جستجو در مقالات منتشر شده


1 نتیجه برای رهبرنیا

دکتر زهرا رهبرنیا، خانم بهاره پور یزدان‌پناه ،
دوره 6، شماره 15 - ( بهار 1389 )
چکیده

تاکنون هنر فرش‌بافی ایران -خصوصاً فرش‌بافی عشایری و روستایی- از وجوه گوناگونی چون زیبایی‌شناسی، رمزگرایی، طبیعت‌گرایی و ... بررسی شده است. اما با نگرش متفاوت جامعه‌شناس آلمانی «جورج زیمل» به «جامعه و اثر هنری»، می‌توان وجهی فرامتنی و بین‌رشته‌ای از این هنر، در ارتباط با جامعه مطرح کرد. وی معتقد است که سرمنشأ همه اصول زیبایی‌شناختی در اصل «تقارن» نهفته است و این گرایش به تقارن با نوع اداره جامعه رابطه دارد. این تحقیق بنیادین برای پاسخ‌گویی به این سؤال بوده که آیا ارتباطی بین معیارهای زیبایی‌شناسی با اوضاع جامعه وجود دارد یا خیر. برای یافتن پاسخ، با استفاده از روش‌های توصیفی- تحلیلی و ابزار اسنادی و کتابخانه‌ای، گردآوری مطالب و تبیین مبانی بخش نظری انجام شد. جامعه و نقوش قالیچه‌های عشایر افشاری کرمان به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است تا در تطبیق با آراء زیمل و به ویژه با اتکا به نظریه بازتاب، بررسی شود. لذا مقاله حاضر در عین پرداختن به نقش و حاشیه فرش، انعکاس جامعه و نوع اداره آن را بر موزون و متقارن بودن هنر فرش‌بافی جوامع عشایری جست‌وجو می‌کند. در مجموع، رویکردهای زیبایی‌شناسی جامعه‌شناختی زیمل در ارتباط جامعه و این هنر سنّتی کشورمان مصداق می‌یابد. هنوز در نمونه‌هایی از جوامع روستایی و عشایری هماهنگ از نظر سیاسی و اجتماعی، ساختار فرش عشایری همچنان بر نظم و تقارن است؛ در حالی که جامعه کاملاً فردگرایانه مدرن، هنر را به سوی عدم تقارن سوق ‌داده است که نمونه عینی آن در فرش‌های مدرن مشاهده می‌شود. هم‌چنین برخورداری از نگاهی تلفیقی بین زیبایی‌شناسی و جامعه شناسی نسبت به حضور «قاب یک اثر هنری و به عبارتی حاشیه فرش» و تلقیِ رکن اساسی بودن آن، باعث می‌شود جامعه به مثابه اثری هنری، دارای کلیتی انسجام یافته شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گلجام؛ نشریه علمی فرش دستباف است.
بازنشر اطلاعات: استفاده از مطالب ارایه شده در این پایگاه با ذکر منبع آزاد است.
Designed & Developed by : Yektaweb