خود ادامه داده است، و براساس نیازهای جامعه موجود، و باورهای نهادین والایی شکل گرفته است. نیازهای هر جامعه، در هر برهه از زمان، به نسبت تحول¬های علمی، فرهنگی، و فنی آن جامعه تغییر می¬کند و دگرگون می¬شود. گسترش رسانه¬های گروهی انسانها را بیش از پیش به هم نزدیک می¬سازد، تا جایی که شاید گاهی نیز آنها را همانند کند؛ لیکن سنت¬ها (نهادها)ی الهی و باورهای دینی ثابت می¬مانند، زیرا آنها ریشه در «وحی» دارند و از سوی پروردگارند، چنین است که خداوند فرماید: «... و لن تجد لسنت الله تبدیلا» ... (و هرگز در نهاد خداوندی دگرگونی نخواهی یافت). (٢‏) 
‏اما «تقلید» و یا به دیگر سخن، «بازسازی» یا «بازآفرینی» آن چه از پیش آفریده شده، نیز در مواردی لازم و ضروری ‏است. آنگاه که اثری هنری که سندی از ارزش¬ها، باورها و فرهنگ جامعه و ملت است- دستخوش بی¬مهری زمانه شود ‏و در مغاک نابودی و فراموشی درافتد، و نابودی ان به مثابه نابودی بخشی از فرهنگ و میراث ارزشمند گذشتگان ‏تلقی گردد لازم و حتی واجب است هنرمندان در مرمت آن- اگر امکان داشته باشد- بکوشند وگرنه در بازآفرینی آن، آن¬چنان که گواه اصالتش باشد تلاش کنند. به منظور بارور کردن استعدادهای هنرجویان، در آغاز پژوهش¬های هنری، در اغلب زمینه¬ها اگر هدف، آموختن و درک ترفندهای استادان گذشته و دستیابی به راز ورمز آنان باشد، تقلید رواست، ولیکن نباید این تقلید «نهاد» و «عادت» و حرفه و پیشه¬ای برای امرار معاش گردد؛ در این صورت، آفرینشگری و خلا ‏قیت از میان می¬رود و اثر خالی و عاری از احساس می¬شود و جز ارزش مواد و مصالح مصرف شده، ارزشی دیگر نخواهد داشت. 
‏گاهی اتفاق افتاده است که هنرمندانی، حتی بزرگ و مشهور، از آثار دیگران تقلید کرده¬اند، ولیکن در تقلیدشان 
‏آفرینشی دیگر وجود دارد و احساسی دیگر نهفته است. چنین است که مرحوم استاد حیدریان چهره رامبراند را ‏بازآفرینی کرد و این بازآفرینی با چنان مهارت و هنرمندی انجام گرفت که به تایید مرحوم استاد حمیدی، بینندگان اثر، علاوه بر رامبراند، خود حیدریان را نیزمی¬یابند و حس می کنند؛ و اعتراف استاد بزرگ براین موضوع، گواهی صادق بر آفرینش تازه است. البته باید توجه داشت که چنین شگردهایی در هنر بسیار کم به کاربرده شده است؛ اما اینکه هنرمندانی در تقلید و بازآفرینی اثری، در آن به زعم خود تغییراتی به وجود آورند، باز هم آفرینش نیست، بازسازی و تقلید محسوب می¬شود. 
‏اکنون پرسش¬هایی مطرح می¬گردد که پاسخ به آنها خالی از فایده نیست: 
‏- آیا اصول و مبانی زیبایی¬شناسی ثابت و تغییرناپذیرند؛ و یا بر حسب موقعیت، زمان و مکان، آداب و سنن، و احساس ‏نقش¬آفرینان (و در مورد فرش، بافندگان، نیز) می¬تواند دگرگون شود؟ 
‏- آیا در آفرینش نقش فرش، لازم است از تمام گونه¬های زیبایی¬شناسی بهره ‏گرفت؟ 
‏- آیا می توان از زیبایی¬شناسی¬های اقوام، ملت¬ها و مرز و بوم¬های مختلف بهره گرفت و اثر را آفرید؟ یا عناصری را که ‏ممکن است به عناصر زیبایی¬شناسی هرمند، پیوند درونی داشته باشد، به وام گرفت و آنها را بومی کرد؟ - آیا واجب است طراح نقش، خودش نیز رنگرز و یا بافنده ‏باشد؟ 
‏- آیا آفرینشگری و ابداع، ترکیب¬بندی و ساماندهی عناصر ترکیب، قوانین و ضوابط ویژه ‏خود دارند؟ 
‏- آیا لازم است عناصر ترکیب، در آفرینش¬های تازه، همان عناصر ترکیب آثار گذشتگان باشد، تنها شیوه-های ترکیب در اثر آفریده ‏شده متفاوت و دگرگونه شوند؟ و یا می توان برخی از عناصر بومی را برگرفت و از آن در حالت¬ها و رنگ¬های مختلف، ترکیب¬های تازه¬ای ایجاد کرد؟ 
‏- آیا آفرینش هنری در یک مرز و بوم، در همه جا و به وسیله همه طبقات و افراد آن مرز و بوم یکسان است؟ - آیا ... ؟، ... آیا ... ؟ ... 
‏و ما به تدریج به پرسش¬های طرح شده پاسخ خواهیم گفت هر چند می¬دانیم خوانندگان فرهیخته گلجام خود پاسخگوی پرسش¬های مذکور و نظایر آن خواهند بود. 
‏آنچه مسلم است اصول زیبایی¬شناسی نزد یک ملت و قوم، ریشه در فرهنگ، آداب و سنن آن ملت یا قوم دارند؛ یعنی از سویی، تقریبا ثابت هستند؛ به همین دلیل برخی از اندیشمندان پیروی از اصول زیبایی-شناسی را یک «سنت» ‏می¬دانند (٣‏)؛ از سوی دیگر، عناصری که در یک ترکیب¬بندی هنری مورد بررسی زیبایی¬شناسان است، می¬توانند ‏‏متغیر باشند؛ چون این عناصر دربردارنده بار احساسی هنرمندند، نمی-توانند یکسان باشند، اما با نگرشی موشکافانه ‏به این نتیجه خواهیم رسید که از یک اصل برگرفته شده¬اند. هنرمند با گزینش شکل¬ها و نگاره¬هایی که باید ترکیب¬بندی را سامان دهند، خواست، اندیشه و آنچه را در روح و درون او می¬گذرد، بیان می کند؛ بنابراین اگر به آرایه¬ها و عناصر ترکیبی¬ای دست می¬یابد که با اندک تغییری می توانند پاسخگوی احساص او باشند، مسلم است که او باید آن تغییر را ایجاد کند. 
‏از سوی دیگر باید در نظر داشت که طرح، نقش، رنگ و بافت فرش¬های کارگاهی (به اصطلاح، شهری بافت) با طرح، ‏نقش، رنگ و بافت فرش¬های زوستایی و ایلیاتی کاملا متفاوتند، در حالی که هر دو از یک گونه               زیبایی¬شناسی پیروی می¬کنند؛ برای مثال، استفاده از زیبایی¬شناسی «ذره¬گرایی»و یا زیبایی¬شناسی «تقارن محوری» در فرش¬های کارگاهی و روستایی یا ایلیاتی متفاوت است؛ در ذره¬گرایی فرش¬های ایلیاتی و روستایی، ذره¬ها از قانون و احساس بافنده که خودش طراح نقش است (ولی در اجزا و عناصر ترکیب) پیروی می¬کنند، این «ذره ها» اغلب تجریدی هستند و اگر ‏هم تصویری باشد تا مرز تجرید ساده شده¬اند. بافنده، آنها را با نامهایی چند در ذهن دارد و با ادای آن نامها، طرح¬ها عینیت می یابند. عناصر بافته شده در دو سوی محور عمودی آشکار می¬شوند و عمومآ به صورت «تقارن نامتقارن» ‏فرش-های کارگاهی، ذره¬ها و نگاره¬ها براساس نقش از پیش طراحی و رنگ¬آمیزی شده، با هندسه و نظمی دقیق بافته می¬شوند و تقارن محوری نیز بسیار دقیق و در دو سوی محور همانند می باشد. از سوی دیگر نگاره¬ها و ذره¬ها واقعی گراترند و بسا اغلب، این تقارن، علاوه بر دو سوی محور عمودی، در دو سوی محور افقی (مانند فرش¬های مشهوربه «لچک- ترنجی») نیز همانند است. در فرش¬های ایلیاتی و روستایی، تا آنجا که ممکن است ازفضای تهی میان عناصر پرهیز می¬شود (هرگاه بافنده¬ای دریافت که عناصرش در دو طرف فرش یکسان نشده¬اند و فضایی تهی ایجاد می¬شود، آن فضا را با یک آرایه ابداعی پر می¬کند)، و اگر رنگ¬ها نیز محدودند، به این دلیل است که رنگ¬ها را از طبیعت، بویژه از گیاهان تولید می کنند و در طبیعت ایلیاتی و روستایی، گیاهان رنگ¬ساز محدودند. به علاوه به طور معمول، بافنده خودش رنگ¬ها را فراهم می کند و «خامه ها» را به تتاسب سلیقه، ذوق و احساس خود و در حد نیاز بافت، رنگ می¬کند. در فرش¬های کارگاهی، نقش¬های منظم هندسی و یا اسلیمی، با حرکت¬های خطی و سیال خود بیننده را به هر سو هدایت می کند و مانع از آن می¬شوند که فضاهای تهی ایجاد شده، ذهن بیننده را به خود مشغول سازند؛ از سوی دیگر، خامه¬ها براساس نمونه¬های رنگینی که طراح نقاش ارائه می¬کند، در کارگاه رنگرزی رنگ-آمیزی می¬شوند. بنابراین می بینیم که در استفاده از زیبایی¬شناسی¬های «ذره¬گرایی» و «استفاده» از محور «تقارن» با «پرهیز از فضای تهی» که از زیبایی¬شناسی¬های بیست¬گانه هنر ایرانی¬اند، در آفرینش «فرش هنری» به گونه¬ی متفاوت استفاده می¬شود، همچنین ممکن است در برخی از آفرینش¬ها، از گونه¬های دیگر زیبایی¬شناسی استفاده شود و یا تلفیق و ترکیبی از چند گونه باشد، هم¬چنان¬که در فرش¬های کارگاهی یا طراح¬های اسلیمی، اصل «ایجاد حرکت در همه سوی فضا» بسیار کاربرد دارد و در فرش¬های «محلی» (اگر بتوان این اصطلاح را به کاربرد) چین تاملی نادیده گرفته می¬شود. 
(ادامه خواهد داشت ان شا،ا ...) 
‏پی¬نوشتها 
1. کاندینسکی، واسیلی، روحانیت د‏ر هنر و د‏ر نقاشی ترجمه ی حبیب الله آیت الهی، نشر بینش نوین، تهران، ١٣٩١‏).
2. در شماره آینده، اگر خداوند یاری فرماید د‏ر مورد «هنر سنتی» و «سنت در هنر» سخن خواهیم گفت. 
٣‏. مرحوم دکتر سیدجلال¬الدین مجتبری، در ترجمه¬ی قرآن (انتشارات حکمت) واژه¬‏ی سنت را «نهاد» ترجمه کرده¬اند و من نیز از ایشان تبعیت می¬کنم.

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1385 )
چکیده

‏«سنت¬گرایی و سنت¬گریزی» بحثی که هم اکنون نقل محفل هر طراح فرش است، سالها است که جامعه-ی هنری ایران با واژه «سنت» دست به گریبان است بدون آن¬که مفهومی روشن و واضح از سنت داشته باشد. هنوز در مجامع علمی و هنری، نیز توسط استادان فن، اصطلاح نادرست «هنرهای سنتی» ورد زبان است، و به رغم اینکه اصطلاح «هنرهای صناعی» به جای آن پیشنهاد و پذیرفته شده است، برخی حتی، به شدت از آن دفاع می¬کنند. شاید بی¬فایده نباشد که سخنی کوتاه درباره¬ی سنت، و معنای آن در فرهنگ ایرانی،اسلامی ‏داشته باشیم (زیرا که فرهنگ ما، نیز هنر ما، در عین ایرانی بودن اسلامی است). 
‏فرهنگ فارسی مرحوم استاد دکتر محمد معین در زیر واژه¬ی «سنت» دومورد از معانی سنت را یادآور می¬شود: ‏- راه، روش، سیرت، طریقه، عادت. ‏- گفتار و کردار و تقریر معصوم (بیغمبر و امامان) (ا). در تفسیر واژه باید افزود که «سنت» عبارت است از: عادت¬ها و کنش¬هایی که از تجربه¬های اقوام و ملت¬ها نتیجه می¬شوند و درگذر تاریخ ثابت و بدون تغییر می¬مانند. در مفهوم قرآنی، بارها از «سنه الله» سخن رفته است و قرآن سنت¬های الهی را «بدون تحول و بدون تغییر» می¬داند.(‏) مرحوم دکتر سیدجلال¬الدین مجتبوی در ترجمه¬ی زیبای خود از قرآن مجید، سنت را «نهاد» ترجمه کرده است. و، نهاد در زبان فارسی، رفتارها، کنش¬ها و حتی تشکیلات و سازمان¬های اجتماعی هستند که در جامعه استوار شده اند و در آنها تغییری به¬‏وجود نمی¬آید. بنابراین، با توجه به معنی قرآنی سنت، می¬توان مورد نخست فرهنگ معین را ‏‏چنین تکمیل کرد: سنت، راه، روش، سیرت، و طریقه¬یی است که همیشه ثابت بوده و در آن تحول و تغییری به¬وجود نمی¬آید. و اما هنر: 
‏«هنر» در فرهنگ¬های فارسی کهن (فرهنگ واژه¬های اوستا و فرهنگ واژه¬های پهلوی، دکتر ‏فره¬وشی) آن را ترکیبی از هو= خوب و نره= مرد می¬دانند و در این صورت هنر- نیک مرد، رادمرد، و یا جوانمرد؛ ولی در زیر آن نوشته اند: کمال دانش، تقوا، فضیلت، رادمردی و ‏جنگاوری. لیکن، در ریشه¬شناسی واژه¬های مشترک زبان¬های هند و اروپایی: هنر را ترکیبی از ‏هو= خوب+ ‏ن (حرف ربط میان واژه¬یی) + ‏آرا - کار در حد کمال، می¬دانند. و مرحوم معین ‏در فرهنگ خود می¬آورد: ‏- شناسایی همه¬ی قوانین عملی مربوط به شغلی و فنی، معرفت امری توام با ظرافت و ریزه¬کاری؛ ‏- طریقه¬ی اجرای امری طبق قوانین و قواعد صنعت؛ ‏- مجموعه¬ی اطلاعات و تجارب؛ و شاهدهایی آورده است، از جمله از گلستان سعدی: 
‏«توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به خرداست نه به سال» ‏
«شناسایی قوانین» و «معرفت امری» نمی¬توانند ثابت و بدون تغییر باشند زیرا شناسایی و ‏معرف بخشی از فرهنگ بشری هستند و فرهنگ هرگز ثابت، بدون تغییر و بدون تحول ‏نیست. فرهنگ تغییر می¬کند و تحول می¬یابد، و شاکله¬ی هر تغییر و تحولی ابداع و نوآوری، ‏یا به عبارت دیگر، خلاقیت و آفرینشگری است. نوآوری و آفرینشگری دگرگونی ایجاد ‏می¬کند و این دگرگونی است که تنوع آثار هنری را به وجود می¬آورد. 
‏می¬بینیم که سنت و هنر دو امر اجتماعی و فرهنگی هستند که یکی ثابت و تغییر و تحول¬ناپذیر است و دیگری برخلاف، همیشه درحال تغییر و تحول و ایجاد آثاری متنوع می¬باشد. پس، هنر نمی¬تواند سنت شودو یا سنتی گردد؛ با وجود این، سنت می¬تواند در شکوفایی هنرها سهیم باشد ولیکن خود نمی¬تواند هنر باشد. اما، در شرایط ویژه¬یی، یک اثر هنری می¬تواند به سنت تبدیل شود، بدین معنی که، در آغاز تکوین و پیدایش، آن اثری بوده است همراه با نوآوری، آفرینشگری و با ظرافت و ریزه¬کاری¬های لازم، که برای نخستین بار اجرا شده بود، ولیکن سپس، در دام تقلید و تکرار فرود افتاده و به پدیده¬یی ثابت و بدون تحول دگردیس گشته است، اکنون دیگر نمی¬توان آن¬را هنر نامید، مانند بسیاری از آثار که در اصطلاح عامیانه به «صنایع دستی» مشهور شده¬اند. در مورد فرش و گونه¬های مختلف آن: قالی، گلیم، جاجیم و غیره، نیز همین امر صادق ست. 
‏در فرش، دو ویژگی متفاوت وجود دارد: یکی آن¬که در قلمرو سنت است و آن صنعت ‏بافندگی، ازفراهم-سازی امکانات، چله¬کشی، گره‏زنی، و ... می¬باشد که گونه¬های مختلف آن ‏هزاران سال است بدون تغییر و تحول برجا مانده‏اند، و دیگری، طرح و رنک و نقش، که در ‏قلمرو هنر است و تغییر و تحول¬پذیر است و باید هم چنین باشد. اگر طرح و رنگ و نقش هم ‏همانند بافت ثابت بماند، انرا سنت¬گرایی گوییم و اگر در آنها نوآوری و آفرینشگری باشد و ‏در مسیر تحول پیش رود، سنت¬گریزی است (که بسیاری اصطلاح سنت¬شکنی را ترجیح می¬دهند). بسیاری از سنت¬ها هستند که در حفظ و تداوم هویت فرهنگی و ملی یک قوم، و ‏حتی، یک مرز و بوم، نقشی اساسی دارند وحفظ و نگاهبانی از آنها از اهم امور ست. بسیاری ‏از سنت¬ها هم هستند که جزگریز از آنها گریزی نیست، و تداوم آنها به رخوت، سکون و واپس¬ماندگی ملتی منجر می¬گردد، و، متاسفانه فرش ایران هم اکنون دچار این «سنت¬گرایی» واپس ‏‏مانده شده است، به عبارت دیگر، و خلاصه، هنر فرش ایران بیمار است (هرچند که ممکن ‏است این سخن پذیرای بسیاری از تولیدکنندگان فرش و یا سنت¬گرایان این صنعت نشود)؛ گونه¬یی بیماری واگیر و فراگیر که، در برخی از تولیدکنندگان فرش به صورت «افسردگی ‏هنری» (اگر بتوان چنین عنوان کرد)، دگردیس شده است، و نزد گروهی دیگر، درشکل تقلید ‏ناشایست و نسخه¬برداری ضعیف از آثار ارزشمند گذشتگان آشکار می¬شود. برخی هم با ‏برگردان کردن عکس¬های رنگی از بناها، منظره¬ها، اشخاص و ... بر روی دار قالی و بافتن آنها به هنر فرش لطمه می¬زنند و بیماری او را تشدید می¬کنند. 
‏هنر فرش امروز ایران از حیطه¬ی هنر بودن بیرون شده ‏و وسیله¬یی برای ثروت¬اندوزی و پروارکردن اقتصاد بیمارکشور است. سازمان¬های دولتی متولی صنعت فرش (و نه هنر فرش) ایران، طرح¬های استادان گذشته را تکثیر می¬کنند و به «فرش سازان!» می فروشند؛ رنگ¬های ‏شیمیایی، (و در اصطلاح بافندکان: جوهری) را، انهم در یک ردیف «رنگ پریده» و بدون ‏هویت رنگی ایرانی، در اختیار آنان می گذراند؛ برخی از سازمان¬های مسئول خامه¬های رنگ ‏شده با رنگ¬های ویژه¬‏ی خودشان را تهیه می¬کنند ولی حاضر نیستند خود رنگ¬ها را در اختیار ‏بافندگان بگذارند؛ برخی از «نهاد»ها هم کیفیت را فدای «ارزانیت!» می¬کنند: مدرسان و ‏آموزندگان این هنر، ابتکار، ابداع و آفرینش را از نسل جوان دریغ می¬دارند و با تبلیغ ناخردمندانه از «هنر سنتی!» مشتاقان این هنر اصیل را به انجماد فکری رهنمون می¬سازند ... 
‏اکنون چه باید کرد؟ 
‏آیا باید ‏به سنت¬گرایی ادامه داد ‏و یا لازم و ضروری است که از سنت پرهیز کرد؟ و یا تلاش ‏نمود که در هر فرش تحول و تغییری ایجاد گردد تا از گردونه¬ی ست به بیرون افتد؛ آیا اگر طرح و رنگ دگرگون شوند، فرش دیگر فرش نیست و یا فرش ایران مال ایران نیست؟ آیا گل¬ها و گلچه¬ها، برگیا و یا به عبارت دیگر «برگینه¬ها»، گیاهان، جانوران، خمیده. خط¬ها و راست. خط¬ها، اگر تغییر کنند، دیگر آنچه که بودند نیست و یا هویت خود را از دست می دهند؟ آیا اگر اندازه¬ها، چه در تناسبات فرش¬ها و چه در نسبت¬های آذینه¬ها و آرایه¬های آنها تغییر کنند، فاجعه¬یی به وجود می¬آید؟ اگر آری، پس چرا در گذشته چنین نشده است و آن همه تنوع و خلاقیت در آنها پدید آمده؟ و اگر نه، بنابراین چرا طراحان فرش امروز به دنبال آفرینش¬گری، تنوع، «دگرسازی» و «دگرآفرینی» نیستند. 
‏هویت ایرانی فرش یا به¬طور کلی «فرشینه»¬ها، در تکرار همان عناصر، آذینه¬ها و یا به¬طور اصطلاح مردمی «گل¬های» قالی یا چگونگی چینش آنها در گستره¬ی فرش نیست؛ و نوآوری در ساختن تک¬چهره¬ی فلان یا بهمان، و یا اجرای یک نقاشی،منظره و یا عکس با فن بافت گرهی، نیست. هویت ایرانی یک فرش، یک بافته، یک تقش و یک طرح در بهره¬مندی از همه¬ی ویژگی¬هایی است که در گذر هزاران سال چنان به هم پیوند خورده و متحول شده¬اند که به مجرد دیدن آن به دریافت هویت ایرانیش پی می¬برند و در هر کجای جهان باشد به نام ایران شناخته می¬شوند. بنابراین، هنرمند طراح: 
‏بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم                فلک را سقف بشکافیم و طرحی دیگر اندازیم 
‏ا- فرهنگ فارسی معین، جلد دوم، ص. ۱۹۲۷.
‏۲- «سنت الله فی التی خلوا من قبل، و لن تجد لسنه الله تبدیلا»؛ آیه­ی ۶۲‏، سوره­ی احزاب ‏.
و «فلن تجد لسنه الله تبدیلا، و لن تجد لسنه الله تحویلا»؛ آیه­ی ۴۳‏، سوره­ی فاطر ۵‏. 

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 3، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده

ویکتور هوگو گفت: «هنر آفریدن هنرمند به دست خود اوست.»
‏ازین سخن چنین برداشت می¬شود که اگر محصول تولید انسانی از خلاقیت و آفرینش برخوردار باشد «هنر» ‏ست، وگرنه، تنها محصول تولید انسانی ست، و بنابرین می¬تواند هرنامی را غیر از هنر بر خود داشته باشد؛ و این همان چیزی ست که سزار براندی در دیباچه کتاب «نگره¬ی مرمت» بیان داشته است. و آفریدن، بارها گفته¬ایم و باز هم می¬گوییم، هست کردن چیزی از نیست است؛ این برای خداوند خالق و بارئ و مصور، هست کردن مطلق از نیست مطلق ست. و برای خلیفه¬ی او بر زمین(که هست نسبی ست)، هست کردن نسبی از نیست نسبی است. بنابرین در آفرینش، تقلید، نسخه¬برداری، مثناسازی، نمونه¬سازی با اندک تغییراتی و تکرارمکررات، وجود ندارد. این¬گونه فعالیت¬های انسانی را «صنع» ‏یا ساختن و پرداختن گویند. 
‏اساس آفرینش اندیشه است. نخستین اندیشه¬ی آفرینش چگونه آفریدن و سپس، چه را آفریدن و برای چه آفریدن است. چه بیافرینیم که هنر باشد؟: آفرینش خود به دست ‏خویشتن! باز این پرسش مطرح می¬شود: چگونه بیافرینیم؟ چگونه خویشتن را با دست ‏خود بیافرینیم؟ هنرگستره¬‏ی بسیار فراخی از محصول¬های تولید انسانی را پوشش می¬دهد؛ آیا امکان دارد در همه¬ی آنها خود را بیافرینیم؟ پاسخ آری ست. یک بررسی کوچک، یک غور در درون، یک شناخت از خود، برای چگونه آفریدن و حتی چه آفریدن بسنده ‏است.
‏وجود هر فرد انسانی، جهانی ست پر از آرزوها و امیدها، شکست¬ها و پیروزی¬ها، اندوه¬‏ها و ‏شادی¬ها، مهرانگیزی¬ها و خشم¬ورزی¬ها، گذشت¬ها و فراگذشت¬ها، فریفتگی¬ها و فروتنی¬ها، سرکشی¬ها و ‏فروکشی¬ها، آموخته¬ها و اندوخته¬ها، خدایی¬ها و اهریمنی¬ها ، و هزاران صفات و خصلت¬های ‏ ‏دیگر، و در نهایت خدا و اهریمن، که فرهنگ آن فرد را می¬سازند و بر وجود او، درونانه و ‏بیرونانه حکم می¬رانند. انسان آفرینش¬گر، به هنگام آفرینش، بسیاری ازین شاکله¬ها را، ‏خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه، در اثر خود آشکار می¬سازد. این «آفرینش خویشتن به دست خویش» است؛ ولی باید که این آفرینش در حد کمال مطلوب باشد زیرا، خداوند تبارک، انسان را، با همه¬ی تضادهایی که در وجودش نهفته است، همچنان¬که خود فرماید «فالهمها فجورها و تقواها» [فجور و تقوایش را به او الهام فرمود]، در حد کمال آفریده ‏است و این مطلب از حدیث منسوب به پیامبر اکرم اسلام (ص) بر می¬آید که فرمود: «خداوند انسان را ‏به صورت خود آفرید»؛ خداوند«صورتی» ندارد و لیکن «کمال مطلق» و «مطلق کمال» ست. بنابرین، انسان هنرمند می¬تواند و باید بتواند خویشتن را با دست خود بیافریند. یعنی، باید روح خویشتن را به وسیله¬ی همه¬ی صفات کمالی که در خود سراغ دارد و یا کشف کرده ‏و در می¬یابد، در آثار خود بدمد. این¬چنین ست که آفرینش و خلاقیت بروز خواهد کرد و محصول تولید انسانی «هنر» خواهد شد. فراموش نکنیم که «خلق» با آفرینش با «ابداع»یا نوآوری متفاوت ست. نوآوری و ابداع برپایه و مبنایی از پیش موجود انجام می¬گیرد ولی آفرینش و خلق مبنای موجود ندارد و «هست کردن وجودی از نیست» است، که ما آن را هنر ‏و حاصلش را اثر هنری گوییم.
‏از سوی دیگر، کاندینسکی معتقدست که ‏«هر هنری فرزند زمانه است و بسا بسیار مادر احساسات ماست.» فرزند زمان باید پاسخگوی نیازهای زمان خویش باشد؛ لیکن اگر بخواهد مادر احساسات باشد، باید که از درون فرهنگ زمانه زاییده ‏شود و از پستان او تغذیه نماید. فرهنگ رشد می¬کند، به «بلوغ» می¬رسد و روز بروز فراختر می¬گردد و گسترش می¬یابد، اما در درون او عواملی وجود دارند که هرگز تغییر نمی¬کنند و لیکن به رشد فرهنگ یاری می¬رسانند؛ ما این عوامل را «سنت» می¬نامیم و دستیابی به بلوغش را «هویت» گوییم. سنت در آفرینش هنری کارسازست ولیکن خودش نمی¬تواند هنر شود. هنر پدیده¬یی انسانی و پویاست اما سنت ایستاست و تغییر نمی¬کند، یعنی در ظاهر همان¬گونه می¬ماند که در آغاز پیدایش بوده ‏است. همان¬گونه که سنت¬های خداوند، به نص صریح قرآن مجید، تغییر ‏و تحول نمی¬پذیرند، سنت¬های خلیفه¬ی خداوند هم باید تغییر و تحول نپذیرند. پس، تکرار و تولید آثار گذشتگان صنع یا «صنعت» است، هرچند که آن آثار شاهکارهای هنری بوده ‏باشد. بازسازی آثار گذشتگان هنر نیست ولیکن می¬تواند از آنها برای آفرینش هنری یاری گرفت و بهره برد، عناصر ویژه¬یی از آنها را که شاکله¬های بومی و ملی دارند برگرفته و در ترکیب¬های تازه و نوینی به¬کار برده شوند، برای مثال، بوته یا بته (و در اصطلاح رایج مردم، بته جقه)، که گروهی از نشانه شناسان هنری آن را نمادی از سرو، یا درخت زندگی، می دانند، می¬تواند دستمایه¬ی یک ترکیب¬بندی تازه و نو شود. همین بته، خود می¬ تواند با حفظ هویت «بته بودن»، تغییر شکل دهد، از حالت «گِله» به صورت «یَلِه» ‏درآید و به عناصری کاملا ‏متفاوت فرادیس گردد. دلیل برین مدعا شکل¬ها و گونه¬های متفاوت بته است که شاید شمار آنها به چند صد گونه بالغ شود.
‏طرح¬ها و نقش¬های نوآفریده می¬توانند الزاما طبیعت¬گرا نباشند، بلکه انتزاعی یا تجریدی بوده و در عین حال از شاکله¬های هویتی ایرانی نیز برخوردار باشند. براک، نقاش گُنج¬گرای فرانسوی معتقدست که «نقاشی ترکیبی ا‏ز شکل¬ها و رنگ¬ها در نظمی خوشایندست و تصویر شعر آن¬ست» و این سخن را نخستین بار درباره¬ی هنرایرانی بیان داشته است. بنابرین، طرح و نقش فرش نیز باید «ترکیبی از شکل¬ها و رنگ¬ها در نظمی خوشایند» باشند. آن «نظم خوشایند» است که گوهر زیبایی¬شناسی هنرهای ایرانی¬ست. زیرا، هرکدام از گونه¬های بیست و دو گانه¬ی زیبایی¬شناسی هنرهای ایرانی را ژرفانه بنگریم، گوهر آن را «‏نظم خوشایند» می-بینیم. و این، «هویت هنرهای ایرانی» ‏ست.
‏اگر گفته¬ی میشل راگون (منتقد فرانسوی معاصر) را درباره¬ی نگارگری ایرانی باورکنیم که ‏گفت «نگارگری ا‏یرا‏نی هنری¬ست تجریدی زیر پوشش تصویر» شاید بتوانیم در آفرینش¬های نوین خود، پرده¬ی تصویر را از رخ فرش برگیریم و هنری بیافرینیم که ایرانی باشد و تجریدی و لذت دیدار نیز بیافریند؛ یا شاید طرح و نقش را، با بیرون کشیدنش از قاب محدود فرش، به فضای زندگی خود گسترش دهیم و حاشیه¬ها را در فضا به تعلیق در آوریم، همان¬گونه که در آثار سلطان محمد، نگارگر مکتب تبریز می یابیم؛ شاید نیز بتوانیم حرکت¬ها، خط-ها، گل¬ها، و ‏دیگر آرایه¬ها را دگرگون و دگردیس سازیم و «جهان را سقف بشکافیم و طرحی دیگر اندا ‏زیم.» آیا اندک تفکر و اندیشه درآنچه که خداوند خالق، دزاطراف ما آفریده است، و غور ‏در تنوع و دگرگونگی¬های بی¬حد و حصر طبیعت، به ما نمی¬آموزد که از «تکرار مکررات» ‏دست برداریم. در آفریده¬های خود جهانی دیگر بنیاد کنیم و همچنان که «ایران دیگر شده است» ما هم دیگری شویم و طرحی دیگر بریزیم و هنری دیگر بیافرینیم؟ بازهم با هم سخن خواهیم گفت. والسلام

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 3، شماره 8 - ( 12-1386 )
چکیده

بشر، از آغاز استقرارش بر زمین، هیچ چیز را برای تفننی ساده و یا گذران زمان به وجود نیاورده است، و تا نیازی روی ننموده، اثری را نیافریده است. بنابراین، دست¬ساخته¬ها و ‏دست¬آوردهای هر قوم و ملتی با:            
 ۱) موقعیت جغرافیایی؛
۲) نیازهای طرح شده در زندگی روزمره؛
‏) نحوه زندگی گروهی و اجتماعی؛                
۴‏) شیوه¬های حکومتی و فرمانروایی بر محیط و بر مردم؛
۵‏) آداب و سنن و عادت¬های قومی و بومی؛                  
۶‏) اسطوره¬ها و نمادها و نشانه¬ها و دیگر پدیده¬های زندگانی اجتماعی، مادی و معنوی آن ملت، یعنی فرهنگ و ره¬آوردهای فرهنگی¬اش پیوند داشته و دین و آیین و باورهای فرازمینی نیز بر آنها سایه افکنده است. هر آنچه را که نتیجه و حاصل عامل¬های بر شمرده شده است، «مبانی زیبایی¬شناسی» آن قوم و ملت می¬نامیم، که به طرزی سنتی ازنسلی به نسل دیگر فرانهی شده و البته درگذر زمان و در نسبت با نیازهای تازه و تحول¬های فرهنگی تغییراتی را نیز متحمل می¬شوند. این تغییرات آن¬چنان نیست که اساس آن زیبایی¬شناسی را درهم بریزد، ولیکن می¬تواند چیزی از آن بکاهد و یا بر آن بیافزاید و به گونه¬ای به سوی کمال تصویری یا تزئینی¬اش سوق دهد.
‏پس، هر ملتی زیبایی¬شناسی¬های ویژه به حود را دارد که ریشه در فرهنگ، آداب و سنن، اسطوره¬ها، نمادها و نشانه¬ها، باورها و غیره دارد، از کهن¬ترین روزگاران شکل گرفته و در گذر زمان صلایه و آ¬دیده شده است، و می¬تواند هنرهای هر دوران را تغذیه کرده وبارور سازد. بسیار اتفاق افتاده و دیده شده است که برخی از عامل¬های نامبرده شده و ‏عناصر زیبایی¬شناسانه هنر ملتی، طی سده¬ها و حتی گاهی هزاره¬ها، فراموش شده و به ناگهان ‏بدون آن که گونه¬ای آگاهی تاریخی از آن¬ها در دست باشد، در دورانی دیگر، دوباره در هنر آن ملت آفریده و آشکار گردیده است. این پدیده، را در «دانش زیبایی¬شناسی» امروز «فراگدری اندیشه از فراسوی قشر زمان» اصطلاح کرده¬اند.
‏در بررسی و ریشه¬یابی عناصر تزیینی هنرهای ایرانی، به ویژه آرایه¬های فرشینه¬ها، این باور پدید می¬آید که عناصر تزیینی و آرایه¬ها و نمادهای به¬کار رفته در فرش¬های ایرانی از دوران¬های بسیار کهن شکل گرفته¬اند و مسلما در آغاز پیدایی، مفاهیم و پیام¬های مقدسی را دربر داشته¬اند حتی می¬توان گفت برای حفظ و نگاهبانی آن مفاهیم ایجاد شده¬اند. لیکن، با تکرار در زمان به تدریج مفاهیم خود را از دست داده و به مثابه، «نگاره¬ای سنتی»، ‏تنها به کمال ظاهری و صورت هنری خود پرداخته¬اند.
‏آنچه مسلم است، در آغازه¬های آفرینش نقش¬ها و نمادهای فرش و فرشینه¬های ایرانی، تنها عناصر طبیعی و طبیعت پیرامونی هنرمندان الهام¬بخش آنان نبوده است، بلکه باورهایی که سده¬ها و هزاره¬ها سینه به سینه و حتی «از فراسوی قشر زمان» به نسل¬های پسین فراگذری شده¬اند اندیش¬مایه¬های نقش¬آفرینان و فرش بافان بوده است. رمزگشایی این نقش¬ها کاری آسان و ساده نیست، زیرا هیچ نوشته و سندی در دست نیست که عقاید و باورهای ‏‏گذشتگان، پیش از اخترع خط نوشته، را در اختیار رمزگشایان بگذارد. بازخوانی و بازبینی ‏عقاید دینی و آیین¬های کهن ایرانی، که کتاب¬های دینی بهدینان و مزداییان برای ما برجای گذاشته¬اند، شاید در برخی موارد بتواند اندیشه¬هایی از این باورها را به ما بیاموزند. لیکن بازهم چون سخن از نمادها به میان آید، خامه از کار باز می¬ایستد. برای نمونه از فرش مشهور به پازیریک سخن بگوییم و کوشش کنیم برای پرسش¬هایی که در پی می¬آیند پاسخ¬هایی مناسب بیابیم. چرا در این فرش، طول و عرض فرش به هم بسیار نزدیکند؟ چرا متن فرش شطرنج شده و تنها یک نقش در آن به کار رفته است؟ گل چارپر یا گل خورشیدی آذین¬گر متن چه مفهومی را درپسین گستره¬های خود پنهان دارد؟ چرا شطرنج متن به صورت خشتی انجام گرفته است و لوزی لوزی نیست؟ آیا طراح می¬توانست به جای این گل چارپر نگاره¬ایی ‏دیگر را بر گزیند؟ آیا می¬شود یک خوشه گندم یا یک سیب را جایگزین آن کرد؟ تکرار این ‏نقش در حاشیه برای چیست؟ چه ارتباطی میان نقش گوزن¬ها و سربازان هخامنشی است؟ چرا طراح یا بافنده به جای گوزن نگاره بز کوهی را، که یکی از کهن¬ترین و زیباترین آرایه¬های ایرانی است به کار نبرده است؟ اصولا چرا فرش حاشیه¬بندی شده است؟ حاشیه نماد چیست؟ چه مفاهیمی را می¬تواند دربر داشته باشد؟ چرا حاشیه¬ها متعددند و با یکدیگر هم در پهنا و هم در نقش، متفاوتند؟ و چرا این سنت حاشیه¬بندی (از حاشیه¬های اصلی و فرعی متعدد و متنوع) تاکنون ادامه یافته و هیچ تغییری را متحمل نشده است، در حالی که شطرنج متن، جز در مواردی اندک (فرش های جوشقان و بختیاری و ماهی درهم) ادامه نیافته است و چرا در بسیاری از موارد این¬گونه مرزبندی شطرنج از میان رفته است و آرایه¬ها بدون مرزبندی و با تغییری در اجزای نگاره¬ها تکرار شده است و در این نمونه¬های موجود نیز (جز مورد ماهی درهم) تقش درون خانه¬های شطرنج همانند نیستند؟ 
‏بسیاری از پژوهندگان تلاش داشته¬اند که مفاهیمی را برای این نقش¬های نمادین مطرح سازند، که اغلب آنها بدون دلیل و برهان است و به هیچ وجه قانع¬کننده نیست. برای مثال، نمادگرایان باختری، شاخ گاو را نماد ماه می دانند! شاید به¬دلیل آنکه مانند هلال است. اگر چنین باشد پس شاخ گوزن نماد خوشه¬ی پروین خواهد بود! برخی دیگر مفاهیم نمادهای رایج درفرهنگ غربی و باختری را براین نقش¬ها اطلاق کرده¬اند که آن هم قانع¬کننده نیست؛ زیرا نمادها نزد هر ملت و قومی از فرهنگ و تاریخ آن ملت و قوم تغذیه می¬کند.            
نمادگرایی¬های باختری و خاوری را باید در فرهنگ و هنر آنان معنا کرد و در فرهنگ الهی و یکتاپرستانه ایرانی هم باید به گونه¬ای دیگر در جستجوی واپسین مفاهیم آنها باشیم. بالاخره، آنچه را که می¬توان از فرش پازیریک (فرش مادر!) دریافت کرد و درسی را که می¬توان از آن گرفت و در نسبت با نیازهای هنری امروز ایران و جهان در فرش آفرید، این است که حتی یک عنصر، یک نگاره، یک آرایه یا یک نماد هم می¬تواند دلیل به وجود آمدن فرشی زیبا باشد؛ همچنان که گل خورشیدی در قالی پازیریک و در ماهی درهم (گل خورشیدی متحول شده) و در قالی¬های بلوردی، و یا نگاره¬ای بته در قالی¬های قم مشهور به تقش حاج کاظمی و قالی¬های بته¬ای در قشقایی و غیره. اصل آن است که بیافرینیم و آفرینش¬های ما پاسخگوی نیازهای فرهنگ و جامعه ما باشد و در هر کجای جهان به مثابه «سفیر هنر فرش ایران» خودنمایی کند. این بدان معنا نیست که ما آرایه¬ها و نگاره¬های ایرانی را همان-گونه که تاکنون به کار رفته¬اند و می توان گفت که سنتی و حتی خود سنت شده¬اند به کاربریم. نه! نگاره-های ایرانی هم می¬تواند با حفظ هویت ایرانی خود، نوین و امروزین شوند و شاید نیزبه نگاره¬های مشابهی دگردیس گردند. پاسخ پرسش چه بیافرینیم، در پیوند با همه نیازهای فرهنگی، روان¬شناسانه و جامعه-شناسانه امروزین ماست.

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 4، شماره 9 - ( 3-1387 )
چکیده

گفتیم که بیافرینیم و چگونه بیافرینیم؟ اندیشه آفرینش از احساس نیاز به دگرگونگی و ‏تغییر و یا از نیازمندی تحول نشات می¬گیرد. انسان همانند سایر عناصر آفرینش نیازمند ‏تغییر و تحول در مسیر تکامل است و همین خود دلیل بر حدیث شریف نبوی است که فرموذ: «کسی که امروزش با فردایش یک گونه باشد، مغبون است.» طبیعت همیشه در ‏حال تغییر و تحول و «رشد» است و انسان نیز نیاز به رشد و کامل شدن دارد. لازمه رشد 
‏و کامل شدن، اندیشیدن و درست و به هنگام اندیشیدن است. در فرایند اندیشه، همیشه این پرسش مطرح می¬گردد که: چرا، چگونه و برای چه؟ 
‏چرا؟ زیرا زندگی انسانی سرشار از نیازمندی¬هاست و یکنواختی زندکی موجد خستگی ‏و افسردگی می-شود. و برای ادامه یک زندگی سالم نیاز به تغییر و تحول و حرکت به سوی رشد و تعالی است: این تغییر، تحول و حرکت، بدون برنامه امکان پذیر نیست و یک برنامه خوب و مستدل بدون اندیشه طرح و تدوین نمی شود. 
‏در پاسخ به: برای چه؟ خواهیم گفت: برای تکامل و رشد و به سوی «خدایی شدن» و در جهت آفرینش گام برداشتن و شایستگی مقام «خلیفه اللهی» را به دست آوردن. انسان جانشین خداوند بر زمین، باید که خدایی شود و این جز از راه تکامل انجام¬پذیر نیست. راه¬های تکامل و خدایی شدن فراوانند، تا کدام انسان کدام راه را برگزیند و چگونه در آن گام نهد. 
‏لیکن این «چگون؟» را نمی¬توان به سادگی پاسخ داد. بررسی تاریخ تحول و پدیداری انسان بر زمین، شاید بتواند یکی ازین پاسخ¬ها منظور گردد. 
‏دانش تطبیقی امروز، تکامل بشر را، از ساده¬ترین شکل آن که «هموساپین» ها باشند تا نهایت آن که          پیش¬درآمد انسان هوشمند امروزین، یعنی «ماگنولین» هاست، به چند ‏میلیون سال تخمین می¬زند، یعنی یک «رشد تدریجی» به سوی یک «کمال مطلوب». ولی د‏ر مسیر بررسی این نظریه، که یک مطالعه تطبیقی انگاره¬ای است، مغایرت¬هایی بروز می کند و بنابراین، نگره¬های مختلفی مطرح می شود، از جمله نگره رده¬بندی موجودات انسانی به سه گروه ‏میمون¬نما، نیم هوشمند و هوشمند. 
‏نخست تخمین زده می¬شد که انسان نیم هوشمند که نوید به وجود ‏آمدن هوشمندست، یکصدوبیست هزارسال بیش از میلاد از روی زمین رخت بربسته است. با این حساب ماگنولین¬های غارتشین اروپایی که در هزاره ‏شانزدهم پیش از میلاد ناپدید شده¬‏اند، هوشمند بوده‏اند و تنها د‏لیلی که بر هوشمندی آنان آورده ‏می¬شود، نقاشی¬های دیواره¬‏های غارهاست. (هرچند که جز نقاشی¬ها آثار انسانی دیگر در محدوده ‏غارها کشف نشده
‏است!)، سپس، بناگهان، نسل نوی از انسان¬های هوشمند در خاور نزدیک در هزاره دهم پیش از میلاد در غار کمربند، (ایران شمالی)، و د‏ر هزاره ‏هشتم یا هفتم د‏ر اریحا، د‏ر میاندرود ‏شمالی آشکار می¬گردد.‏ درین نگره‏، شش هزار تهی وجود دارد که آن را «حلقه مفقوده» نام نهاده¬اند.
‏این حلقه مفقود‏ه را برخی از پژوهش¬گران دوران ناپدیدی انسان نیم هوشمند می¬دانند ولیکن د‏ر پاسخ این¬که چرا پیش از آن، ماگنولین¬ها د‏ر غارهای اروپا زندگی می¬کرد‏ه¬اند و در آنجا ناپدید شده¬اند، ولیکن انسان¬های هوشمند در قاره کهن، در خاور نزدیک آشکار شده¬اند؟ نگره¬های انساذشناسان بی¬جواب می¬ماند. 
‏یک اکتشاف تازه: به هنگام جنگ ایران و عراق، د‏ر میان د‏رود ‏شمالی، جمجمه¬هایی از انسان¬های هوشمند و نیم هوشمند کشف شد که نشان می¬د‏اد، تا پایان هزاره چهارم پیش از میلاد در یک ناحیه با هم زندگی می¬کرده¬اند. ازین اکتشاف، چنین نتیجه گرفته¬اند که هوشمندان از نیم هوشمندان دختر می-گرفته¬اند ولی به آنها دختر نمی¬د‏ادند و این¬گونه به تکثیر و برتری نژاد ‏خود پرداخته¬اند و نیم هوشمندان هم به تدریج ناپدید شده اند و در نتیجه، در هزاره سوم اثری از نیم هوشمند برجا نماند. بررسی آثار هنری هزاره¬های نخستین پیش از میلاد و «تمدن¬سازی» ها سرعت تحول و پیشرفت انسان هوشمد را به ‏سوی رشد و کمال به اثبات می¬رساند. و این انسان هوشمندست که طی تقریبآ ده هزار سال از «غارنشینی» به «زندگی در سفینه¬های فضایی» گام نهاده است. 
‏بنابرین، در پاسخ به چگونه؟ باید گفت به کمک اندیشه و تنها ‏«به کمک اندیشه» که انسان می¬تو اند متحول شود و زندگی را سرشار از ابداعات و ابتکارات خلاق بنماید. نیز، ‏به همین دلیل است که حضرت نبی اکرم (ص) فرمود: «تفکر الساعه، افضل من عباده الثقلین»: «یک ساعت اندیشیدن از عبادت جن و انس برترست»، و زردشت (ع)، پیامبر بزرگ ایرانیان، اندیشه را مبنای همه چیز از گفتار و کردار دانست و شعار آیین خود را پندار نیک، گفتار نیک و کرداو نیک قرار داد. 
‏همین اندیشه است که مادر همه ابداعات، ابتکارها و آفرینش¬های انسانی است. همین ‏اندیشه است که میان غم و اندوه، شادی و سرور، خیر و شر، زیبا و نازیبا و غیره، تفاوت قایل می¬شود و راه درست رستگاری و خدایی شدن را پیشاروی انسان می¬گذارد. در شعار زندگی¬ساز زردشت (ع) روشن و آشکارست که، اندیشه گفتار را در پی دارد و گفتار پیش درآمد و خبردهنده کردار و رفع نیازهای مادی و معنوی انسان¬هاست. 
‏بنابرین نوآوری موجد رفاه و آسایش و تسریع در حرکت به سوی کمال است. لیکن آفرینش فراتر از ابداع است. ابداع یا نوآوری تغییر و تحولی در وضع موجود برای ایجاد وضعیت بهتر و فراترست و آفرینش ایجاد وضعیتی است که از پیش وجود نداشته است. به عبارت دیگر، «آفرینش هست کردن از نیست می¬باشد» اما ابتکار در هر دو مورد ‏کارسازست. چگونه وضع موجود را به وضعیتی بهتر و فراتر دگردیس کردن و یا چگونه از نیست هست نمودن، نیازمند ابتکار است.
‏در طراحی نقش فرش، و حتی در فناوری بافت آن، می¬توان از هردوی این پدیده¬‏ها بهره ‏گرفت: ابداع یا آفرینش. ابداع در تداوم بهبود و دگردیسی طرح¬ها و نقش¬های موجود و تکامل آنهاست و قلمرو آن چندان فراخ و گسترده ‏نیست، اما در آفرینش؛ اندیشه می¬تواند به هرسو جولان نماید و به هرگونه گونگی دست یازد و دنیاهای تازه بیافریند. درینجاست که اصطلاح فرانسوی «مدرن» یا «امروزین» و یا «نوین» را به کار می¬بریم. در شماره آینده اگر خداوند توفیق سازد از «نوینگرایی» یا «مدرنیسم» در طرح و نقش فزش سخن خواهیم گفت.

دکتر امیرحسین چیت‌سازیان،
دوره 4، شماره 10 - ( 6-1387 )
چکیده

  دایره‌المعارف[۱] یا دانشنامه به اثری جامع اطلاق می‌گردد که حاوی زبده شاخه‌های دانش بشری است و علاوه بر صحت و جامعیت، می‌تواند به عنوان مرجعی معتبر دانش و اطلاعات موجود را در دسترس مخاطبان قرار دهد. در واقع دایره‌المعارف، اثر مرجعی است که اصلاحات جامعی را در مورد همه شاخه‌های دانش عرضه می‌کند و یا به صورت جامع به شاخه خاصی از دانش اختصاص دارد. هدف آن جستجوی علوم و اطلاعات پراکنده در جهان، گردآوری و انسجام‌بخشی و همچنین عرضه آنها به علاقمندان و مخاطبان است. دایره‌المعارف‌نویسی کاری است توصیفی و واقع‌نگارانه که اطلاعات آن موثق و بدون شاخ و برگ تجزیه و تحلیل است و به حفظیات و فرضیات استناد نمی‌نماید بلکه از منابع دست اول و بدون پیش‌داوری، آخرین داده‌های یک دانش را ثبت و ضبط می‌کند.

  سابقه پیدایش آن در عرصه دانش، حداقل به سده دوم پیش از میلاد مسیح (ع) بر می‌گردد که در روم درباره فن خطابه، کشاورزی، بهداشت، دانش سپاهی‌گری و قانون تدوین شد. سپس در چین و ایران و برخی کشورهای دیگر این فعالیت تداوم یافت و علاوه بر دانشنامه‌های عمومی، دانشنامه‌های تخصصی نیز - که به شاخه‌ای از دانش یا رشته‌های وابسته محدود بود - تهیه گردید.

  در ایران این حرکت از دوره اسلامی و از قرن دوم و سوم هجری آغاز گردید. مجموعه‌هایی همچون دینکرت - تدوین شده در قرن دوم و سوم هجری، رسایل اخوان الصفا، احصاء العلوم اثر فارابی، قانون اثر ابوعلی سینا، ذخیره خوارزمشاهی اثر اسماعیل جرجانی، جامع العلوم اثر فخرالدین رازی و ... نمونه‌هایی از جریان دایره‌المعارف‌نویسی دوره اسلامی در ایران است.

  دایره‌المعارف‌نویسی در جهان در سده هیجدهم میلادی با تحول بزرگی در ضابطه‌مند شدن فن خود روبه‌رو گردید و با تألیف کتاب‌شناسی جهان در ایتالیا و دایره‌المعارف در انگلستان که دومی به دست افرهیم چمبرز و زیر نظر دیدرو و با همکاری دانشمندانی چون ولتر، روسو، منتسکیو، دالامبر و ... ترجمه و تألیف شد، الگوی نوینی یافت که ذوق و سلیقه شخصی مؤلف را تابع ضابطه و اصول معین و تعریف شده‌ای نمود؛ اصولی که تا امروز کم و بیش معتبر است.

  دایره‌المعارف‌نویسی با روش امروزی آن در ایران سابقه پنجاه ساله دارد و ترجمه دایره‌المعارف اسلام آغازگر این جریان است. نخستین اثر تألیفی و تحقیقی برجسته در این زمینه نیز دایره‌المعارف فارسی است که با سرپرستی مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب تدوین شد. در دوران جمهوری اسلامی نیز مواردی همچون دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در سال ۱۳۶۲ این حرکت را تداوم بخشید.[۲] در حال حاضر بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رسالت پیگیری تهیه دانشنامه‌های عمومی و تخصصی را در سطح کشور بر عهده گرفته است.

  نقش و جایگاه دایره‌المعارف در نظام فرش کشور

  در ایران هنرمندان و دست‌اندرکاران فرش، اطلاعات و دانسته‌های هنرهای صناعی فرش را طی هزاران سال سینه به سینه و نسل به نسل آن به آیندگان منتقل کرده‌اند و تنها در موارد معدودی است که در سفرنامه‌ها و شرح اموال و دارایی اماکن مذهبی و آموزشی و یا کاخ‌ها و پادشاهان، مطالبی از فرش و کلیات آن عنوان گردیده است. اسناد مصور و نیز آثار باستانی و تاریخی کشف شده نیز منابعی هستند که داده‌های مناسبی را در این مقوله در بر دارند. همه این موارد زمینه‌های مناسبی برای انسجام‌بخشی به اطلاعات در یک نظم و سامان منطقی به‌دست می‌دهد ‌اما با وجود این، تا حدود سال ۱۹۰۰ میلادی پژوهش و تألیف مشخصی در این زمینه نداشته‌ایم.[۳] این حرکت از آن زمان عمدتاً از اروپا و امریکا آغاز می‌گردد و در این کشورها کتاب‌هایی در زمینه فرش‌های شرقی و ایرانی به نگارش در می‌آید که تعداد آنها تا سال ۱۳۸۲ بالغ بر ۱۸۰۰۰ مورد می‌شود.

  در طی این مدت در ایران تألیفات بسیار محدودی را تا دهه پنجاه خورشیدی داریم. از آن زمان به بعد حرکت مناسب‌تری در این زمینه صورت می‌گیرد اما با این همه هنوز تعداد کتب معتبر داخلی در زمینه فرش دستباف به ۱۰۰ مورد هم نمی‌رسد. این در حالی است که حداقل در ۱۰ دانشگاه در مقطع کارشناسی و در ۱۰ مؤسسه آموزش عالی و دانشگاه در مقطع کاردانی، در رشته فرش دانشجو پذیرش می‌گردد و آموزش و پرورش نیز دانش‌آموزِ رشته فرش دارد. بدیهی است که همه این محصلان و پیش و بیش از آنها استادان و مربیان ذیربط، به اطلاعات سامان یافته علمی و هنری معتبر نیاز دارند، و هیچ منبعی همانند فرهنگ‌نامه و لغت‌نامه و تعریف واژگان فرش پاسخگوی نیاز جامعه علمی نیست. از طرفی سیاستگذاران، برنامه‌ریزان و دست‌اندرکاران نظام فرش کشور در رده‌های مختلف ملی و استانی و در موضوعات داخلی و خارجی جهت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی برای فرش ایران به یک رکن اساسی یعنی اطلاعات درست، جامع، علمی و روزآمد در این زمینه نیاز دارند. تولید‌کنندگان، بازرگانان، صادر‌کنندگان، کارشناسان و متخصصان، تهیه‌کنندگان مواد اولیه و ابزار وسایل و پژوهشگران فرش نیز از دیگر گروه‌هایی هستند که چنین اطلاعاتی می‌تواند مسیر مناسبتری را در زمینه فعالیت‌‌شان به آنها نشان دهد. بی‌شک تهیه و تدوین دایره‌المعارف فرش ایران یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین راه‌های جبران این کمبود است.

  اهداف و کارکرد‌های اساسی دایره‌المعارف فرش

  نقش «اطلاعات و داده‌ها» در فرآیند تصمیم‌‌سازی و تصمیم‌‌گیری، همچنین در فرآیند پژوهش، مطالعه و آموزش و بالاخره در فرآیندهای عملیاتی تولید، توزیع و مصرف و سایر عرصه‌ها بر هیچکس پوشیده نیست، اما آنچه اهمیت بیشتری دارد وجود توأمان ویژگی‌های صحت، جامعیت و مرجعیت این اطلاعات در یک وضعیت نظام‌مند و سامان‌یافته است. دایره‌المعارف فرش در پی رسیدن به چنین جایگاهی در زمینه به‌دست آوردن و گرد‌آوری داده‌های پراکنده فرش ایران است. موارد زیر از جمله پیامدهای پدید آمدن این دایره‌المعارف است:

ثبت هویت جنبه‌های مختلف این هنر اصیل و پیشگیری از امحاء و از بین رفتن اطلاعات و دانسته‌های موجود درباره فرش ایران؛
گردآوری اطلاعات و شناسنامه مناطق مشهور فرش‌بافی و نیز مشخصات سبک‌ها و روش‌های آنها و همچنین مشخص نمودن جغرافیای فرش کشور و زادگاه‌های اصلی آن و جایگاه هر یک در توسعه اجتماعی و اقتصادی؛
جمع‌آوری و ثبت داده‌های تاریخی فرش و مشخصات فرش‌های نفیس باقیمانده در گنجینه‌های مختلف داخل و خارج؛
ایجاد یک مرجع معتبر علمی و در عین حال مستند و حقوقی برای محققان و دانش‌پژوهان و نیز برای بهره‌برداری در مجامع و مراجع تخصصی و رسمی در دفاع از حقوق و مالکیت مادی و معنوی هنرمندان و تولیدکنندگان، بازرگانان و صاحبان طرح‌ها و نقشه‌های اصیل ایران؛
پدید آوردن مجموعه‌ای معتبر از دانسته‌ها و اطلاعات جهت بهره‌برداری در تدوین استراتژی توسعه روستایی و نیز در برنامه‌های کلان و خرد فرش کشور.

  تهیه و تدوین یک دایره‌المعارف جامع می‌تواند به نظام فرش در موارد دیگری که در پی می‌آید نیز کمک کند و اثرات مطلوبی بر آنها داشته باشد:

ایجاد زبان مشترک و فهم یکسان از مفاهیم و واژه‌ها در حوزه دانش فرش‌شناسی و شاخه‌های هنر صناعی فرش.
تعیین گستره و حیطه‌های مورد بحث در این دانش توسط نخبگان و صاحب نظران فرش.
توسعه و گسترش دانش و ابعادی از دانش فرش‌شناسی که در تحقیقات کاربردی مورد غفلت قرار گرفته است.
ایجاد بستر‌های لازم برای توسعه تحقیقات در زمینه جنبه‌ها و مسایل گوناگون فرش.
فهم نقاط ضعف و نقصان‌هایی که به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته‌اند.
تولید علم و ایجاد وحدت رویه در تحقیقات علمی و پایه‌ای از طریق گسترش نگرش علمی مشترک در بین پژوهشگران.
بیرون آوردن مدافعان و مخالفان از بلاتکلیفی در قبال پشتوانه علمی و جایگاه فرش در دانش بشری.
پر کردن نیاز جامعه به داشتن یک مرجع تخصصی معتبر و جامع در زمینه فرش ایران.

  بدیهی است در نتیجه اثر‌گذاری‌های فوق و به‌ویژه در پی ایجاد زبان مشترک و فهم یکسان از واژه‌ها و مفاهیم و شاخه‌های هنر اصیل فرش، می‌توان به «ایجاد نقشه کلی و نگرش جامع پیرامون ابعاد مختلف رشته علمی فرش» دست پیدا نمود و به شالوده‌ریزی دانش فرش‌شناسی در ایران اطمینان یافت.

  گزارش کلی مراحل کار انجام شده در زمینه دایره‌المعارف فرش

برقراری تماس‌های مکرر و ایجاد تفاهم میان انجمن و بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی از آبان ۱۳۸۴.
انجام ملاقات‌ها و مذکرات متعدد با نهادها و شخصیت‌های ذیربط به منظور جلب حمایت مادی و معنوی در این زمینه (از جمله با: مرکز ملی فرش ایران، شرکت سهامی فرش ایران، فرهنگستان هنر، سازمان میراث فرهنگی و گردشگردی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، معاونت پژوهشی وزارت علوم، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، کانون هماهنگی و فناوری فرش ایران، دانشگاه کاشان، معاونت ریاست جمهوری و...).
تهیه طرح پیشنهادیِ تهیه و تدوین دایره‌المعارف و مذاکرات ذیربط بین انجمن و بنیاد.
جلب موافقت همکاری‌های مادی و معنوی مرکز ملی فرش ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، کانون هماهنگی و فناوری فرش ایران، دانشگاه کاشان، شرکت سهامی فرش و حمایت معنوی فرهنگستان هنر.
انعقاد قرارداد تهیه و تدوین دایره‌المعارف میان انجمن و بنیـاد در تاریخ ۱۵/۹/۸۶ با حجم تقریبی ۱۰۰۰ صفحه ۶۰۰ واژه‌ای.
رایزنی در‌خصوص تشکیل شورای علمی دایره‌المعارف که در نهایت در اسفند ۱۳۸۶ اولین جلسه آن با حضور اعضای شورا تشکیل گردید. در این جلسه ضمن معارفه اعضاء و معرفی اهداف، آموزش توجیهی لازم صورت گرفت.
مدخل‌یابی و مدخل‌گزینی و تصویب آنها در شورای علمی دایره‌المعارف پس از طی حداقل ۱۰ جلسه و کار مستمر (که کار کارشناسی آن در خارج از جلسات نیز صورت پذیرفته است).
ساماندهی مداخل اصلی و فرعی در ۱۰ محور: مواد اولیه، طرح و نقش و زیبایی‌شناسی، دانش فنی و فناوری فرش، مرمت و تکمیل، رنگرزی، سازمان و مدیریت، اقتصاد و بازرگانی، فرهنگی و اجتماعی، تاریخ، جغرافیا و سبک‌شناسی. ضمناً ۱۳۸ مدخل اصلی و ۵۴۶ مدخل فرعی شناسایی، بررسی و تصویب گردید.
برگزاری کارگاه آموزشی مقاله‌نویسی دایره‌المعارف در تاریخ ۶/۲/۸۷ در دانشگاه کاشان با حضور بیش از پنجاه نفر از استادان، پژوهشگران و نیز اعضاء پیوسته و وابسته انجمن پس از اعلام فراخوان در دانشگاه‌ها و نیز کمیته‌ها و واحدهای انجمن.
برگزاری جلسه مشترک شورای علمی دایره‌المعارف و مسئولان گروه‌ها و کمیته‌های تخصصی انجمن جهت هماهنگی فعالیت‌ها و جلب مشارکت اعضاء انجمن و شناسایی صاحب‌نظران و محققان فرش کشور.
فراخوان تهیه مقاله از طریق تهیه پوستر و ارسال به همه دانشگاه‌ها و مراکز علمی تحقیقاتی و دست‌اندرکار فرش و مجامع عمومی و نیز از طریق مصاحبه مطبوعاتی و رسانه‌ای و اعلام در روزنامه‌ها و سایت‌ها و اطلاع‌رسانی لازم در پایگاه رایانه‌ای انجمن و بنیاد ( www.icsa.ir ) و ( www.bdbf.org.ir ).
تهیه شیوه‌نامه و ضوابط مقاله‌نویسی و نیز تنظیم بسته لازم برای راهنمایی داوطلبان و مؤلفان مقاله‌ها.
بررسی و شناسایی محققان و پژوهشگران ذیربط به منظور پوشش تحقیقاتی مداخل مختلف که از دشوارترین مراحل اساسی در این فرآیند است. ضمناً تعداد محدودی نیز از طریق سایت‌ها و اطلاعیه‌ها اعلام آمادگی کرده‌اند.
تنظیم و تطبیق عناوین مداخل و زیر مداخل‌ها با نوع تخصص و توانمندی محققان جهت پیشنهاد تدوین مقاله.
تشکیل پرونده برای مداخل و مؤلفان و انجام مکاتبه برای پیشنهاد مؤلف و حجم تألیف و مشخصات آن مقاله.

  لازم به ذکر است در همه این مراحل علاوه بر کمک اعضاء شورای علمی و معاونت پژوهشی بنیاد، از کمک‌های اعضاء هیئت مدیره و مسئولان گروه‌ها و کمیته‌های انجمن به‌ویژه مسئول کمیته آموزش و تحقیقات و نیز برخی از صاحب‌نظران دیگر بهره‌مند گردیده‌ایم. همچنین مراحل دشوار دیگری از قبیل داوری، ارزیابی و پردازش مقالات، پیگیری اصلاح لازم، ویرایش‌های گوناگون علمی، فنی، ادبی و بازبینی و بازخوانی در پیش است که هر کدام به تلاش و فعالیت‌های مستمر و جدی نیاز دارد.

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 4، شماره 10 - ( 6-1387 )
چکیده

بیاییم باورهای خودرادگرگون سازیم 
‏جوانی که پروریده استادی طراح نقش فرش بود، با من گفتگویی مجادله مانند داشت که: «طراحی نقش فرش به کمال مطلوب خود ‏رسیده است و دیگر هیچ¬گونه تحولی در آن روا نیست زیرا هر تغییر و دگرگونی در طراحی نقش فرش، کجروی است و فرش ایران را از جایگاه بلند خود ‏فرو می¬آورد (!)» و من پاسخی جز این نداشتم که «فرو ‏آمده را دیگر فرودی نیست!» 
‏یاد دارم که در داوری نخستین دوسالانه هنر اسلامی ایران (که سپس به دوسالانه نگارگری تغییر نام یافت) و من دبیری آن را به عهده ‏داشتم، در داوری بر آثار به نماش درآمده، نظارت می‌کردم که نکند خدای ناکرده، التفات و محبت استادی و شاگردی، در داوری¬ها تاثیر گذارد و ‏درین رهگذر حقی ار کسی پایمال شود. یکی از داوران که از اصفهان افتخار همکاری با من را داده بود، بر کار دانشجویی از دانشگاه الزهرا، ‏که اسلیمی‌های تازه‌ای (غیرسنتی) را طراحی کرده بود، ایراد می‌گرفت ‏و بر ایرادهای خود پافشاری می¬کرد که.«این‌ها غلط است و باید برای حفط اصالت طرح¬های سنتی ازین¬گونه نوآوری¬های "مبتذل" جلوگیری ‏کرد!»، پرسیدم چرا ابتکار یک جوان مشتاق را "نوآوری مبتذل" می¬نامید و این‌چنین، با «خط بطلان کشیدن» برین گونه ابتکارها نیروی آفرینش¬گر و بارور جوانان طراح را مستهلک می سازید و اگر داوری¬ها برین منوال ادامه یابند، در آینده‏ای نه چندان دور، جز گروهی «مقلد ناشایست سنت¬زدگان» ‏نمی پرورانید!
‏اگر بخواهیم فرش ایران را به جایگاه بلند خودش بازگردانیم و یا حداقل، از فرود بیشترش جلوگیری کنیم، باید که باورهای خود را از هنر و از صنعت فرش تغییر دهیم. باید باور کنیم که هنر پویاست و سنت ایستا. هنر هرگز سنت نمی‌شود ولی سنت‌ها می‌توانند هنر را بارورتر ‏سازند و در اعتلای ارزش¬های هنری سودمند گردند؛ هنر تقلید نیست، و تقلید نیز همیشه مقبول نمی‌افتد، تقلید آفرینش و باروری را «‏می کشد» و اندیشه را ‏«معلول و بیمار» می‌سازد، چنان‌که عارف بزرگ جلال¬الدین ‏مولوی فرماید: 
‏خلق را تقلیدشان بر باد داد                       ‏ای دوصد لعنت برین تقلید باد 
‏باید که باور کنیم جهان امروز جهان دیروز نیست و نیازهای امروز با نیازهای دیروز متفاوت است؛ باید باور کنیم که باید به فردا و به فرداهای دیگر اندیشید و هنری آفرید که نه تنها پاسخ‌گوی نیازهای کنونی باشد، بلکه آگاهاننده شکوه و عظمت آینده باشد؛ باید باور کنیم که نسل جوان امروز ما بسیار هوشمندتر، آفریننده‌تر و بارورتر از جوانان دیروزند؛ باید ‏باور کنیم که جایگاه هنر دل است و برانگیزاننده اصلی آن جان و روان ‏هنرمندست؛ باید باور کنیم که آنچه ما می‌اندیشیم، می گوییم و می‌کنیم، مطلق نیستند و «تنها اندیشه، گفتار و کردار ما نیستند که ارزشمندند»، ‏زیرا به اندازه آنسان¬های آفریده ‏شده‏، اندیشه، گفتار و کردار معتبر وجود 
‏دارد؛ باید اضافه کنیم کلام مولا‏نا، امیرمومنان، علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام را که فرمود: «جوانان خود را برای آینده تربیت کنید زیرا آنان مردان آینده¬اند».
‏‏پس، ای استاد ‏طراح، ای هنرور، ای هنرآموز فرش و ای امید این «هنر و صنعت متعالی»:
‏بیاتا گل پبرافشانیم و می در ساغر اندازیم                  فلک را سقف بشکافیم و طرحی دیگر اندازیم
‏تلاش کنیم که استعداهای جوانان را بارور کنیم و عقاید منجمد و ‏یخ‌زده خود را معیار هنر نگیریم، از تعصب برکنار بمانیم که رسول اکرم (ص) فرمود: «تعصب در هر جهت انسان را به دوزخ برد»؛ بکوشیم جهان محوری و جوان محوری را جایگزین خودمحوری کنیم. نباید به آنچه که خود آموخته و اندخته¬ایم تکیه کنیم و به آنها غرور ورزیم، که آموختنی‌ها بسیارند و اندوختنی‌ها پایانی ندارند. و هنر، جهانی است به فراخی آسمان¬ها، و طرح و نقش متنوع¬اند به تنوع کهکشان¬ها؛ آیا در چنین جهانی زیستن و انزوا گزیدن و از تلاش و نوآوری دست کشیدن و به اندوخته¬ای اندک دلخوش ساختن رواست؟ که هنرمند «جانشین خدا» بر زمین است و «فرش» نماد «عرش» است و:
‏تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 4، شماره 11 - ( 12-1387 )
چکیده

این عنوان، پرسشی است که ذهن همه­ی تولیدکنندگان، فروشندگان و بازرگانان فرش­های دستباف را به خود مشغول داشته است. برای من که از بیرون از پیشه­ی فرش­بافان و فرش­فروشان و بازرگانان فرش، برین ‏صنعت می­نگرم، پرسشی دیگر نیز مطرح است که شاید پاسخ آن پاسخ ‏نخستین هم باشد: آیا حقیقتا بازارهای ما از دست رفته­اند یا ما آنها را از دست داده­ایم؟
‏اگر به کاربرد فرش بنگریم، و ویژگی­های بازارهای­مان را یک بررسی علمی کنیم، به خوبی د‏رخواهیم یافت که عامل اصلی این «از د‏ست رفتن!» تولیدکنندگان هستند و نه بازار! بازار را، حقیقی یا حقوقی، چه کسانی به وجود می­آورند؟: تولیدکنندگان، فروشندگاذ و خریداران؛ و ‏این خریداران هستند که اگر نخرند، فروشی هم نخواهد بود و بنابراین، تولید هم متوقف شده و سرمایه راکد می­ماند و ارزش اقتصادی خود را هم از دست می­دهد. در افت و خیز بازار و تغییرات شاخص­های زندگی و تورم مالی در اقتصاد بومی و جهانی، ممکن است تولیدکننده و یا فروشنده، به امید فروش بهتر و سودی بیشتر، فرش را ارنبار کند؛ ولیکن، ‏خریدار فرش را برای انبار کردن نمی­خرد، او به فرش به مثابه چیزی یا انگیزه­ا‏یی که محیط­زیست او را زیباتر کرده و ‏زندگیش را رونق و صفایی دیگر می­دهد، و به طور کلی، برای استفاده­ی روزانه­اش آن را می­خرد. او فرشی را می­خرد که با محیط زندگیش، با فضاهایی که در اختیار دارد، و با سلیقه­ی او و احساس زیبایی شناسانه­اش هماهنگ و درخور باشد. و مشکل تولیدکنندگان ما ازین جا می­آغازد.
د‏ر هر کجای جهان، مهندس معمار فضای زیست را، چه فردی و ‏چه اجتماعی، چه بیرونی و چه درونی، در ارتباط با نیازهای مادی و معنوی مردم آن سامان طراحی کرده و می­سازد، و این مسئله است که در اصطلاح فرنگی «نورم» (norm‏) یا معیار گفته می­شود. معیار ساختمانی برای مردمی که در سوئد یا در نروژ زندگی می­کنند با معیار ساختمانی ‏برای مردم فرانسه و اسپانیا متفاوت است. نیز، معیار ساختمانی برای ساکنان شبه قاره­ی هندوستان و مردم اروپای مرکزی متفاوت است. قد متوسط مردم استرالیا ۱۶۰ ‏صدم متر، برای سوئدی­ها و شمال آمریکایی­ها ‏صدم و برای فرانسویان، ۵ ‏صدم متر است. طول قد متوسط مردم ‏یک کشور یا یک شهر، معیار طول و عرض اتاق­ها، تالارها و ارتفاع سقف­های آنان است و وظیفه­ی فرش، به مثابه­ی کفپوش، پوشاندن کف ‏اتاق­ها و تالارها در ارتباط با معیارهای زیبایی­شناسانه­ی این مردمی است که د‏ر آن فضاها زندگی می کنند.
‏تولیدکنندگان خاوری و یا باختری، برای تولیدهای صادراتی خود، به نیازهای ملت­های مختلف می اندیشند و هر چیزی را به هرکجا صاد‏ر نمی­کنند. تجربه­یی کوچک من را به این امر واقف کرد‏: به هنگام ادامه­ی تحصیل در فرانسه، یک دست استکان «پیرکس» ساخت فرانسه را با خود برده بودم و به دلیل بی­احتیاطی، یکی دوتای آنها شکسته بود و «دست» من ناقص شده بود. با زحمت زیاد و سر زدن به فروشگاه­های متعدد بالاخره نشانی و شماره تلفن کارخانه­ی سازنده را یافتم و با آنها ارتباط ‏برقرار کردم. آنها از من یک نمونه از محصول را خواستند و چون من برایشان بردم گفتند «ما اینها را برای ایران، عراق و افغانستان می­سازیم و شما نمی­توانید در بازارهای فرانسه نمونه­ی آنها را بیاید و آنگاه «دست ‏ناقص شده­ی» من را گرفتند و یک دست کامل، ولی با تناسبات و طرحی ‏متفاوت به من دادند.
‏این­چنین است که یک تولیدکننده بازارهای خود را حفظ خواهد کرد. زیرا تولیدی را که با فرهنگ مصرفی هندوستان ساخته است برای مردم اروپا صادر نخواهد کرد و پس باید که سرمایه­گذار و تولیدکننده اندشه کند که برای کدام محیط، کدام مردم، با چه سنت­ها و فرهنگی، فرش تولید می­کند. اوست که باید از سویی، جامعه­شناسی ملت­های مختلف، شیوه­ی زندگانی آنان، متوسط درآمد و متوسط پس­اندازشان، توانایی خریدشان و عنایت آنان به استفاده از فرش در زندگی روزانه­شان را بررسی کند؛ و از سوی دیگر، توجه داشته باشد که چگونه طرح و نقشی را به طراح یا نقاش سفارش دهد که با فرهنگ خریدارن آن مرز و بوم در تضاد نباشد، و حتی نیز، در ارتباط باشد. بنابراین، فرشی که برای فروش به آفریقا صادر می­شود، با توجه به تنوع فرهنگی و مذهبی آفریقایان، با فرشی که به اروپا صادر می­شود، باید متفاوت باشد. نیز ‏برای فروش د‏اخلی هم این بررسی­ها باید انجام گیرد ‏و معیارهای رایج بازار نیز د‏گرگون شود. با معماری نوین ایران، که نقشه­ها و طرح­ها تقلیدهایی از معماری باختر زمین است، و معماری سنتی که نسبت هایی متفاوت و تقریبا تثبیت شده د‏ارند باید به گونه­های متفاوت تولید و حتی ‏طرح و نقشی دیگر انایشید. هم اکنون تولیدکنندگان و بازارهای ما جز
فرش­های «ذرع»، «ذرع و نیم»، «دو ذرع» و غیره، نسبت­های دیگری نمی شناسند و این اندازه­ها می­توانند با معماری سنتی ما همخوانی داشته ‏باشد ولی نه با معماری نوین و نه با معماری­های دکورهای مختلف. مسلم است که این­گونه مطالعات و بررسی­های جامعه­شناسانه و ‏زیبایی­شناسانه­ی ملت­های مختلف و مردمان مصرف­کننده­ فرش، به سادگی و با بهایی اندک و مجانی انجام نمی­پذیرد ولی سرمایه­گذارینخستین درین امر سبب می­شود سومندی و ارزش­افزوده پسین فرش بیشتر و بیشتر شود. و دیگر شاهد این نباشیم که فرش­های ما در انبارها راکد بماند و یا با شرمندگی به وطن خود بازگردند، و یا برای این که د‏ر توان خرید مردم باشد، کیفیت­های فنی و زیبایی شناسانه­ی خود ‏را از دست بدهد و به جای فرازیدن بر قله­ی افتخار هنر ایرانی، پیوسته ‏و پیوسته « ‏فرود» و تنزل ارزش­ها را شاهد باشند. در سرمقاله­ی شماره­ی پیش از این «فرود» و برخی دلایل آن سخن گفته شد و اینک یکی از راه­های پیش­گیری ازین فرود و بازاریابی بازارهای از دست داده شده (‏و نه از دست رفته) ارائه می­شود. به امید تلاشی بهتر برای هنری والاتر و ایرانی سرافرازتر، آمین.

دکتر سیدجلال الدین بصام،
دوره 5، شماره 12 - ( 3-1388 )
چکیده

به پیشنهاد فائو سال ‏میلادی از سوی مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان سال بین­المللی الیاف طبیعی نامیده ‏شد. الیاف طبیعی با تولید ۳۵ ‏میلیون تن در سال و اشتغال ‏میلیون­ها نفر در سراسر جهان و کمک به محیط­زیست در جذب گازهای مضر و اصدار گازهای مفید جایگاه مهمی در زندگی بشر دارد. تا ‏سال پیش عمده پوشاک مردم جهان با استفاده از این الیاف تأمین می­شد و از آن پس با اوج گرفتن تولید الیاف مصنوعی، کاهش مصرف الیاف طبیعی نگرانی­هایی را در جوامع بشری و تولیدکنندگان این الیاف ایجاد کرد. در این سال انتظار می­رفت که موضوع الیاف طبیعی جایگاه ویژه­ای بیابد و تولیدکنندگان انواع الیاف طبیعی با همکاری مشترک یکدیگر بر جنبه­های مثبت الیاف طبیعی تاکید نمایند. اهداف سازمان ملل از اعلام این سال در موارد زیر خلاصه می­شود:
 افزایش آگاهی عمومی و در نتیجه افزایش تقاضا برای الیاف طبیعی
‏تشویق دولت­ها برای رسیدگی به مسائل و مشکلات تولیدکنندگان الیاف طبیعی
 توسعه همکاری مداوم و موثر بین­المللی در میان تولیدکنندگان انوع الیاف طبیعی
 توسعه کارآیی و استمرار صنایع مرتبط با الیاف طبیعی‏کشور ایران در میان کشورهای تولیدکننده الیاف طبیعی جایگاه برجسته­ای را دارا ‏است، به گونه­ای که در سال ۲۰۰۷ میلادی در زمینه تولید پشم رتبه چهارم، در زمینه ‏تولید ابریشم رتبه پنجم، در زمینه تولید پنبه حدواًرتبه بیستم و در زمینه صادرات کرک رتبه ششم جهانی را دارد. از آنجا که خوشبختانه میز‏ان اقبال عمومی به الیاف طبیعی در ‏ایران بالا است و همچنین تولیداتی که از این الیاف استفاده می­کنند زیاد است، تقریبا تمامی تولیدات الیاف در داخل کشور به مصرف می­رسد.
‏فرش دستباف ایران مهمترین کالای ایرانی است که اکثر تولیدات داخلی الیاف طبیعی ‏را مصرف کرده و با استفاده از کیفیت مناسب این الیاف به غنوان مرغوب­ترین قرش ‏دستباف در جهات مطرح است. البته سایر عوامل تولید فرش دستباف نظیر طرح­های نفیس و بی نظیر و استادکاری بافندگان ایرانی و بقیه عوامل دخیل در این میان جایگاه ‏خود را دارند. در مقابل فرش دستباف ایرانی که تماماً از مواد اولیه طبیعی استفاده ‏می­کند، کالاهای دیگری در جهان عرضه می­شود که از الیاف مصنوعی مانند اکریلیک، پلی پروپیلن، نایلون و غیره ‏استفاده ‏می­کنند.
‏متاسفانه ناآگاهی عموم مردم جهان از مضرات الیاف مصنوعی وسیله­ای است در دست تولیدکنندگان این­گونه کالاها که بتوانند با استفاده ‏مناسب از توانائی­ها و امکانات متفاوت الیاف مصنوعی در تولید کالاهایی متنوع و جدید به عنوان رقیبی جدی برای فرش دستباف ایرانی و حتی فرش دستباف سایر کشورها مطرح شوند. بازار جهانی زیرانداز در طی ده ‏سال گذشته از حدود ۵ ‏میلیارد دلار به حدود ‏میلیارد دلار رسیده ‏و در این بین بازاژ زیرانداز دستباف از حدود ۳/۱ ‏میلیارد دلار به حدود ۵/۱ میلیارد ‏دلار رسیده است. بنابراین مشخص است که بازار سایر کالاها که میزان بیشتری از الیاف مصنوعی استفاده ‏می­کنند افزایش چشمگیرتری داشته است.
‏اعلام سال مخصوص برای الیاف طبیعی می­تواند در افزایش آگاهی عمومی به مزایای الیاف طبیعی بسیار موثر باشد. در این سال با توجه خاصی که به موضوع الیاف طبیعی شده ‏تعداد ‏برنامه شامل کنفرانس، سمینار، نمایشگاه ‏، نمایش مد لباس، بازدید و غیره ‏توسط کشورهای مختلف جهان در تقویم فائو گنجانده ‏شده ‏است که توجه عموم مردم را به این موضوع جلب نمایند. یکی دیگر از اهداف اعلام این سال، جلب­توجه و همکاری دولت­ها برای رسیدگی به مسائل و مشکلات دست­اندرکاران این صنعت بوده ‏است. همچنین بنا بوده که بخش خصوصی و تولیدکنندگان الیاف طبیعی با تعامل نزدیک با یکدیگر در این زمینه تلاش مضاعفی به خرج دهند.
‏در ایران علی­رغم تمام مزیت­های نسبی که در این خصوص وجود دارد مجامع و دستگاه­های مسئول و بخش خصوصی حرکت فعالی صورت نداد، به گونه­ای که از بین ‏برنامه مورد اشاره، فقط یک مورد در ایران انجام می­شود. علی­رغم اهمیتی که مواد اولیه طبیعی- به خصوص برای فرش دستباف- دارد، در این سال شاهد حرکت مثبتی در ساماندهی این موضوع مهم نبودیم. برای تشریح بیشتر موضوع به موارد زیر توجه شود:
۱- پنبه که یکی از تولیدات نه چندان قدیمی، ولی درعین حال حائز اهمیت بسیار برای ‏صنعت نساجی و فرش محسوب می­شود، با چالش­های بسیاری مو اجه شده ‏است.
‏سطح زیر کشت پنبه ظرف ‏سال تقریباً نصف شده است (میزان ۳۸۳۵۸ ‏هکتار در سال ۱۹۹۷ به میزان ‏هکتار در سال ‏کاهش یافته است) و یک ‏سوم از میزان تولید در این ده سال کاسته شده است (از ۱۳۷ ‏هزار تن در سال ‏به ۵ ‏هزار تن در سال ‏کاهش یافته است). به غیر از کاهش میزان تولید، نوع پنبه تولیدی در ایران با بسیاری از دستگاه­های جدید نساجی همخوانی ندارد و ‏عملا غیرقابل استفاده است. این امر دلیلی شده است تا صنایع نساجی مجبور شوند نزدیک به ۳ ‏هزار تن پنبه از خارج وارد کنند و در عین حال بیش از ‏هزار تن از پنبه داخلی صادر شود. از هر دوی این مسائل مهم­تر، نداشتن دیدگاه صحیح در زمینه فرآوری وش پنبه به پنبه محلوج و قابل ریسیدن است. این کار که شاید یکی از مهم­ترین مراحل تولید الیاف پنبه است مورد کمترین توجه قرار گرفته به طوری ‏که در بدنه دانشگاهی و تحقیقاتی کشور، هیچ­گونه برنامه اموزشی و پژوهشی ‏برای این مرحله از کار انجام نشده است. یکی از دلایل آن می­تواند سرگشتگی این قسمت از تولید بین وزارت­های جهاد کشاورزی و صنایع باشد. از یک منظر، تولید
‏وش پنبه در مزرعه کاری است که مستقیما کشاورزی محسوب می­شود و از طرف دیگر، تا وش پنبه به صورت الیاف در نیامده ‏باشد به عنوان یک ماده ‏اولیه صنعت ‏نساجی محسوب نمی­شوذ. تبدیل وش پنبه به مواد اولیه ریسندگی در کارخانجات پنبه پاک­کنی صورت می گیرد که امری است بین الامرین، و متولی مشخصی ندارد. بسا که بسیاری از مشکلات الیاف پنبه در این مرحله قابل رفع کردن باشد و یا حتی ممکن است در این مرحله مشکلاتی به مشکلات پنبه اضافه شود. بنابراین لازم است که با بررسی دقیق­تر این مرحله از کار، نسبت به تعریف طرح­های تحقیقاتی، دوره­های آموزش مهارتی و در صورت لزوم سرمایه گذاری و ارتقاء کمی و کیفی کارخانجات پنبه پاک­کنی اقدام شود.
۲- پشم ایرانی یکی از مرغوب­ترین پشم ها برای تولید قالی است. ۵ ‏هزار تن پشم در کل کشور تولید می­شود. این کالای باارزش دارای ویژگی­های برجسته­ای ‏است که متاسفانه مورد غفلت واقع می­شود. تعداد کارخانجات پشم­شویی ایران شاید از تعداد انگشتان دست تجاوز نکند و این تعداد کارخانه فقط می­توانند تا ‏حداکثر ‏درصد از پشم تولیدی را بشویند. مابقی پشم تولید شده به صورت ‏شستشوی خانگی، گرده­شور و یا حتی ناشور مورد ‏مصرف واقع می­شود‏. این عمل علاوه ‏بر آنکه از کیفیت پشم می­کاهد موجب افزایش هزینه رنگرزی و فقدان برق و جلای فرش تولید شده ‏می­شود از سوی دیگر چربی که به الیاف ‏پشم چسبیده ‏است در صورت جداسازی و پالایش دارای ارزش افزوده ‏بالایی است. با شستشوی پشم در واحه­های بزرگ پشم­شویی و استحصال چربی پشم، علاوه بر جلوگیری از آلودگی بسیار زیاد محیط­زیست، درآمد خوبی برای دست­اندرکاران حاصل می­شود و در حقیقت از دور ریختن یک گنج ناپیدا جلوگیری می­شود. در عین حال کیفیت فرش ایرانی که با پشم شسته شده مناسب تولید می­شود افزایش یافته و بهای فرش نیز افزایش خواهد یافت.
۳- براساس آزمایش­ها و تجربیات به­عمل آمده، ابریشم ایرانی هرچند که برای ‏کاربرد در پوشاک نیازمند انجام کارهای تحقیقاتی بیشتر و احیانا اصلاح نژاد است، ولیکن در کاربرد آن برای فرش دستباف، به­عنوان بهترین ابریشم محسوب می­شود. متاسفانه با اتخاذ برخی رویکردهای نامناسب در زمینه تولید ابریشم ایرانی و در کنار آن واردات ابریشم خارجی، این صنعت و رشته کاری رو به افول است. طبیعی است که کاهش روند تولید ابریشم، یاس و ناامیدی در بین محققان ایجاد می­کند و علی­رغم تعداد طرح­های تحقیقاتی قابل­توجهی که در زمینه تولید ابریشم صورت گرفته است، نتایج در خور توجهی دیده نمی­شود. از سوی دیگر، همانند ‏پنبه و پشم، مرحله تولید ابریشم به عنوان فعالیتی کشاورزی و مرحله تولید محصول ابریشمی به عنوان فعالیتی صنعتی محسوب می­شود. مرحله فی­مابین این دو مرحله، ‏یعنی ابریشم­کشی، هم امری صنعتی محسوب       می­شود و هم تکمیل و فرآوری کالای کشاورزی، به این ترتیب علی­رغم ذخیل بودن ذو وزارتخانه در این بخش از تولید ابریشم و کالای ابریشمی در ایران، سامان­دهی مشخصی وجود ندارد و بسیاری از عیوب ابریشم ایران در این مرحله به نخ وارد می­شود. با صرف وقت و ‏بودجه لازم و انجام تحقیقات کاربردی به­راحتی می­توان از این صنعت کارآفرین (زیرا بخش­هایی از کشاورزی نظیر توسعه توتستان­ها و پرکردن اوقات فراغت کشاورزان و ... را به همراه ‏دارد) حمایت به عمل آورد. آشنا نمودن تولیدکنندگان ‏فرش ابریشم با ابریشم ایرانی و تبلیغ و تشویق ایشان به استفاده از ابریشم ایرانی از ‏برنامه­های حمایتی نسبتا ساده از این بخش از تولید الیاف طبیعی در ایران است.
۴- الیاف د‏یگری در ایران وجود دارند که به صورت طبیعی تولید می­شوند و با برنامه­ریزی­های لازم می توان شاهد ارتقاء خوب آنها بود‏. به عنوان مثال کرک بز ایران از مرغوب­ترین کرک­های جهان است که متاسفانه به صورت خام صادر می­شود، در حالی­که ارزش­افزوده بسیار بالایی دارد و با توسعه عبابافی­های ‏سنتی و پوشاک ‏سنتی که د‏ر نایین، یزد‏، کاشان و سایر نقاط ایران جریان د‏اشته و دارد می تواند به یکی از پردرآمدترین بخش­های نساجی تبدیل شود. الیاف آزبست که از بزرگترین معدن خاورمیانه د‏ر منطقه نهبندان استخراج می­شود ‏می­تواند به شرط انجام تحقیقات در زمینه نحوه کارکردن و کاهش صدمات بدنی و سرطان­زایی آن و همچنین صادر نمود‏ن آن، درآمد خوبی نصیب کشور نماید.
‏همچنین استحصان الیاف ساقه­ای از گیاهان موز و شاهدانه که در ایران کشت می­شوند و کاربرد ‏آن به صورت الیاف در فرش د‏ستباف و یا به صورت کامپوزیت ‏در منسوجات عمرانی از هدایای الهی است که مورد توجه قرار نمی­گیرد.
‏در پایان پیشنهاد می­شود علی رغم اینکه سال بین المللی الیاف طبیعی رو به اتمام است و متاسفانه اقدام سازنده­ای در این خصوص در ایران صورت نگرفته است، کمیته­ای متشکل از نمایندگان وزارت جهاد کشاورزی (بخش­های تحقیقاتی پنبه، علوم دامی و ابریشم و موسسه آموزش علمی-کاربردی)، وزارت صنایع (اداره کل نساجی) و وزارت بازرگانی (مرکز ملی فرش ایران) و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تشکیل شود تا با هماهنگی یکدیگر در خصوص برنامه­های آموزشی، تحقیقاتی، ترویجی، تولیدی و سرمایه­گذاری در زمینه الیاف طبیعی اقدام نمایند. 

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 5، شماره 13 - ( 6-1388 )
چکیده

در گفتار پیش از بازیابی بازارهای از دست رفته سخن گفتیم و از سلیقه­ها و احساسات زیبایی شناسانه خریداران فرش ایران، و معیارهای ساختمانی و محیط­زیست آنان، نیز کاربردی که از فرش ایران متوقع هستند، کوتاه سخنی به میان آوردیم. اکنون این پرسش را باید مورد بررسی قرار دهیم که آیا فرش دستباف ایران، در بازارهای جهانی به­ویژه اروپا و آمریکا، به مثابه یک اثر هنری مطرح است یا به منزله یک محصول صناعی کاربردی؟ زیرا این دو بازار، یا این دو محیط خرید و فروش و تبادل محصول تولیدهای انسانی و محیط­های زندگی، با هم تفاوت­های بسیار زیادی دارند. بنا به گفته سزار براندی ایتالیایی[۱]، استاد تاریخ هنر و مرمت آثار هنزی باستانی، «اثر هنری محصول تولید انسانی است که زیبا بوده و برای زیبا کردن محیط زندگی و ایجاد "لذت دیدار" آفریده ‏شده باشد»، و اگر محصول تولید انسانی جز این باشد اثری صناعی و کاربردی است. و
‏بنا به کفته ژرژبراک[۲]، نقاش کنجگرای فرانسوی، «اثر هنری ترکیبی از شکل­ها و رنگ­ها ‏در نظمی خوشایندست و تصویو شعر آن است». در صورتی که یک اثر صناعی کاربردی وظیفه­ای متفاوت دارد: باید که پاسخگوی نیازهای روزانه مردم یک جامعه باشد، ولیکن نیز، می تواند «زیبا» باشد. اما مفهوم هنر در میان اقشار مختلف جامعه متفاوت است حتی در میان اقشار تحصیلکرده و هوشمند نیز برداشت­ها و دریافت­های متفاوت از هنر می­شود. باستان­شناسان هر تولید انسانی را که از کهن­ترین روزگاران برجا مانده است هنر می­نامند و فیلسوفان هرچه را که زیبا باشد و لذت دیدار بیافریند هنر گویند.
‏صاحبان پیشه­ها و حرفه­ها هر اثری را که د‏ر ارتباط با پیشه آنان بوده ‏و در آن ظرافت ‏و ریزه­کاری به کار برده شده باشد، هنر گویند. علاوه براین، در فرهنگ­های مختلف و در ‏دوران­های متفاوت این مفهوم دچار دگرگونگی­ها و دگردیسی­های زیادی شده است. اگر فرش دستباف را یک اثر هنری منظور داریم، این توقع وجود دارد که در آن آفرینش و یا در حد کمتری، نوآوری و ابداع باشد و لذت دیدار دست دهد و به عبارت
‏دیگر زیبا باشد و تکرار مکررات نباشد وگرنه، صنعت و یک تولید انسانی معمولی و ‏عادی است، و همین صفت است که سبب نامگذاری فرش به مثابه یک «هنر دستی» یا «صنایع دستی» شده است.
‏شاید خالی از سودمندی نباشد چند نکته در مورد اصطلاح هنر سنتی و یا صنایع دستی بیان کنم: هنر پدیده­ای انسانی است که دارای ویژگی­هایی مختص به خود است: در اثر هنر آفرینش است، یعنی از نیست به­وجود می­آید و در پیشینه آن چیزی مشابه به آن دیده نمی شود؛ اثر هنری باید زیبا باشد یعنی حداقل، لذت دیدار ایجاد کند. اثر ‏هنری باید از تقلید، تکرار و تکثر برکنار باشد. هر امری پویاست یعنی همیشه و در گذر زمان ه یک صورت تولید نمی­شود و تابع دگردیسی و دگرسانی در جهت بهبود و تکامل است. بنابرین هنر و اثر هنری نمی­تواند سنت شوند زیرا سنت ثابت و بدوک تغییر و تحول است. هرگاه هرمند آثاری بدیع و خلاق بیافریند که قابلیت تکثیر و تولید انبوه داشته باشد آنها را «هنرهای صناعی»، گویم ولیکن اگر آثاری برای تولید انبوه و در ارتباط با امکانات صنعت ایجاد شوند و با این حال از ارزشهای زیبایی شناسانه هم برخوردار باشند، آنها را صنایع هنری نامیم.
‏با توصیفی که داده شد، فرش یا در قلمرو هنرهای صناعی است و یا در زمره صنایع هنری، و یا اثری هنری به تمام معناست و هیچ گونه هدف تکثیری و تولیدی در پیش­زمینه فکری آن نیست. لذا آنچه که هم اکنون تولید و تکثیر می­شود و برای بازارهای جهانی فرستاده می­شود، صنعت فرش است نه هنری صناعی یا صنعتی هنری. و باید که ‏این سنت نادرست دگرگون شود. این سنت تکرار و تولید برای بازار است که فرش ایران ‏را از جابگاه خود ننزل، داده ‏است.
‏برای رهایی فرش د‏ستباف ایران از این افت و خیزها و رکود ‏تولید و رکود ‏بازار، باید اندیشه کرد ‏و راه­‏هایی را برگزید که فرش صادر شده به بازارهای جهانی بازگشتی نداشته باشد و در انبارهای فرش­فروشان هم انبار نشده‏، خوراک بید و دیگر حشرات و جانوران موذی و جونده ‏نشوند. باید شاخصه­های بازارهای مختلف مطالعه و بررسی ‏شوند، اندازه­های اتاق­ها و تالارهایی که نیازمد مفروش شدن با فرش­های ایرانی هستند در هر کشوری بررسی گردند؛ سلیقه­ها و ذائقه­های خریداران هر منطقه جغرافیایی خواهان فرش ایرانی مطالعه شوند: آلمانی­ها کدام رنگ­ها را بهتر می­پسندند؟ فرانسویان کدام رنگ­ها را؟ چینیان و ژاپنی­ها کدام­ها را؟ فضاهای قابل مفروش شدن آلمانی­ها چه نسبت­هایی دارند و فضاهای فرانسویان یا آمریکاییان چه نسبت هایی؟ هر کدام ازین ملت­ها یا ملت­های دیگر چه اندازه­هایی را ترجیح می دهند؟ توان مالی آنان برای خرید حداقل یک قطعه فرش تا چه اندازه ‏است؟ و غیره ‏و غیره ‏... خوشبختانه برای بررسی اندازه­های بخش­های مسکونی و رنگ­ها نزد اقوام مختلف، اسناد نوشته شده زیادی در ‏دست است، ولیکن تولیدکنندگان ما به «جامعه­شناسی فرش» و «روان­شناسی تزئینی ملت­ها» هیچ اهمیتی نمی­دهند و تلاشی هم برای آگاهی از آنها نمی کنند.
‏اتاق­ها و بخش­های خانه­های مسکونی در معماری، تابع ضوابطی است که در ارتباط با استفاده­کنندگان از آنها تدوین شده­اند. حتی اندازه وسایل زندگی نیز در همین رابطه ‏معنا پیدا کرده و تولید می­شوند. برای مثال، طول یک تختخواب یا ارتفاع یک میز، و یا نسبت­های یک صندلی یا چهارپایه، در سوئد و در اسپانیا متفاوت است، زیرا سوئدی­ها بلندقد هستند و اسپانیایی­ها متوسط القامه­اند، و تمام بخش­های معماری و تزئینات آن نیز در ارتباط با طول قد استفاده­کننده از آنهاست. این­چنین، فرش هم به مثابه یک عنصر ‏تزئینی محیط­زیست باید تابع همان شرایط باشد.
‏درین زمینه سخن بسیارست و اگر خدا بخواهد در آینده مورد بررسی قرار خواهند ‏گرفت.
[۱] سزار براندی César Brandi نگره مرمت، مدرسه ملی میراث فرهنگی، پاریس
[۲] ژرژبراک Braque Georges انتشارات پییرتیسنه، پاریس

دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 5، شماره 14 - ( 12-1388 )
چکیده


دکتر حبیب اله آیت اللهی،
دوره 6، شماره 15 - ( 3-1389 )
چکیده


دکتر سید جلال الدین بصام،
دوره 6، شماره 17 - ( 12-1389 )
چکیده

در اول ژوئیه ۲۰۱۰ (۱۱ تیر ۸۹)، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، قانونی را امضا و ابلاغ کرد که به موجب آن ورود بسیاری از کالاها از ‌جمله فرش ایرانی از ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۰ (۸ مهر ۸۹)، به آمریکا ممنوع شد. این ممنوعیت شامل ورود فرش ایرانی از ایران و از هر مبدأ دیگر و حتی فرش‌های موجود در لوازم منزل مهاجرانی که برای اقامت به آمریکا نقل مکان می‌کنند، می‌باشد. قانونی که توسط باراک اوباما امضا شد، تحت عنوان قانون جامع تحریم­ها و محدود کردن ایران، در حقیقت اصلاحیه قانون تحریم ایران مصوب ۱۹۹۶ به شمار می‌رود که صرفاً برای تحریم کردن شرکت‌ها و اشخاصی بود که در بخش انرژی ایران سرمایه گذاری می‌کردند. قانون جدید، فعالیت‌های مورد تحریم را به مقدار زیادی افزایش داده است و هدف از این تحریم‌ها را وادار ساختن ایران به نشستن پشت میز مذاکره در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای خود، بیان می‌کند.
این اولین بار نیست که آمریکا اقدام به تحریم فرش ایران می‌نماید. در اکتبر سال ۱۹۸۷ نیز رونالد ریگان قانونی را امضا کرد که به موجب آن ورود فرش ایران به آمریکا ممنوع شد. طی آن قانون، صادرات فرش از ایران به آمریکا ممنوع شد و فقط مهاجرانی که قصد آوردن لوازم منزل خود را داشتند، مجاز بودند که یک تخته فرش به همراه خود وارد نمایند. این قانون به مدت ۱۳ سال پابرجا بود تا اینکه در ۲۸ آوریل ۲۰۰۰ توسط بیل کلینتون ملغی شد.
این تحریم به منزله ابزاری برای وادار کردن ایران به پذیرش نظرات و به نوعی تسلیم در برابر خواسته‌های آمریکا به کار گرفته می‌شود. اصولاً تحریم در دنیای امروز به صورت یکی از اهرم‌های فشار در روابط بین‌الملل مطرح است و در طول چند دهه اخیر، شاهد به‌کارگیری آن علیه کشورهای مختلف دنیا هستیم. کشور ما نیز نه تنها در خصوص فرش و در چند سال اخیر، بلکه در مورد سایر کالاها نیز در سه دهه گذشته بارها از سوی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی تحریم شده است. 
در قرون گذشته، شکل حادتر تحریم در جنگ‌ها به صورت محاصره اتفاق می‌افتاد. در محاصره، ارتش مهاجم با اردو زدن در اطراف قلعه یا استحکامات گروه دیگر ،مانع رسیدن هرگونه تدارکات، از ‌جمله تدارکات مواد غذایی، به این گروه می‌شد. طبیعی است که با این کار ارتش مهاجم می‌خواهد با به‌ستوه آوردن گروه محاصره شده و ایجاد فشارهای داخلی، شرایط را برای تسلیم و یا تضعیف ارتش دشمن فراهم آورد و در نهایت با یورش به قلعه و یا بدون حمله به آن، فاتح جنگ شود. طبیعی است که فشار زیادی در این دوران بر مردم درون قلعه وارد می‌شود و روال زندگی روزمره به خطر می‌افتد و حتی با گسترش گرسنگی و بیماری، ممکن است تعدادی هم تلف شوند. اما روی دیگر سکه این است که محاصره‌کنندگان نیز هرچند آزادی بیشتری دارند و امکان تهیه غذا و مهمات برای آنها فراهم است، ولی محدودیت‌هایی نیز برای آنها ایجاد می‌شود که در دراز مدت می‌تواند موجب گسترش اعتراضات و شورش‌های درونی شود. در تاریخ، شاهد محاصره‌های بسیاری هستیم که به نفع نیروی محاصره‌کننده خاتمه یافته است اما در تعداد قابل توجهی از محاصره‌ها نیز نیروی محاصره‌کننده، طرفی نبسته و بدون کسب نتیجه، و در حقیقت با واگذاری برخی نتایج به نیروی محاصره شده، به کشور یا موضع خود عقب نشینی کرده است.
چندین عامل می‌تواند در شکست دشمن در شرایط محاصره و تحریم، موفقیت‌آمیز باشد. این عوامل شامل وجود روحیه دفاعی در مردم، آگاهی آحاد مردم از اهداف، عزم همگانی برای رسیدن به هدف حتی با نثار جان خود در صورت لزوم، انجام پیش‌بینی‌های لازم توسط مسئولان و فرماندهان برای نگهداری و انبار کردن مواد غذایی به منظور مقابله با اثرات کوتاه مدت محاصره، یافتن راه‌هایی برای رساندن تدارکات و مواد غذایی از بین حلقه محاصره، اتحاد با نیروهایی خارج از حلقه محاصره برای یاری رساندن به نیروهای محاصره شده و در حقیقت به خطر انداختن نیروهای محاصره کننده از دو جهت داخل و بیرون، ایجاد تفرقه و وحشت در نیروهای محاصره کننده و نظایر آن است. مجموعه این عوامل می‌تواند به افزایش مقاومت در میان نیروهای خودی و کاهش انگیزه برای نیروهای محاصره‌کننده بینجامد. در این صورت با تحمل محاصره و گذشت زمان، امکان شکست حصر و عقب نشینی نیروهای محاصره‌کننده به وجود می‌آید.
از سوی دیگر، نیروهای محاصره‌کننده تلاش می‌کنند که در زمان کوتاه‌تری عملیات محاصره را با موفقیت به اتمام برسانند. این نیروها می‌دانند که افراد محاصره شده فشار زیادی را تحمل می‌کنند و با تشدید فشارها می‌توانند به نتیجه برسند، اما اگر زمان طولانی شود، ممکن است فشاری که به خود آنها وارد می‌شود نیز به تهدیدی درونی برای خودشان تبدیل گردد. یافتن راه‌های رسوخ به داخل قلعه، ایجاد محدودیت‌های کامل‌تر، اتحاد با نیروهای بیرون از حلقه محاصره برای پیوستن به حلقه محاصره و یا حداقل جلوگیری از حمله آنها از پشت سر، ایجاد تفرقه و یأس در نیروهای محاصره شده، حمله مستقیم به قلعه و تلاش در تخریب آن، و نظایر این از جمله تاکتیک‌های نیروهای محاصره‌کننده است.
تهدیدهای تحریم فرش برای ایران
تحریم، یک شمشیر دو لبه است که یک لبه آن بر کشور تحریم شده، فشار وارد می‌آورد و لبه دیگر آن متوجه تحریم‌کنندگان است. کشور آمریکا بزرگ‌ترین مصرف‌کننده قالی در دنیا است؛ به گونه‌ای که در سال ۲۰۰۳ میلادی نزدیک به ۵۰۰ میلیون دلار، و در سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۶۰ میلیون دلار، واردات قالی به این کشور ثبت شده است. در سال‌های قبل از تحریم اول، ایران مقام اول صادرات فرش به این کشور را داشت و هرچند در سال‌های بعد، جایگاه نخست در این زمینه هرگز از آن ایران نشد و کشور هند این مقام را به دست آورد، اما میزان صادرات فرش ایران به آمریکا نزدیک به یک سوم از کل صادرات فرش کشور را تشکیل می‌داد. از دست دادن این بازار خوب، یکی از ضربات سنگینی است که به صنعت فرش ایران وارد می‌شود.
کسب رتبه اول واردات فرش در آمریکا توسط هند و در حقیقت واگذاری این بازار مناسب به رقیب، لطمه دیگری است که به صنعت فرش ایران وارد می‌شود و جبران آن، دشوار و تقریباً غیر ممکن است. همان‌گونه که آمار نشان می‌دهد در فاصله سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ سهم ایران از این بازار از حدود ۲۴ درصد به ۱۳ درصد افت نموده، در حالی که سهم هند حدود ۳۳ درصد و در سال‌هایی تا حدود ۳۹ درصد نیز رشد داشته است. 
حذف فرش ایران از مجلات طراحی داخلی، اشکال بزرگ دیگری است که به سبب این تحریم برای صنعت فرش ایران به وجود می‌آید. در دوران تحریم اول، شاهد بودیم که در مجلات طراحی داخلی آمریکا، متخصصان طراحی داخلی برای تکمیل مجموعه‌های خود و عرضه به مشتریان، از فرش‌های هندی و چینی استفاده می‌کردند. استفاده از این فرش‌ها در مجلات تزیینات داخلی، تأثیر فرهنگی عمیقی بر سلیقه مصرف‌کنندگان آمریکایی در درازمدت می‌گذارد به طوری که حتی پس از لغو تحریم، تمایل مردم آمریکا نسبت به خرید فرش ایران کمرنگ‌تر خواهد بود. از سوی دیگر، مجلات طراحی داخلی علاوه بر خود آمریکا، گستره توزیع وسیعی دارد و در برخی کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی نیز مورد توجه است. به این ترتیب، دامنه اثرگذاری فرهنگی آن نیز ممکن است فراتر رود.
مشکل دیگری که به وجود خواهد آمد این است که فروشندگان فرش ایرانی که در داخل آمریکا فعالیت می‌کردند و پیش از تحریم، بیشترین میزان درآمد را با فروش فرش ایرانی به دست می‌آوردند، پس از تحریم برای کسب درآمد، مجبور به روی آوردن به فرش‌های غیر ‌ایرانی خواهند شد. در حالت جدید، برای افزایش فروش خود و کسب درآمد الزاماً بایستی تبلیغ نمایند، بدین معنی که لازم است امتیازات فرش‌های غیر ایرانی را برجسته کنند و نقاط ضعف آنها را کمرنگ جلوه دهند؛ موضوعی که تا قبل از تحریم شاید برعکس آن را عمل می‌کردند. در این صورت، فرش‌های غیر‌ایرانی از حمایت مؤثر فرش‌فروشان نیز برخوردار می‌شوند که به جهت اعتمادی که قشر زیادی از مردم به آنها دارند، از بسیاری روش‌های تبلیغی دیگر مؤثرتر است.
در کوتاه مدت، تعدادی از فروشندگان فرش غیر ایرانی در آمریکا از کاهش عرضه فرش ایران خشنود خواهند شد، زیرا قدرتمندترین رقیب خود را به هر طریق برای مدتی از میدان بیرون می‌بینند. طبیعی است که در این زمان به دلیل کمبود عرضه، قیمت فرش ایرانی در آمریکا افزایش می‌یابد و به تبع آن، فرش‌های غیر ایرانی نیز تا حدی افزایش قیمت می‌یابند. هر چند که این موضوع، مقطعی است اما سود قابل ملاحظه‌ای برای مدتی کوتاه نصیب عده‌ای خواهد شد. از طرف دیگر، دلالان و واسطه‌هایی که بتوانند فرش ایران را به هر شکل، وارد بازار آمریکا نمایند، سود سرشاری از این معامله نصیب خود خواهند کرد. این موضوع باعث توسعه بازار غیر رسمی در کنار بازار رسمی می‌شود و در آینده، کار را بر فرش‌فروشانی که سابقه طولانی دارند و هزینه‌های زیادی برای این کار متحمل شده‌اند، سخت خواهد کرد و نوعی بی‌ثباتی در بازار فرش آمریکا ایجاد خواهد کرد.

تهدیدهای تحریم فرش برای آمریکا
تحریم فرش ایران، لبه دیگری دارد که به زیان آمریکا است. هنوز تعداد زیادی فرش ایرانی، زینت‌بخش خانه‌های مردم آمریکا است و زیبایی انکارناپذیر فرش ایرانی در منظر مردم قرار دارد. رقبای ایران باید سال‌های متمادی فرش بفروشند تا جایگاه واقعی فرش ایران را در دل مردم آمریکا از آن خود کنند. حاصل فروش فرش ایران، به خصوص در پنجاه سال اخیر، آن‌چنان وسیع است که می‌توان گفت با وجود میلیون‌ها متر مربع فرش ایرانی در منازل آمریکاییان و زیبایی منحصر به فرد آن، شاید بیش از این مدت، زمان لازم باشد تا بتوان در این حوزه به طور واقعی، جایگاه مساوی و یا برتر برای کشورهای دیگر قائل شد. این علاقه را در مردم آمریکا می‌توان حتی در میان سربازهای مهاجم آمریکایی به عراق و افغانستان مشاهده نمود که برخی از آنها از این فرصت استفاده کرده و به هر شکل ممکن، فرش ایرانی خریده و در مراجعت به کشور با خود برده‌اند.
ایرانیان فرش‌فروش در آمریکا و ایرانیان مقیم آمریکا که اولی بخش عمده‌ای از فرش‌فروشان آمریکا و دسته دوم، درصد مهم و قابل توجهی را در بین سایر اقلیت‌ها تشکیل می‌دهند، مصرف‌کننده و تبلیغ‌کننده فرش ایرانی هستند. هرچند این گروه‌ها در شرایط حداکثر فشار در ابتدای تحریم مجبور به سکوت می‌شوند، لیکن به مرور زمان و با کاهش اثربخشی تحریم و همزمان با افزایش نارضایتی‌های داخلی احتمالاً به انجام اعتراضات رسمی و تلاش در لغو این تحریم مبادرت خواهند کرد؛ همان‌گونه که در تحریم اول شاهد بودیم.
با تحریم فرش ایران، میزان اقبال مردم به فرش دستباف در آمریکا نیز کاهش یافته است، به گونه­ای که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ مقدار واردات این کالا در آمریکا از ۴۸۸ میلیون دلار به ۲۶۶ میلیون دلار کاسته شده است. از دست رفتن نزدیک به نیمی از بازار فرش در آمریکا، زیان قابل توجهی برای صنف فرش‌فروش، ایرانی یا غیر ایرانی، وارد خواهد آورد و در نتیجه، نارضایتی در میان آنان گسترش خواهد یافت. بی‌توجهی به این نارضایتی، عملاً برای حکومت آمریکا مقدور نیست و نمی‌تواند در بلند مدت آن را تحمل کند و همین موضوع، مقدمه‌ای بر رفع تحریم این کالا خواهد شد.
اقداماتی که فرش‌فروشان ایرانی در زمان تحریم برای غلبه بر آثار سوء و یا کاهش آن انجام خواهند داد، تصمیمات عاقلانه‌ای است که می‌تواند جایگاه و روند خاصی را برای خود ایجاد کند. پس از رفع تحریم، رفتار صادرکنندگان فرش ایران در بازار آمریکا با احتیاط بیشتری همراه خواهد شد و به همین دلیل، خساراتی که بر فرش‌فروشان آمریکا در زمان تحریم وارد خواهد شد، پس از آن نیز تا مدتی استمرار خواهد داشت. برای برطرف کردن آثار تبلیغی و فرهنگی ایجاد شده برای فرش ایران در زمان تحریم، فرش‌فروشان مجدداً  باید هزینه‌هایی را تقبل کنند تا بتوانند بخشی از جایگاه اولیه را مجدداً به دست آورند.

تبدیل تهدید به فرصت
با شناخت تهدیدهای موجود و همچنین پیش‌بینی اقدامات بعدی که از سوی آمریکا سر خواهد زد، می‌توان راهبردی را اتخاذ نمود که تهدیدها را به فرصت تبدیل نماید. هنر مدیران صنعت فرش کشور و صادرکنندگان و تولیدکنندگان فرش ایران در این امر نهفته است که وضع موجود را به نفع وضع بهتری تغییر دهند. احتمال تشدید تحریم‌ها علیه ایران در مدت سه تا چهار سال آینده وجود دارد. با اتخاذ راهکارهای مناسب در همین مدت می‌توان به گونه‌ای رفتار نمود که اثرات منفی تحریم را کاهش دهد و خیلی سریع‌تر تحریم‌ها برداشته شوند. در ادامه به بخشی از این راهکارها اشاره می­شود.
توسعه بازارهای جهانی فرش از وضع فعلی به وضع جدید، با توجه به تغییراتی که در توازن کشورهای جهان در دوره بحران و رکود رخ داده است، یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید صورت گیرد. در بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ از آمریکا شروع شد و به سایر کشورهای اروپایی تسری یافت، برخی کشورها مانند یونان و ایتالیا که از مشتریان عمده فرش ایران بودند، دچار عمیق‌ترین بحران‌ها شدند. وضع سایر کشورهای اروپایی نیز که از مشتریان سنتی فرش ایران هستند، چندان بهتر از آن دو کشور نیست. در مقابل، تعدادی از کشورهای جهان از این بحران دور بوده و تأثیر کمتری از آن گرفته‌اند. شروع فعالیت‌های بازاریابی ساماندهی شده در این کشورها می‌تواند جایگزین خوبی برای بازار از دست‌رفته آمریکا باشد. در این میان، کشورهای معروف به BRICS یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، می‌توانند مهم‌ترین گروه هدف را  تشکیل دهند. این کشورها با دور بودن از آثار این بحران و داشتن ذخایر ارزی قابل توجه در حال حاضر می‌توانند به کانون صادرات فرش ایران تبدیل شوند و می‌توان صادراتی را که قبلاً به آمریکا صورت می‌گرفت، به این کشورها انجام داد.
کشورهای دیگری نیز که از ثبات اقتصادی بهتری نسبت به کشورهای اروپایی برخوردارند، می‌توانند به عنوان گروه هدف دیگری مطرح شوند. فرش ایران قبلاً در برخی از این کشورها حضور پررنگی داشته است که باید پررنگ‌تر شود و یا حضور کم‌رنگی داشته که لازم است تقویت گردد. برای نمونه، بازار ژاپن از حدود  ۲۷ میلیون دلار واردات قالی در سال ۲۰۰۷ به حدود ۲۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹ کاهش داشته است، اما پتانسیل­های موجود نشان می­دهد که ظرفیت بالقوه برای افزایش واردات فرش دستباف وجود دارد. در این کشور صادرات فرش ایران حدود ۱۰ میلیون دلار است، در حالی که در این دوره هند از نیم میلیون دلار به حدود یک میلیون دلار افزایش و کشور چین از بیش از ۵ میلیون دلار به حدود ۲ میلیون دلار، کاهش داشته است. در کشورهای عربی که عمدتاً مشتریان فرش ایران هستند، با توجه به افزایش قیمت نفت، ظرفیت بالقوه بیشتری ایجاد شده است و می­توان توسعه بیشتری را در این بازارها  انتظار داشت. همچنین کشور استرالیا که در قاره اقیانوسیه واقع شده است و در شرایط بحران اقتصادی حاضر، از نظر اقتصادی در وضعیت نسبتاً مناسبی به سر می‌برد نیز می‌تواند به عنوان یک بازار هرچند کوچک، مورد توجه متولیان و صادرکنندگان فرش قرار گیرد.
دور زدن تحریم در فاصله سال‌های ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۰ به کرات توسط فروشندگان فرش صورت می‌گرفت. این اتفاق در دور جدید تحریم‌ها دشوار‌تر شده است و مسئولان گمرک آمریکا با آمادگی بیشتری نسبت به قبل مانع آن هستند‌، اما تجربه ثابت کرده که این کار، شدنی است و با نفوذ به داخل بازار آمریکا می‌توان عدم کارآیی سلاح تحریم را برای به زانو درآوردن فرش ایران  نشان داد.
در مجموع می‌توان گفت که با دور زدن تحریم‌ها و یا تبدیل آن به فرصت، می‌توان در گذر زمان بر تحریم‌ها و اقداماتی که در حال حاضر به زیان تولیدکنندگان و فروشندگان فرش ایران است، فائق آمد و اسباب موفقیت بیش از پیش را فراهم نمود.

دکتر سید جلال الدین بصام،
دوره 7، شماره 18 - ( 3-1390 )
چکیده

انجمن علمی فرش ایران به‌عنوان یک نهاد غیر‌دولتی متشکل از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها، مدرسان، محققان، دانش‌آموختگان و دانشجویان فرش در قالب اعضای پیوسته، وابسته، مرتبط و دانشجویی به‌عنوان بزرگ‌ترین تشکل علمی فرش ایران از سال ۱۳۸۱ تشکیل شده است. هدف این انجمن همان‌گونه که در اساس‌نامه آن مشخص شده گسترش و پیشبرد و ارتقای علم و توسعه کمّی و کیفی نیروهای متخصص و بهبود بخشیدن به امور آموزشی و پژوهشی در زمینه‌های مربوط به فرش است. وظایف و فعالیت‌های این انجمن نیز به این شرح است:
  • انجام تحقیقات علمی و فرهنگی در سطح ملی و بین‌المللی بین محققان و متخصصانی که به گونه‌ای با علم و هنر فرش سروکار دارند
  • همکاری با نهادهای اجرایی، علمی و پژوهشی در زمینه ارزیابی و بازنگری طرح‌ها و برنامه‌های مربوط به امور آموزش و پژوهش در زمینه علمی موضوع فعالیت انجمن
  • ترغیب و تشویق پژوهشگران و تجلیل از محققان و استادان و هنرمندان ممتاز
  • ارائه خدمات آموزشی و پژوهشی
  • بررسی و اظهارنظر در زمینه آموزش فرش و سرفصل‌ها و برنامه‌های آموزشی رشته فرش در مقاطع مختلف تحصیلی
  • تشکیل گردهمایی‌های علمی و هنری در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی
  • انتشار کتب و نشریات علمی و هنری
  • ارائه خدمات مشاوره‌ای علمی و تخصصی در زمینه فرش به اشخاص حقیقی و حقوقی در جهت تعالی هنر صناعی فرش
 تعدادی موزه فرش نیز در ایران تأسیس شده که برخی از آن‌ها به‌صورت تخصصی به نمایش آثار فرش دست‌باف می‌پردازند و برخی دیگر دارای مجموعه‌های ارزشمندی از فرش ایران هستند. اهم این موزه‌ها عبارتند از:

موزه فرش ایران: موزه فرش ایران در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۶ افتتاح شد. ساختمان موزه فرش ایران معماری شکیل و چشم‌گیری دارد که آذین‌های نمای بیرونی آن شبیه به دار قالی است. سطح نمایشی موزه مساحتی برابر ۳۴۰۰۰ مترمربع را در بر می‌گیرد که شامل دو تالار است و برای نمایش انواع قالی‌های دست‌بافت و گلیم مورد استفاده قرار می‌گیرد. این موزه فعالیت خود را با نمایش ۲۷۵ تخته فرش آغاز کرد و سپس با خریداری از منابع داخلی و خارجی و انتقال برخی فرش‌های سایر موزه‌ها، از جمله کاخ موزه گلستان، این تعداد افزایش یافت.
موزه فرش آستان قدس رضوی: گنجینه فرش در تاریخ هجدهم تیر سال ۱۳۷۷ شمسی افتتاح گردید. فضای این موزه در حدود ۹۷۰ مترمربع و در دو طبقه  است. از فرش‌های نفیس این گنجینه می‌توان به قالی عصر صفوی با قدمت پانصد ساله و قالی هفت شهر عشق اشاره نمود. پرده‌های زیبایی از دوران قاجاریه نیز در این گنجینه در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفته‌اند. آثار هنرمندان برجسته ایران در این موزه به نمایش گذاشته شده است. از جمله این هنرمندان می‌توان به ارجمند کرمانی، محمد نقاش مشهدی، محمد ولد کرمانی، محمد امین کرمانی، حاج یدالله صفدرزاده حقیقی، حاج فیض‌الله صفدرزاده حقیقی، صیرفیان و حاج محمد نوبری نام برد. بیش از ۶۰۰ تخته فرش بافته شده در مناطق کرمان، کاشان، تبریز، خراسان، سنندج، اصفهان و لاهور پاکستان در این مجموعه به چشم می‌خورد که در زمان‌های مناسب به معرض تماشا گذاشته می‌شود. 
موزه فرش بنیاد فرهنگی و هنری رسام عربزاده: این موزه در سال ۱۳۷۴ با کمک شهرداری تهران و اهدای ۶۶ تخته فرش از شاهکارهای مرحوم رسام  عربزاده تأسیس شد. در کنار موزه، کارگاه قالی‌بافی و رنگرزی نیز دایر است و در این محل هنرجویان را بر اساس اصول طراحی مرحوم رسام عربزاده تحت آموزش قرار می‌دهند. در انتهای دوره هر هنرجو موظف به ارائه یک اثر هنری تولید شده توسط خودش است.
کاخ موزه گلستان: از زمان شاه طهماسب صفوی بارویی در اطراف قصبه تهران ساخته شد که در زمان شاه عباس مقداری توسعه یافته و با بنا کردن  عماراتی در آن، مقر سلطنتی مهیا شد و آن را ارگ نامیدند. در مجموعه گلستان اضافاتی توسط کریم‌خان زند صورت گرفت، ولی در نهایت آغا محمد‌خان قاجار با پایتخت قرار دادن تهران، بر رونق کاخ افزود و این کاخ از زمان فتحعلی‌شاه به بعد اهمیت بیشتری یافت. هرچند تعداد زیادی از فرش‌های این کاخ موزه به موزه فرش ایران انتقال یافته است، لیکن در تالارها و عمارت‌های این کاخ هنوز تعدادی فرش ارزشمند وجود دارد.
کاخ موزه سعدآباد: مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد در پهنه کوهپایه‌های توچال و دره دربند با مساحتی حدود صد و ده هکتار قرار گرفته است. برخی از  عمارت‌ها مانند کاخ ملت و کاخ سبز، به شکل کاخ موزه و همان‌طور که بوده به نمایش گذاشته شده و برخی دیگر با توجه به ویژگی بنا، تبدیل به موزه شدند. در این کاخ موزه تعدادی فرش نفیس از آثار عمواوغلی و دیگران نگهداری می‌شود.
کاخ موزه نیاوران: مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران در باغ بزرگی به مساحت حدود ۱۱ هکتار در شمال تهران قرار دارد. بناهای این مجموعه متعلق به  دوره‌های قاجار و پهلوی است. محوطه کاخ شامل کاخ نیاوران، کاخ صاحبقرانیه، کوشک احمدشاهی و گلخانه‌ها و مدرسه اختصاصی پهلوی است. کاخ موزه نیاوران برای اولین بار در سال ۱۳۶۵ گشایش یافت. در سال‌های بعد موزه جهان نما (۱۳۷۶)، کاخ صاحبقرانیه (۱۳۷۷) و کوشک احمدشاهی (۱۳۷۹) نیز در معرض بازدید عموم قرار گرفت. در این کاخ موزه تعدادی از فرش‌های نفیس دوران معاصر نیز نگهداری می‌شود.
موزه ملی ایران: این موزه با قدمتی بیش از ۷۰ سال یکی از موزه‌های معتبر جهان است. این موزه دارای دو سالن به نام‌های ایران باستان و دوران اسلامی است که اولی در سال ۱۳۱۶ و دومی در سال ۱۳۷۵۵ رسماً گشایش یافتند. در موزه دوران اسلامی تعدادی آثار باستانی با موضوع منسوجات، از جمله فرش دست‌باف وجود دارد.
موزه ملی ملک: این موزه در زمینی که توسط حاج حسین ملک وقف شده راه‌اندازی گردیده است. این موزه در سال ۱۳۷۵ در محل جدید خود که با مدیریت آستان قدس رضوی ساخته شد افتتاح گردید و با داشتن ۳۴۴ تخته فرش مربوط به دویست سال اخیر یکی از مجموعه‌های ارزشمند و تاریخی فرش را دارا است.
موزه فرش اردکان: در سال ۱۳۸۹ راه‌اندازی شد و مقرر است به‌عنوان موزه زنده فرش فعالیت کند، یعنی فعالیت تولید فرش را با استفاده از مجسمه و ماکت و همچنین به صورت واقعی به نمایش بگذارد.
موزه دفینه: این موزه توسط بنیاد مستضعفان و جانبازان تأسیس شد. در ابتدا تعدادی فرش در این موزه نگهداری می‌شد که کتابی تحت عنوان گزیده قالیچه‌های نفیس موزه دفینه حاوی ۵۰ تصویر از فرش‌های این موزه در سال ۱۳۷۳۳ به چاپ رسید، ولی در حال حاضر مجموعه فرش این موزه دیگر وجود ندارد و به تماشاگه پول تبدیل شده است. اهداف این موزه‌ها شباهت زیادی با یکدیگر داشته و به‌جز برخی موارد تخصصی یا اختصاصی می‌توان موارد زیر را به‌عنوان اهداف مشترک در زمینه فرش برای تمام آن‌ها برشمرد: 
پژوهش در سوابق، تحولات و کیفیت تاریخی هنر و صنعت فرش، خاصه در ایران، گردآوری و خریداری نمونه انواع قالی‌های دست بافت ایرانی و برگزاری نمایشگاه‌های موقت از فرش ایران و سایر نقاط جهان،‌ آشنا کردن اقشار مختلف مردم با هنرهای اصیل مرتبط با فرش و انواع دست‌بافت‌ها.
  
این موزه‌ها در عین حال که دارای مجموعه‌های ارزشمندی هستند و منابع غنی تحقیقی برای پژوهشگران به‌شمار می‌روند و برخی از آنها دارای امکانات جانبی مانند کارگاه‌های آموزشی رنگرزی، طراحی، بافت و مرمت هستند، ولی در عین حال به مشکلاتی نظیر کمبود بودجه، کمبود تنوع آثار، نداشتن تبلیغات کافی، عدم ارتباط قوی با دانشگاه‌ها، عدم حضور در مناطق مختلف کشور و در مجموع کمبود آثار موزه‌ای دچارند. در مقابل انجمن علمی فرش ایران با داشتن بیش از پانصد عضو شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها، متخصصان فرهیخته فرش، دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته فرش، ناشر اولین فصلنامه علمی- پژوهشی در زمینه فرش دست‌باف، همکاری در تدوین و تألیف دایره‌المعارف فرش ایران و ده‌ها فعالیت علمی دیگر به‌عنوان یک نیروی بالقوه می‌تواند در هرچه بارورتر نمودن فعالیت موزه‌ها نقش مؤثری داشته باشد. 

زمینه‌های همکاری انجمن با موزه‌ها را می‌توان به شرح زیر برشمرد: 
۱-آموزش:
 
آموزش‌های عمومی برای اقشار مختلف مردم شامل مدارس، خانواده‌ها، جوانان، بزرگسالان، دانشجویان و شاغلان فرش در رشته‌ها و موضوعات  مختلف مرتبط با فرش
۲-تحقیقات:
الف.  تحقیقات موضوعی مانند تحقیق در فرش‌های مناطق، نحوه نگهداری فرش، نحوه شستشوی فرش موزه‌ای و تجاری، شیوه‌های تبلیغی مؤثر و غیره
ب.   تحقیقات موردی مانند بررسی فرش خاص، اثربخشی برنامه‌های موردی و نظایر آن‌ها
پ.   ارزیابی نظرات بازدیدکنندگان در خصوص موزه‌ها، برنامه‌های ارائه شده، نحوه بهبود و ارتقای فعالیت‌ها و غیره
۳-تبلیغات:
الف.  معرفی فرش‌های موزه در فصلنامه گلجام و خبرنامه انجمن
ب.   همکاری با انجمن‌های علمی دانشجویی برای معرفی موزه فرش به دانشجویان فرش
۴-نشر و گسترش علوم فرش:
الف.  برگزاری سخنرانی‌های ماهیانه
ب.   برگزاری جلسات عمومی و یا علمی انجمن
پ.   برگزاری کنفرانس‌های سالیانه یا موردی
۵-ایفای نقش ارتباطی دانشگاه‌ها با موزه‌ها:
الف.  ساماندهی و هماهنگی بازدید دانشجویان فرش از موزه
ب.   ساماندهی و هماهنگی کارآموزی دانشجویان فرش در موزه به‌عنوان مرمتگر، راهنمای تور و نظایر آن

در مقابل موزه‌ها می‌توانند برای کمک به انجمن علمی فرش ایران، اقدامات زیر را در برنامه کاری خود قرار دهند:
  • تسهیل دسترسی به مخزن موزه برای انجام تحقیقات
  • تأمین بودجه‌های جزئی برای اجرای تحقیقات
  • در اختیار گذاردن فضا برای برگزاری دوره‌های آموزشی
  • در اختیار گذاردن فضا برای برگزاری جلسات علمی و عمومی انجمن
  • عضویت حقوقی در انجمن
امید است که با همکاری موزه‌ها و انجمن علمی فرش ایران، به اهدافی که در تأسیس این نهادها مد نظر بوده جامه عمل پوشانده شود و توسعه علمی فرش ایران روزافزون گردد.

آقای محمدرضا عابد،
دوره 7، شماره 20 - ( 12-1390 )
چکیده

الف) پژوهش بنیادی یک ضرورت است، اما آیا اولویت هم هست؟
در حال حاضر پژوهش‌های بنیادی گوناگونی در حوزه هنر- صنعت فرش دست‌باف ایران از سوی محققان و دانشجویان صورت می‌پذیرد که در جای خود ارزشمند و شایسته تقدیرند. انجام چنین تحقیقاتی به گسترش چشم‌انداز نگاه علمی به مقوله فرش دست‌باف و رسیدن به نگاهی جامع و فرادستی در این حوزه یاری می‌رساند و زوایای پنهان این هنر کهن و این گستره تاریخ‌مند و آمیخته با فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی را بهتر و بیشتر آشکار می‌کند.
اما هنر- صنعت فرش دست‌باف در ایران همچنان به پژوهش‌های کاربردی نیز نیازمند است. ارکان مختلف این هنر- صنعت و فعالان آن در همه رده‌های فرایند تولید تا توزیع مشتاق دانستن ماحصل پژوهش‌هایی هستند که به افزایش بهره‌وری، بهینه ساختن تولید، حفظ تندرستی عوامل تولید، بازارسازی و بازاریابی، نیرومند شدن در برابر رقبا، و ... بینجامد.
بررسی مجموعه مقالاتی که برای انتشار به گلجام می‌رسند نشان می‌دهد که گاه این نیاز مبرم تولیدکنندگان و عرضه‌کنندگان فرش ایران از یاد می‌رود و اولویت در پژوهش‌ها به‌جای تحقیقات کاربردی، جای خود را به پژوهش‌های بنیادی داده است.
تدبیری باید.

ب) از زوایای مختلفی به فرش بنگریم.
فرش دست‌باف ایران کمتر از دو دهه است که آموزش دانشگاهی را تجربه می‌کند و در طول این سال‌ها دانشجویان بسیاری در این رشته ردای دانش آموختگی بر تن کرده و عنوان کارشناس فرش را دریافت کرده‌اند. آشکار است که این جمعیت فراوان دانشگاهیان در حوزه فرش دست‌باف اصلی‌ترین پژوهشگران این هنر- صنعت باشند، اما از یاد نبریم که فرش مقوله‌ای گوناگون و چندوجهی است. از یک سو میراثی از فرهنگ و تمدن ایرانی و برجای مانده از تاریخی سترگ است، از سوی دیگر یک هنر ناب و نمادی از هنرهای ایرانی و اسلامی این سرزمین. از یک سو پایی در توسعه دارد و شاخصه‌هایی همچون اشتغالزایی و تکیه بر تولیدات بومی را با خود دارد و از سوی دیگر رنگ و بوی اقتصادی گرفته و به‌عنوان یکی از اقلام صادرات غیرنفتی کشور نقشی در ارزآوری دارد. 
این چندوجهی بودن می‌طلبد که در پژوهش‌ها نیز از زوایای مختلفی بدان پرداخته شود و لزوم در نظر گرفتن فرش به عنوان عنصری بین رشته‌ای در امر تحقیق آشکار می‌شود. روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، تبلیغات، ارتباطات، ادبیات و... هر یک می‌توانند از منظری خاص با هنر- صنعت فرش دست‌باف همراه شوند و از این رو گلجام پذیرای مجموعه‌ای از علوم خواهد بود.

ج) پژوهش زمان‌بر است؛ داوری نیز.
پژوهش امری دقیق، زمان‌بر و پروسواس است و داوری بر فرایند و نتایج پژوهش نیز کار آسان و سریعی نیست و به همان اندازه وسواس و دقت نظر می‌طلبد. بر بسیاری از نشریات علمی- پژوهشی همچون گلجام خرده گرفته می‌شود که چرا نظم در انتشار ندارند و دیر به دیر منتشر می‌شوند. یکی از پاسخ‌ها همین است که بر فرض که مقالاتی پرتعداد به دست گردانندگان نشریه برسد و بر فرض که بسیاری از این مقالات از رتبه و درجه علمی مطلوبی هم برخوردار باشند، باز هم کار آسان نیست و فرایند ارسال هر مقاله برای چند داور، تجمیع و تطبیق آرای داوران که گاه هم‌نظر نیستند، رفت و برگشت مقاله بین داور و پژوهشگر برای تصحیح و تکمیل کاستی‌های احتمالی و ... خود امری زمان‌بر است که موجب تأخیر در انتشار چنین نشریاتی خواهد شد.
هرچند که می‌توان از داوران مقالات انتظار داشت سرعت عمل بیشتری داشته باشند، اما انتشار با تأخیر بهتر از انتشار مقالاتی با سطح علمی کم و یا دارای کاستی است.

دکتر سیدجلال الدین بصام،
دوره 8، شماره 21 - ( 6-1391 )
چکیده

همواره شنیدن اخبار خوب مسرت بخش است و انسان تمایل دارد که در تمام زندگی این اخبار به وی برسد. در این ایام، خبر پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد را می‌توان یکی از این اخبار خوب قلمداد کرد که بخشی از اهالی جامعه فرش از شنیدن آن خوشحال شدند. در کنار شنیدن اخبار خوش، انتظار به ثمر نشستن فعالیت‌های جوانان نیز دغدغه ای است که همواره ذهن همگان را مشغول داشته است. در این فرصت سعی بر این است که با نگاهی گذرا به روند شکل گیری این دوره آموزشی، این دغدغه مطرح شود که مبادا این همه تلاش و امیدواری به ثمر ننشیند. از آنجا که روند تدوین و تصویب این دوره مشابهت زیادی با دوره­های پیش داشته بنابراین این وضعیت را در ۴ پرده به مشاهده می‌نشینیم.

پرده اول:
سال ۱۳۷۴ چندین گروه از خبرگان فرش در آموزش و پرورش، سازمان صنایع دستی و جهاد سازندگی به صورت موازی اما جدا از یکدیگر شروع به تدوین دوره­های آموزشی برای فرش دستباف در سطوح مختلف دیپلم، کاردانی و کارشناسی نمودند. خروجی جلسات این گروه‌ها به صورت برنامه­های درسی نمود پیدا کرد و به صورت گسترده­ای پذیرش دانش­آموز و دانشجو در مدارس، مراکز آموزش عالی و دانشگاه­های کشور آغاز شد.
در همان زمان عده قابل ملاحظه­ای از کارشناسان و خبرگان با طرح سؤالات مهم و اساسی نظیر چگونگی تأمین مدرس، امکانات آموزشی، کتاب و ... عکس‌العمل‌های متفاوتی نشان دادند. برخی معتقد بودند که این کار باید کاملاً متوقف شود زیرا با خلأ جدی در تأمین پایه­های اصلی تعلیم و تعلم، به نظر ایشان این کار اتلاف وقت و سرمایه است. در مقابل برخی معتقد بودند که با راه­اندازی این دوره‌ها به تدریج این موارد برطرف خواهد شد. در بین این دو نظر کاملاً متفاوت، افرادی نیز بودند که نظرات میانه داشتند.
در هر صورت قطار آموزش عالی فرش با سعی و تلاش بسیار به راه افتاد و دانشجویان زیادی جذب این رشته‌ها شدند. از سال ۱۳۷۵ به بعد شاهد رشد کمی این دوره‌ها در دانشگاه­های مختلف بودیم که با انگیزه­های متفاوتی به باشگاه آموزش هنری فرش می‌پیوستند. در این بین برخی دانشگاه‌ها بودند که به کیفیت نیز پرداخته و در زمینه­های مختلف مدرس، کتاب و امکانات آموزشی اقدامات خوبی انجام دادند. البته تعداد این دانشگاه‌ها در بین دانشگاه‌های دارای رشته فرش نسبتاً اندک محسوب می‌شود.
مشتریان این آموزش‌ها، یعنی دانشجویان و بازار فرش، عکس‌العمل‌های متفاوتی نشان دادند. هرچند که شاید بتوان برآیند کلیه اتفاقات رخ داده در آموزش عالی فرش را مثبت ارزیابی نمود، لیکن توقعات دانشجویان مشتاق به رشته فرش بیش از این بوده و دودلی بازار فرش نیز بیشتر. در سال‌های نخستین برگزاری این دوره‌ها، مطالبات دانشجویان عمدتاً حول کیفیت آموزشی می‌چرخید در حالی که در سال‌های بعد، این مطالبات به نگرانی دانشجویان و ناامیدی دانش­آموختگان از آینده شغلی گرایش پیدا کرد. هرچند که بدیهی است سیستم آموزش عالی تنها محملی برای انتقال دانش و مهارت به دانشجو به شمار می‌آید، ولی دانش­آموختگان و دانشجویان این رشته انتظار داشتند که با کسب یک مدرک دانشگاهی بتوانند با استقبال بخش خصوصی یا دولتی مواجه شوند و به راحتی یک شغل مناسب پیدا کنند، موضوعی که در عمل بجز موارد نسبتاً معدود اتفاق نیفتاد.
در این بین آموزش‌های علمی کاربردی که آموزش شاغلین یکی از اهداف اصلی آن بود نسبتاً موفق‌تر عمل کرد و میزان اشتغال دانش­آموختگان این سیستم آموزشی ملموس‌تر از بقیه دانشگاه‌ها بود. به منظور بررسی وضعیت اشتغال فارغ‌التحصیلان سمینارها و همایش‌های متعددی برگزار شد و سعی شد که این موضوع ریشه­یابی شود. اکثر دلایل عدم موفقیت، یا بهتر بگوییم موفقیت کمتر این دوره‌ها در هدایت دانشجویان به سمت بازار کار، به جهت گیری اشتباه در تدوین برنامه آموزشی، کمبود مدرس مناسب، کمبود منابع علمی، کمبود امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی، عدم تناسب محیط آموزشی برای تربیت دانش­آموختگان مناسب برای ورود به بازار کار از یک طرف و از طرف دیگر دلایل موضع گرفتن بازار کار در مقابل دانش­آموختگان فرش، آماده نبودن شرایط جذب دانش­آموختگان در بازار کار، روند نزولی صادرات و تولید فرش دستباف و تأمین نشدن خواست بازار کار از دانش­آموختگان اعلام می‌شد.

پرده دوم:
به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است، یکی از مطالبات دانشجویان از مسئولین امر راه­اندازی دوره­های تحصیلات تکمیلی بود. هرچند که راه­اندازی دوره­های آموزش عالی مخالفانی داشت، لیکن مخالفان ورود به تحصیلات تکمیلی بیشتر و جدی‌تر از آنها بود. تعداد زیادی از موافقان دوره­های کاردانی و کارشناسی، با ورود فرش به سطح کارشناسی ارشد مخالف بودند. از سوی دیگر تعداد قابل توجهی دانش­آموخته فرش در جامعه حضور داشتند که نیاز اجتماعی ایشان برای ادامه تحصیل فشار زیادی به مجموعه دست‌اندرکار فرش وارد می‌کرد. در کنار این دانش­آموختگان نیز کارشناسانی بودند که به دلایل کارشناسی مختلفی با این امر موافقت داشتند.
موافقان تحصیلات تکمیلی به نیاز دوره­های آموزش عالی به مدرس، نیاز جامعه علمی فرش برای تربیت محقق، نیاز دانش­آموزان و دانشجویان به مؤلفین کتاب و مقاله در زمینه فرش اشاره داشتند. سوابق تولید علم در زمینه فرش نشان می‌دهد که در طول سالیان زیادی که تحقیق در زمینه فرش از سوی غربی‌ها آغاز شد نزدیک به یک هزار عنوان کتاب و چندین عنوان فصلنامه به زبان غیر فارسی تولید و منتشر شده است. در حالی که در ایران کمتر از دویست کتاب در زمینه فرش تولید شده بود و از این تعداد حدود ۱۵ درصد آن کتب تحقیقی و دست اول و مابقی کتب تکراری و بعضاً ضعیف بوده است. در زمینه مجلات هم تقریباً تمامی مجلاتی که منتشر می‌شده‌اند به دلیل فقر مالی و یا فقر منبع و مؤلف متوقف شدند. فصلنامه گلجام، از جمله معدود مجلاتی است که به صورت کاملاً علمی و با انجام مراحل داوری دقیق بر روی مقالات ارسالی موفق به انتشار بیست و یکمین شماره خود می‌شود. به این دلیل تربیت دانشجویان در مقطع تحصیلات تکمیلی می‌تواند به عنوان تربیت اشخاصی که در زمینه تولید علم اقدام خواهند کرد جایگاه ایران را در جهان ارتقا دهند.
از سوی دیگر، عده ای از موافقین تحصیلات تکمیلی با اشاره به ضعف‌ها و کاستی‌های موجود در بازار فرش معتقد بودند که راه اندازی این دوره‌ها می‌تواند فکر جدیدی به مجموعه بازار فرش ایران تزریق نماید و جای کار برای سایر دانش­آموختگان بازتر شود. با ورود دانش­آموختگان تحصیلات تکمیلی در برخی شاخه‌هایی که به شدت احساس ضعف می‌شود می‌توان گام‌های اساسی برای رفع معضلات فرش کشور برداشت. این شاخه‌ها عبارتند از تولید فرش، طراحی، رنگرزی و بازاریابی و حضور در بازارهای جهانی.
مخالفین تحصیلات تکمیلی نیز به نوبه خود از جنبه آموزشی و بازار کار مخالفت خود را بیان می‌داشتند. به اعتقاد این افراد، همان‌گونه که در ۱۵ سال گذشته که آموزش عالی فرش راه­اندازی شد و در زمینه تأمین استاد و کتاب درسی قدم جدی برداشته نشد اطمینانی برای اینکه برای دوره­های تحصیلات تکمیلی این معضل- که اتفاقاً بزرگ‌تر می‌نماید- به وجود نیاید نیست، بلکه برعکس می‌توان با اطمینان گفت که این دوره‌ها با کمبود استاد مواجه شده و موجب سردرگمی بیشتر دانشجویان شود. برخی اظهار می‌داشتند که آیا قرار است دوره های کارشناسی ارشد یک طراح را طراح‌تر کند یا یک رنگرز را رنگرزتر کند، یا به عبارت دیگر قرار است در این دوره چه چیزی به دانشجو آموخته شود که در دوره های پیش به وی ارائه نشده است. همچنین بدبینی این عده به بازار کار که از تجربه قبلی سرچشمه می‌گیرد اعلام می‌کند که دانش­آموختگان این رشته چه تضمینی دارند که بازار کار از آنها استقبال کند. این دسته از دانش­آموختگان احتمالاً مشکلات بیشتری در ورود به بازار نسبت به کاردان‌ها و کارشناس‌ها خواهند داشت.
در هر صورت همانند گذشته، کارشناسانی بودند که با واقع بینی بیشتر بین این دو دیدگاه کاملاً متفاوت دیدگاه­های میانه را مطرح می‌کردند و معتقد بودند که با برنامه­ریزی بهتر از دوره­های قبل می‌توان مشکلات کمتری ایجاد نمود و به این ترتیب به تدریج ایده راه­اندازی دوره­های تحصیلات تکمیلی فرش در میان مسئولین مقبولیت بیشتری پیدا کرد.

پرده سوم:
از سوی دانشگاه‌های مختلف مانند کاشان، هنر تهران، هنر اصفهان، تبریز و شاید دانشگاه‌های دیگر تحرکاتی در زمینه تدوین دوره کارشناسی ارشد فرش آغاز شد. با شروع این اقدامات پراکنده و نداشتن موضع روشن و مشخص از سوی مسئولین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برای سامان دادن به این حرکت، مشخص شد که موافقین و افراد میانه زیادی به سامان یافتن موضوع خوش بین بودند. جلسات پراکنده­ای که در طول چند سال برگزار شد بالاخره منتج به نتیجه شد و برنامه درسی پیشنهادی دانشگاه کاشان تهیه و به وزارت عتف عرضه شد. در اینجا قابلیت‌های شخصی مجموعه کارشناسان و مدیران دانشگاه کاشان نقش اساسی در هماهنگی تدوین دوره و کسب موافقت از مسئولین فرش کشور و مسئولین آموزش عالی برای تصویب این دوره داشت. دفتر برنامه­ریزی آموزش عالی وزارت که نقش اساسی در هدایت و هماهنگی تدوین برنامه­های آموزشی دارد نتوانست به درستی از عهده این مهم برآید و تشتت حاصل از برنامه های موجود از نقایص این کار به شمار می‌آید.
در سال ۱۳۹۰ و پس از آن که با تلاش انجمن علمی فرش و تعدادی از دانشگاه‌ها، نظر موافق وزارت عتف بر لزوم راه­اندازی دوره­های تحصیلات تکمیلی فرش جلب شد برنامه درسی تهیه شده توسط دانشگاه کاشان برای بررسی در اختیار گروهی که به پیشنهاد انجمن علمی فرش معرفی شده بود قرار گرفت. امید می‌رفت که علیرغم سستی‌هایی که قبلاً در کار دفتر برنامه ریزی آموزش عالی مشاهده شده بود، این بار پذیرفته‌اند که کار باید با هماهنگی و به صورت اصولی انجام شود. طی یک ماه بررسی، اشکالاتی که در برنامه ارائه شده وجود داشت مشخص و قرار شد که اصلاحات برنامه توسط اعضای گروه که نمایندگانی از دانشگاه‌های مختلف بودند به دفتر برنامه­ریزی آموزش عالی ارائه شود. متأسفانه با پدیده نادر مدیریت این دفتر، برنامه ارائه شده بدون اینکه اجازه استمرار بررسی در این گروه داشته باشد و یا حتی در گروه هنر وزارت عتف مطرح شود، صرفاً با این ادعا که رئیس دانشگاه کاشان مدافع این برنامه است، توسط مدیر دفتر و با مسئولیت شخص ایشان (این جمله از ایشان است) به شورای برنامه­ریزی درسی ارائه و به تصویب رسید. هرچند که این موضوع مورد اعتراض این انجمن (و احتمالاً گروه هنر وزارت عتف) قرار گرفت ولی پاسخ مدیرکل محترم دفتر این بود که این اعتراضات برای ایشان ارزشی ندارد (این جمله هم قریب به مضمون از ایشان است).

پرده چهارم:
در مهر سال ۱۳۹۰ بر اساس مجوز وزارت عتف، نخستین گروه دانشجویان کارشناسی ارشد فرش در دانشگاه تبریز پذیرفته شدند و مشغول به تحصیل. از آنجا که برنامه درسی به مهر شورای برنامه­ریزی درسی وزارت عتف ممهور نشده بود بنابراین برای تحصیل دانشجویان این مقطع به صورتی که بعدها برای آنها مشکلی پیش نیاید با تدبیر مسئولین دانشگاه هنر اسلامی تبریز سرفصل‌هایی که قرار بود متعاقباً به صورت رسمی ابلاغ شود به دانشجویان ارائه شد. در سال ۱۳۹۱ با تغییراتی برنامه مصوب شده در شورای برنامه­ریزی درسی مجدداً مصوب شد و به مهر این شورا ممهور شد. قطعاً استادان، مدیران گروه‌های فرش و دانشجویان با کم و کاستی‌های برنامه ابلاغ شده به خوبی آشنایی پیدا کرده‌اند.

کلام آخر:
در اینجا قصد نقد این برنامه نیست، ولی مشخص است که پرده آخر به پرده اول وصل می‌شود و این دور درجا زدن در آموزش عالی مشخص نیست که چه زمانی قرار است خاتمه یابد. هنوز راهبرد کلان وزارت عتف برای این دوره مشخص نیست، هنوز استادان برای ارائه این دوره‌ها به خوبی تجهیز نشده‌اند، هنوز منابع علمی کافی در دسترس دانشجویان این مقطع نیست، هنوز دانشگاه‌ها برای ارائه این دوره به اندازه کافی تجهیز نشده‌اند، هنوز بازار برای ورود دانش آموختگان این مقطع آمادگی ندارد و هنوز های زیادی که از قبل می‌دانستیم و می‌گفتیم ولی گوش شنوایی وجود نداشت.
آیا اکنون که این دوره‌ها به لطف خدا راه افتاده است وظیفه استادان و دانشجویان و مدیران گروه فرش مانند سابق است؟ به نظر می­رسد که این بار باید برخورد دیگری داشت و راه اندازی این دوره را باید به فال نیک گرفت و از فرصت به وجود آمده حداکثر بهره را گرفت. باید تلاش کنیم تا نقاط ضعف را برطرف کنیم. استادان با تعمق بیشتر در سرفصل دروس و آمادگی بهتر، مطالب جدیدی که نیاز دانشجویان است را استخراج کرده و ارائه نمایند و همچنین در تألیف کتب علمی و درسی مورد نیاز تلاش نمایند. دانشجویان با علم و آگاهی یافتن از وضعیت موجود آستین همت بالا زده و خود برای شناسایی و کمک به رفع کمبودها اقدام کنند. مدیران گروه فرش با ایجاد ارتباط با مسئولین فرش و آموزش عالی زمینه­های برطرف کردن مشکلات بیرونی دانشگاه را فراهم نمایند. دست آخر این که مسئولین فرش و آموزش عالی سعی نمایند که بجای ارائه آمار عملکرد فعالیت خود، هزینه های مالی و انسانی فراوانی که برای تربیت این دانشجویان صورت می‌گیرد به درستی راهبری شود و گرهی از گره مشکلات فرش کشور را باز کند.

دکتر امیرحسین چیت سازیان،
دوره 9، شماره 23 - ( 6-1392 )
چکیده

یکی از برتری‌های نظام فرش‌بافی ایران نسبت به بسیاری از نظام‌های نوخاسته فرش جهان، سابقه طولانی و غنای فرهنگی و تجارب ارزشمند نسل‌های متعدد هنرمندان اعصار ایران است که امروزه برای ارتقاء و تعالی این هنر صناعی کهن قابل بهره‌برداری است. «مدیریت دانش» یکی از مهم‌ترین فرایند‌هایی است که می‌تواند این بهره‌برداری را سامان‌دهی کرده و برتری کیفی و برند فرش ایران و جایگاه برتر آن در جهان را حفظ نماید.

براساس تعاریفی که از مدیریت دانش ارائه شده است، این مدیریت، فرآیندی است که به سازمان یا نظام کمک می‌کند تا اطلاعات و مهارت‌های مهم و تجارب ارزشمند و دانش ضمنی و سرمایه فکری و معنوی که به‌عنوان حافظه نظام محسوب می‌شود و بسیاری از آنها به صورت ارزیابی نشده و پنهان وجود دارند را براساس هدف‌گذاری و اهداف معین، شناسایی، انتخاب، سازمان‌دهی و تقویت نموده و جهت بهره‌برداری، بازآوری و منتشر نمایند.

یکی از عرصه‌هایی که مدیریت دانش در آن ضرورت دارد، هنر صناعی فرش در ایران است، چه فرش دست‌باف علی‌رغم قدمت از جمله حوزه‌هایی است که دانش و اطلاعاتش کمتر از بسیاری از عرصه‌ها گردآوری و مکتوب گردیده و حتی دیرتر از عمده آنها از این حیث مورد توجه واقع شده است.

دانش فرش‌شناسی که عمدتاً از غرب آغاز گردیده بیش از ۱۴۰ سال عمر رسمی ندارد. در ایران هم این روند که با تألیف یکی دو اثر در اواخر قرن سیزده خورشیدی شروع شده تا دهه‌های ۵۰ و ۶۰ سده چهاردهم به کندی حرکت نموده است. شاید بتوان گفت از زمانی که سمینارهای ملی تحقیقات - که ابتدا از وزارت جهاد سازندگی آغاز شد و در وزارت بازرگانی تداوم یافت - و آموزش عالی فرش که در دهه هشتاد شکل گرفت و منجر به تأسیس انجمن علمی فرش ایران گردید، به سمت و سوی نظام‌مندی گرایش یافت.

حرکت ارزشمند تهیه و تدوین دایرهًْ‌المعارف فرش ایران از سوی این انجمن را می‌توان نمونه مناسبی در این راستا برشمرد، اما هرچند که انجمن را می‌توان طلایه‌دار این استراتژی در بحث و عمل در نظر گرفت، اما این راهبرد نباید به این حرکت و یک سازمان غیر‌دولتی منحصر گردد، بلکه همه اعضای انجمن، پژوهشگران، مؤلفان ارجمند، اعضای هیئت علمی و مدرسان محترم دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و نیز هنرستان‌های کار-دانش و حتی آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای دولتی و غیردولتی می‌توانند این رسالت را بر دوش گیرند و در این فرآیند ضروری ایفای نقش نمایند.

انجمن می‌تواند به عنوان هماهنگ کننده این فرآیند با برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری، سازماندهی لازم را برای شناسایی، انتخاب و به‌دست آوردن اطلاعات و دانش آشکار و نهان و تجارب نهفته در سینه‌های هنرمندان فرش کشور و کشف سرمایه فکری و معنوی آنها در ابعاد مختلف آغاز کند و با کمک دانشجویان و دانش‌پژوهان و با نظارت استادان و محققان ذی‌صلاح آنها را تدوین و مستند نمایند تا پس از آن پایه‌ای برای توسعه و تقویت این معارف فراهم شود تا جهت بهره‌برداری آماده گردد.

تجربه تدوین دایرهًْ‌المعارف فرش ایران که در ده حوزه تخصصی: «طرح و نقش و زیبایی‌شناسی»،” «رنگرزی»، «دانش فنی و فناوری»، «مواد اولیه»، «مرمت و تکمیل»، «اقتصاد و بازرگانی»، «‌تاریخ فرش»، «جغرافیا و سبک‌شناسی»، «سازمان و مدیریت»، «فرهنگی و اجتماعی» در اختیار قرار دارد می‌تواند با کمک گروه‌های تخصصی انجمن، این راهبرد اساسی و ضروری را در این مقطع زمانی ساماندهی نماید. اما علاوه بر آمادگی و تحرک بیشتر این گروه‌های تخصصی، به عزم جدی هنرمندان، استادان، پژوهشگران و دانشجویان دلسوز فرش و نیز مساعدت و کمک‌های مالی و پشتیبانی متولیان حاکمیتی و غیر‌حاکمیتی امر پژوهش و فناوری کشور و به‌ویژه متولیان فرش دستباف کشور همچون مرکز ملی فرش ایران، شرکت سهامی فرش ایران، کانون هماهنگی دانش صنعت فرش کشور و دانشگاه‌های مجری آموزش عالی فرش نیاز دارد.

راهبرد مدیریت دانش در نظام فرش دستباف ایران ضرورتی اساسی در برهه زمانی حاضر است که تعامل سه رکن متولیان فرش دستباف، هنرمندان و دانش‌پژوهان فرش و هماهنگ کننده علمی (انجمن) می‌تواند استعداد و پتانسیل نهفته در نظام فرش را به سلاحی برنده در عرصه رقابت جهانی تبدیل نموده و حفظ و ارتقاء جایگاه فرش ایران را با خواست و یاری خالق یکتا پی بگیرد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گلجام؛ نشریه علمی فرش دستباف است.
بازنشر اطلاعات: استفاده از مطالب ارایه شده در این پایگاه با ذکر منبع آزاد است.
Designed & Developed by : Yektaweb