الهه شیخی، ایمان زکریایی کرمانی، فرهاد باباجمالی،
دوره 16، شماره 38 - ( پاییز و زمستان 1399 )
چکیده
هنر بافندگی در قلمرو سرزمین ایران بخشی از هویت فرهنگی مردمان آن بشمار میرود. دستبافته های سنتی سیستان و بلوچستان نیز بهعنوان گوشهای مهم از این هویت قلمداد میشود. علاوه بر طرح و رنگ بسیاری دیگر از ابعاد تولید قالیچههای این منطقه را میتوان بهعنوان شناسههای فرهنگی -اعتقادی آنها تلقی کرد. ازآنجاکه بررسی ابعاد معنایی یک اثر هنری در ارتباط با خالق آن بهتر قابلتشخیص است؛ پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا با حضور در میدان تحقیق، زوایایی ناشناخته از فرهنگ بومی و اعتقادی تولیدکنندگان این آثار را شناسایی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که قالیچههای بومی سیستان و بلوچستان چه نسبتی با مؤلفههای فرهنگی و ارزشهای اعتقادی پدیدآورندگان آنها داشته است؟
این پژوهش با رویکرد انسانشناسی هنر و با روش مردمنگاری در منطقه به انجام مشاهده مستقیم و مصاحبه با بومیان پرداخته و سپس از طریق کدگذاری دادهها در سه سطح کدگذاری باز، محوری و گزینشی به طبقهبندی آنها مبادرت ورزیده است.
نتایج حاصل از یافتهها نشان میدهد، مؤلفههای تشکیلدهنده قالیچههای منطقه سیستان و بلوچستان از مراحل ابتدایی آن تا به انتها دارای ابعاد وسیع معنایی است؛ بهطوریکه حتی جزئیترین آنها نیز ریشهای عمیق در فرهنگ و اعتقادات بومیان منطقه دارد. آدابورسوم خاص برای بافتن، اعتقاد به چشمزخم، خواندن شعرهای مخصوص به هنگام بافت، مراسم شستشو و ...همگی ازجمله این مؤلفهها است. در این استان فرش جدا از جنبههای کاربردی، کالایی مقدس شناخته میشود و باوجود برخی تمایزات فرهنگی بین سیستانیها و بلوچها، شباهت تعدادی اعتقادات و رسوم در مورد فرش نشان از وحدت ریشههای ابتدایی بافت فرش در بین دو گروه اصلی ساکنان این منطقه دارد.
خانم ریحانه کثیری، فرهاد باباجمالی، دکتر محمد طغرایی،
دوره 18، شماره 41 - ( بهار و تابستان 1401 )
چکیده
اکثراً موانع توسعه و همینطور کاهش تولید و صادرات فرش دستباف در بُعد اقتصادی به عواملی همچون عدم وجود بازاریابی، بیثباتی نرخ ارز، تحریمهای بینالمللی، دستمزد و هزینه مواد اولیه تولید و عدم حمایت دولت، نسبت داده شده است. در این پژوهش ضمن پذیرفتن این عوامل در فرشدستباف و اثرات قابل ملاحظه آنها، به موضوع بسیار مهم کارکرد تشکلها بر اساس رویکرد اقتصادنهادگرا، در این حوزه پرداخته شده است. هدف این پژوهش بررسی کارکرد تشکلها بر اساس نظریه داگلاس سی. نورث، اقتصاددان نهادگرایی، در فرشدستباف، دوره جمهوری اسلامی ایران است. گردآوری مطالب به روش کتابخانهای (اسنادی) و گردآوری دادهها از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است و سپس با روش تحلیل کیفی با رویکرد تماتیک مورد بررسی قرار گرفته و سعی شده است مؤلفهها مخصوصاً نهادهای تأثیرگذار در ابتدا شناسایی و سپس مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد. همچنین برای اندازه تعداد مصاحبهها از اشباع نظری استفاده شده است و مصاحبهها تا زمانی که ایده جدیدی کشف نشد ادامه یافت نمونههای مورد مصاحبه بر اساس تخصصهای لازم و سوالات نیز بر همین اساس تدوین شده است که به شیوه کدگذاری با نرم افزار maxQDA کدگذاری، مقولهبندی و تجزیه و تحلیل شده است که نتایج قابل ملاحظهای از آن بدست آمده است. بررسیهای این پژوهش نشان میدهد؛ از چالشهای مهم نهادی نبود جامعهمدنی قدرتمند است، و عدم فعالیت تشکلها، الف: هزینه مبادله را بالا میبرد (عدم انسجام سراسری اصناف و اتحادیههای فرش دستباف برای حل مشکلات خود). ب: حقوق قشرهای مختلف جامعه که بر اساس چانهزنی محقق میشود را به گروههای سیاسی و یا امیال سیاستمداران میسپارد. ج: در جامعهی دسترسیباز، دسترسی به رانت مولد اقتصادی برای همگان و نه صرفاً فرادستان است که این مهم نیاز به برابری حقوقی و آزادی و استقلال تشکلها و سازمانهای مستقل است و اگر این جامعه مدنی پرقدرت وجود نداشته باشد دسترسیباز امکان پذیر نخواهد بود.