مهندس هادی محمودی نژاد، دکتر محمدرضا پورجعفر، دکتر محمدرضا بمانیان، دکتر مجتبی انصاری،
دوره 3، شماره 8 - ( پاییز و زمستان 1386 )
چکیده
فرش ایرانی، مفهومی تمثیلی و نمادین از بهشت و باغهای بهشتی دارد که با توصیفهای آمده در قرآن کریم و آیات و تفاسیر در انطباق کامل است، در عینحالی که نقشمایهها و طرحهای موجود در زمینه فرشهای باغی، متناسب با معماری و طراحی باغهای ایرانی (بالاخص چهارباغهای عصر صفوی) است تا جلوهای از فناناپذیری و جاودانگی جهان ابدی و باغهای بهشتی را در جهان مادی، به تصویر کشد و تجسم بخشد. در فرهنگ مبین اسلامی گستره حرکت انسان از فرش تا عرش است، انسان از فرش چشم به جهان میگشاید و از آن در نهایت و کمال فرآیند حیات، به عرش پر میکشد و در عالیترین مراحل آن، در بهشت بر فرشهایی که آستر آنها از حریر و استبرق است، در کمال عزت تکیه میزند. در این مقاله به بررسی تمثیلی مفهوم نمادین بهشت در باغ و فرش ایرانی پرداخته میشود که از رویکرد تحلیلی و تطبیقی در پی توصیف نقشها و طرحهای بهکار رفته در فرش و طرحهای موجود در طراحی باغ ایرانی بهره میبرد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که مفهومی تمثیلی از بهشت و باغهای بهشتی در فرشهای ایرانی، خاصه فرشهای دوران صفوی دیده میشود که ملهم از باغها و پردیسهای دوران اسلامی بوده است و نشان از همت والای طراح فرش ایرانی در تصویر کردن و تجسم بخشیدن به مفاهیم والای معنوی و بهشتی در حد ادراک و استعداد انسان زمینی دارد تا بر تار و پود فرش چنان گرههایی زند که لایق تجلی مفهومی قدسی و یادآور خاطره ازلی بهشت باشد؛ که از این رهگذر نقش و تمنای نقشبند، در کنار صور نماد و رمز و تمثیل، تمام وجود آدمی را به ماوراء و بهشت موعود پیوندی ناگسستنی میزند.
سکینه خاتون محمودی،
دوره 17، شماره 40 - ( پاییز و زمستان 1400 )
چکیده
در میان هنرهای مردمی معاصر، فرشهای جنگ افغانستان ویژگی ممتاز و منحصر به فردی دارند که آنها را از همگنان متمایز گردانیدهاست. سخن گفتن با جهان دربارۀ مصیبت جنگ، مهمترین ویژگی این آثار میباشد. فضا و ضرباهنگ موجود در این دستبافتهها که نقش مهمی در انتقال اندیشههای ذهنی هنرمندان دارد، همواره بین دو مفهوم کلی جنگ و زندگی یا فضای تحمیلی و مطلوب در نوسان است. این پژوهش در پی تبیین چگونگی بازنمایی فضا و ضرباهنگ در فرشهای جنگ افغانستان به کاوش در این مقوله بر مبنای نظریۀ هانری لوفور پرداختهاست. بدین قرار، مهمترین پرسشهای این پژوهش عبارتند از: فضای جنگ، فضای زندگی و ضرباهنگهای مرتبط با این پدیدهها چگونه در فرشهای جنگ افغانستان به تصویر کشیده شدهاند؟ نتیجۀ این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع اسنادی تدوین گردیده، حکایت از آن دارد که: بازنماییهای فضا در فرشهای جنگ افغانستان، کوششی برای ابراز وجود در مناسبات قدرت بوده و مهمترین راهبرد برای انجام این امر، ایجاد تفاوت و تقابل در بازنمایی بودهاست. در حالیکه غلبۀ عناصر نظامی در فرشهای جنگ افغانستان ضرباهنگ غالب را تشکیل میدهد، در تقابل با آن میتوان به گزارۀ دیگری اشاره کرد که با عناصری همچون: گلها، درختها و گیاهان تعریف شده و با تدابیری مانند درنگ، سکون و تغییر در ضرباهنگ، به مقابله با سلطۀ جنگ بر فضا پرداختهاست.