جستجو در مقالات منتشر شده


270 نتیجه برای نوع مطالعه: علمی - پژوهشي

ساحل عرفان منش،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده

در کشور ترکیه، شهر هِرِکه در اواخر قرن 19 میلادی قالیچه­هایی موسوم به محرابی رواج می­یابند که ملهم از قالیچه­های دوره صفویِ موجود در موزه توپقاپی هستند. در هرکه این قالیچه­ها در کارگاه­های سلطنتی با تغییراتی در متن کلامی و دیداری در مقیاس وسیع تکثیر می­یابد. از جمله قالیچه­هایی که به­نظر می­رسد از نظر شکل ظاهری تأثیر بسیاری بر قالیچه­های این دوره گذاشته، قالیچه­ای است از دوره صفوی، که در موزه توپقاپی نگهداری می­شود. این قالیچه با تغییرات مختصری در متن دیداری و کلامی در هِرِکه بسیار بازتولید می­شود. نمونه­ای از این بازتولید قالیچه­ای است که «زاره پنیامین» طراحی کرده است. در متن کلامیِ قالیچه­ی «زاره»، کلام فارسی جایگاه ویژه­ای دارد و همچنین قالیچه­ی موجود دارای امضای هنرمند است؛ در حالی­که متن کلامی قالیچه دوره صفوی به عربی و فاقد امضاست. از آنجا که این قالیچه­ها در دو فرهنگ و زمان متفاوت بافته شده­اند حال سوال این است: گفتمان غالب در جامعه چه نقشی در تغییرات نشانه­های کلامی و دیداریِ قالیچه بازتولید شده از قالیچه محفوظ در موزه توپقاپی داشته است؟ برای رسیدن به پاسخی مناسب به روش توصیفی-تطبیقی، قالیچه­های مذکور در هر دو دوره با یکدیگر تطبیق داده شده و گفتمان غالب در هر دو دوره بررسی شد. از مقایسه موجود این نتیجه حاصل گشت که قالیچه دوره صفوی بیانگر اندیشه عارفانه آن دوران است؛ در حالیکه اعمال تغییرات جزئی در قالیچه و بازتولید آن توسط زاره، به قالیچه نه به­عنوان دستبافته­ای جهت سلوک و عبادت، بلکه به­عنوان کالایی برای بیان اندیشه­های اومانیستی، ملی­گرایی و بازنمایی دوران طلایی امپراتوری عثمانی توجه شده است.
 
فاطمه باقری زاده، عبداله میرزایی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

قالی­های عشایری استان فارس یکی از مهم­ترین تولیدات عشایری ایران ضمن برخورداری از پیوندهای فرهنگی و جغرافیایی، نمودی از هویت، فرهنگ، آداب­ و ­رسوم، ادبیات و هنرهای بومی و کاربردی ایلات هستند. در سال­های اخیر نفوذ سلیقه و معیارهای بازار در مؤلفه­های بصری و فنی قالی­های عشایری فارس تأثیرات قابل­توجهی داشته است. مسئله اصلی پژوهش، فاصله­گرفتن قالی­های عشایر فارس از بنیان­های معرفتی و فرهنگی خویش تحت­تأثیر پدیده بازاری­شدن می­باشد. هدف از پژوهش، شناخت عوامل زمینه­ساز تغییرات هویتی و فرهنگی در قالی­های عشایر فارس با هدف فراهم آوردن بستری مناسب برای اتخاذ راهکارهای لازم توسط نهادهای متولی می­باشد. سؤالات پژوهش معطوف به، الف: شناخت عوامل بازاری­شدن و ب: شناخت تبعات بازاری­شدن قالی­های عشایر فارس هستند. پژوهش از نوع کیفی و با نمونه­گیری هدفمند و تحلیل­50 نمونه قالی عشایر فارس به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده­های حاصل از منابع کتابخانه­ای و انجام مصاحبه­های کیفی به انجام رسید. نتایج نشان دادند: در چند دهه اخیر اجرای طرح اصلاحات­­ارضی، اسکان­­اجباری عشایر و جریان آموزش عشایر موجب تغییر در سبک­زندگی و تغییر انگیزه های تولید بافندگان از رویکرد تولید برای خود به تولید با هدف عرضه در بازار گردید. از تبعات بازاری­شدن قالی­های عشایر فارس، رواج تولید قالی با نقشه­های سفارشی، مهجور ماندن نقوش ذهنی بافندگان، نفوذ نقوش غیربومی، اولویت دادن به سلیقه مخاطب و تغییر در شیوه­های تولید نظیر انبوه­بافی هستند که منجر به کم­رنگ شدن مبانی هویتی و اصالت­های بومی و فرهنگی قالی­های تک­نسخه و منحصربه ­فرد عشایر می­شود. این تغییرات تحت ­عنوان بازاری­ شدن مفهوم ­سازی و در نتایج معرفی گردید.

ناصر سیف اللهی، آقای رحیم محمدخانی، هاجر فتحی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

چکیده
افزایش پرشتاب میزان تولید و رقابت در صحنه بین المللی صنعت فرش، رقابت را برای تولیدکنندگان بسیار حساس و برندسازی را به عنوان یکی از راهکارهای رقابتی فعالان  این صنعت، برجسته ساخته است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی الگویی برای برندسازی موفق در صنعت فرش انجام شده است. مطابق با الگوی نظام‌مند نظریه داده بنیاد، خبرگان خوش‌نام تولیدکننده و صادرکننده حال حاضر با سابقه فرش برای جامعه آماری انتخاب شدند. کارشناسان خبره صنعت در جامعه آماری با روش نمونه‌گیری هدفمند توصیه‌ای برگزیده شدند و با 15  نفر از کارشناسان خبره و خوش‌نام صنعت فرش به عنوان نمونه پژوهش مصاحبه عمیق به عمل آمد که در سه مرحله به کفایت داده‌ها انجامید. برای گردآوری داده‌ها از مصاحبه‌های نیمه ساختاریافته استفاده شد و تجزیه‌وتحلیل اطلاعات به روش اشتراوس و کوربین و مدل پارادایمی و نرم‌افزار MAXQDA  انجام گرفت. نتایج تحلیل داده‌های به‌دست‌آمده از مصاحبه‌ها، طی فرایندهای کدگذاری باز، محوری و انتخابی، به شکل‌گیری مدل عوامل ایجاد برند پیشرو در صنعت فرش بر مبنای نظریه‌پردازی داده بنیاد انجامید. با استناد به رهیافت سیستماتیک در نظریه داده بنیاد کدهای شناسایی‌شده در 6 طبقه هسته‌ای شامل شرایط علی، مقوله محتوایی، شرایط زمینه‌ای، عوامل مداخله‌گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. در نهایت، الگویی برای برندسازی موفق در صنعت فرش شناسایی شد. داشتن مزیت رقابتی، جایگاه قوی بازاریابی، شناخت نیازهای بازار و مشتری رفع مشکلات اقتصادی و سیاسی از عوامل مهم توسعه برند فرش در بازارهای داخلی و بین‌المللی است.
سید محمد رضا طبسی، ایمان زکریایی کرمانی زکریایی کرمانی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

چکیده
قالی‌های تصویری که در عصر قاجار قابلیت‌های خود را برای انعکاس سویه‌های مختلف تجدد ازجمله مفهوم ملّی‌گرایی نشان داده است در عصر پهلوی هم منعکسکنندۀ وجوه دیگری از این مفهوم است. هدف از این پژوهش شناخت وجوه متنوع مفهوم ملّی‌گرایی در قالی‌های تصویری عصر پهلوی است و سؤال اصلی‌ پژوهش آن است که وجوه ملّیگرایانۀ منعکسشده بر قالی‌های تصویری عصر پهلوی دارای چه مشخصه‌‌ها و دلالت‌‌‌هایی است؟ روش پژوهش، کیفی و از نوع تاریخیتطبیقی است. یافته‌های پژوهش بیانگر آن است که مفهوم ملّی‌گرایی در پیکره مطالعاتی، متأثر از وجه مرکب سهگانه جغرافیایی، باستانشناسی و درمانی و نیز وجه انشایی متأثر از اشعار و شعارهای رایج و  همچنین وجه پیشینهجویی، در مفاخر و مشاهیر علم و ادب است که در دو وجه اول با مفهوم شاه، سلطنت و گاه مذهب پیوندی مستقیم دارد و وجه پادشاهانه آن برجسته می‌شود و در مفهوم آخر، این پیوند بیشتر مفهومی میهنی به خود می‌گیرد. از دیگر سو، یافته‌‌ها بیانگر ‌تأثیر نهادهای نوین آموزشی و فرهنگی در پیکره مطالعاتی است و مشخص می شود که استفاده از نشان شیر و خورشید به‌عنوان نشانی ملّیگرایانه، با توجه زمینه مورد استفاده از آن دارای وجوه هویتی، دولتی و مردمی در قالی‌های تصویری است. از دیگر نتایج این پژوهش وجود ارتباطی پایاپای، بین نقش و کتیبه‌های قالیهای ملّیگرایانه با تحولات عصر پهلوی به‌نحو همزمانی و با تحولات عصر قاجار به شکل درزمانی است. به طور کلی می توان گفت بازشناسی تاریخی ملی گرایی در پیکره مطالعاتی وابسته به درک رابطه در هم تنیده ای است که بین نهاد های نو بنیاد در عصر پهلوی و زمینه های اجتماعی آن وجود داشته است.
 
سکینه خاتون محمودی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

در میان هنرهای مردمی معاصر، فرش‌های جنگ افغانستان ویژگی ممتاز و منحصر به فردی دارند که آن‌ها را از همگنان متمایز گردانیده‌است. سخن گفتن با جهان دربارۀ مصیبت جنگ، مهم‌ترین ویژگی‌ این آثار می‌باشد. فضا و ضرباهنگ موجود در این دستبافته‌ها که نقش مهمی در انتقال اندیشه‌های ذهنی هنرمندان دارد، همواره بین دو مفهوم کلی جنگ و زندگی یا فضای تحمیلی و مطلوب در نوسان است. این پژوهش در پی تبیین چگونگی بازنمایی فضا و ضرباهنگ در فرش‌های جنگ افغانستان به کاوش در این مقوله بر مبنای نظریۀ هانری لوفور پرداخته‌است. بدین قرار، مهم‌ترین پرسش‌های این پژوهش عبارتند از: فضای جنگ،  فضای زندگی و ضرباهنگ‌های مرتبط با این پدیده‌ها چگونه در فرش‌های جنگ افغانستان به تصویر کشیده شده‌اند؟ نتیجۀ این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع اسنادی تدوین گردیده، حکایت از آن دارد که: بازنمایی‌های فضا در فرش‌های جنگ افغانستان، کوششی برای ابراز وجود در مناسبات قدرت بوده و مهم‌ترین راهبرد برای انجام این امر، ایجاد تفاوت و تقابل در بازنمایی‌ بوده‌است. در حالی‌که غلبۀ عناصر نظامی در فرش‌های جنگ افغانستان ضرباهنگ غالب را تشکیل می‌دهد، در تقابل با آن می‌توان به گزارۀ دیگری اشاره کرد که با عناصری همچون: گل‌ها، درخت‌ها و گیاهان تعریف شده و با تدابیری مانند درنگ، سکون و تغییر در ضرباهنگ، به مقابله با سلطۀ جنگ بر فضا پرداخته‌است.
 
سعیده رفیعی، داود شادلو،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده


در دهه گذشته، رنگزاهای طبیعی زیست‌سازگار با خواص ضد‌میکروبی جهت حفاظت از الیاف رنگرزی شده در فرش های دستبافت در مقابل میکروارگانیسم‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. در این پژوهش، از برگ 6 گیاه بومی استان فارس اعم از بادام کوهی (ارژن)، پسته کوهی (بنه)، انجیر کوهی، آویشن شیرازی، انگور عسکری شیرازی و گردو به عنوان رنگزای طبیعی برای رنگرزی پشم در حضور هشت دندانه فلزی مختلف استفاده شده است. طیف‌های انعکاسی نمونه های رنگ‌ شده به وسیله دستگاه اسپکتروفوتومتر انعکاسی مورد بررسی قرار گرفت. علاوه براین، مشخصه‌های رنگی، روشنایی نمونه‌های رنگ شده، تنوع فام‌های رنگی در حضور دندانه‌های مختلف، ثبات‌نوری و شستشوی نمونه‌ها و همچنین خاصیت ضد باکتری پشم رنگرزی شده ارزیابی شد. نتایج اسپکتروسکوپی انعکاسی نشان داد که الیاف رنگ شده با برگ گیاهان بادام کوهی (ارژن)، انگور، آویشن و انجیر مقادیرa* منفی وb* مثبت داشتند که تایید کننده ته رنگ سبز و زرد آنهاست. در حالیکه، الیاف رنگ شده با برگ درختان بنه و گردو مقادیرa* وb* مثبت داشتند که ته رنگ قرمز و زرد این نمونه ها را اثبات می‌کند. الیاف پشم رنگ شده با برگ بادام کوهی (ارژن)، انجیر و آویشن در حضور دندانه‌های فلزی مختلف بیشترین تنوع فام را ایجاد کردند. فام‌های عاجی، کرم، سبز، قهوه ای، زیتونی، نارنجی، آجری و بنفش بر روی الیاف پشم در حضور برگ این گیاهان به همراه دندانه‌های مخلتف ایجاد شد. ثبات نوری و شستشویی الیاف رنگ شده با تمام رنگزاهای ذکر شده قابل قبول بودند. پشم رنگرزی شده با عصاره برگ آویشن و بنه حداکثر درصد بازداری (99%) را در مقابل دو نوع باکتری اشرشیا‌کلی و استافیلو‌کوکوس‌آرئوس نشان داد.

 
میثم ابراهیمی، عباس علی رستگار، محسن شفیعی نیک آبادی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

یکی از الگوهای مهمی‌که ‌می‌تواند به توسعه صنعت بو‌می‌ و پرارزش فرش دستباف کمک کند که هم ابعاد هنری آن تماما حفظ شده و هم با افزایش بهروری، باعث عدم تقلید این هنر توسط رقبا شود، الگوی مبتنی بر خوشه صنعتی ‌می‌باشد. هدف از انجام این پژوهش آن است که با بررسی ذهنیت‌ها و عقاید مشارکت کنندگان به شناسایی عوامل بازدارنده تشکیل خوشه صنعتی فرش دستباف خراسان شمالی بپردازیم. در انجام این پژوهش، از روش شناسی کیو به عنوان یکی از روش‌های آمیخته استفاده گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش، تعداد 10 نفر از مدیران، کارشناسان و تولیدکنندگان فرش دستباف خراسان شمالی بودند که با موضوع تحقیق ارتباط مستقیم داشتند. فضای گفتمان پژوهش حاضر از منابع گوناگونی جمع آوری گردید و پس از ارزیابی و جمع بندی فضای گفتمان، از میان 134 عبارت کیو، در نهایت 52 عبارت به عنوان نمونه عبارات کیو(دسته کیو)، پس از نظرسنجی از خبرگان انتخاب شد. پس از جمع آوری اطلاعات حاصل از مرتب سازی کیو، این اطلاعات با روش تحلیل عاملی کیو تحلیل گردید. تحلیل توزیع نشان داد که ‌می‌توان تعداد 3 الگوی ذهنی متمایز(نبود حمایت و زیرساخت مناسب، نبود حمایت و واحدهای مکمل، شرایط بافندگان) را در میان مشارکت کنندگان تحقیق در مورد عوامل بازدارنده تشکیل خوشه صنعتی فرش دستباف خراسان شمالی شناسایی نمود که جمعا در حدود 62.8 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند. اهمیت و اولویت بندی موانع شناسایی شده بر اساس الگوهای ذهنی به دست آمده صورت گرفت و در نهایت راهکارهایی برای برطرف نمودن موانع شناسایی شده پیشنهاد شد تا بتواند در پیاده سازی الگوی خوشه صنعتی در صنعت فرش دستباف، مثمر ثمر واقع شود.
 
سامرا سلیم پور ابکنار،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

هر قالی دست­بافت زبانی دارد و میراث ­دار پیام­های فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و احساسات درونی بافندۀ خویش است. بنابراین، آگاهی از پیام­هایی که یک قالی می­ تواند از گذشته به عصر حاضر پیشکشی کند، مستلزم خوانش زبان نمادین طرح و نقش­مایه ­های آن قالی است. با این وجود، از آن جایی که در اغلب موارد اطلاعاتی پیرامون معانی مکنون در یک قالی به عنوان یک اثر هنری در دسترس نیست، ناگزیر باید از یک روش منطقی و نظام ­مند جهت گذر از تصویر و رسیدن به مفهوم واقعی بهره جُست. پژوهش پیش رو، در تلاش برای افشای پیام­های نهفته در ورای نگاره ­های یک قالیچۀ حاجی­جلیلی با طرح محرابی است که دارای دو ویژگی برجسته می­ باشد: اولاً درخت زندگی موجود در میانۀ قالی از نوع تلفیقی است و ثانیاً بافنده آن را با ظرافت خاصی به شیوه اَبرش حقیقی رنگ­ آمیزی نموده است؛ مواردی که به ندرت در سایر قالیچه­ های محرابی به چشم می­خورند. بر این اساس، این مطالعه در پی یافتن پاسخ به این سوالات است که: مفاهیم نمادینی که در پس طرح، نقش و رنگ قالیچه مذکور پنهان شده ­اند، کدامند و چگونه می ­توان به آنها دست یافت؟ و همچنین زبان نمادین نقوش از طریق چه ارتباطی به معنایی غایی اشاره دارند؟ بدین ترتیب، هدف این جُستار استفاده از الگوی آیکونولوژی پانوفسکی جهت یافتن لایه­ های معنایی و خوانش نگاره ­های شناسایی شده در سه مرحله «توصیف پیش آیکونوگرافی، تحلیل آیکونوگرافی و تفسیر آیکونولوژی» است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و به کمک گردآوری اطلاعات کتابخانه ­ای و اسناد مکتوب نگاشته شده است. نتایج تحلیل آیکونوگرافی که از بهم پیوستن زنجیرۀ معانی پنهان شده در پس نقش­مایه ­ها شکل گرفته­ است بر «وقفی یا نذری بودن» قالیچه مذکور گواهی می­ دهند. از سویی دیگر، بر اساس تفسیر آیکونولوژی نیز مشخص شد که هنرمند طراح و بافندۀ این قالیچه دانسته یا نادانسته اثری را خلق نموده که بر نیاز انسان زمینی (یا همان نمازگزار) جهت دستیابی به تکامل معنوی از طریق سیر و سلوک در کُنه دایره هستی و عروجی روحانی تاکید دارد.
 
امید وحدانی فر، لادن دانشوری،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

رایجترین هنر عشایر کرمانج بافت نوعی گلیم به نام «سفرۀ کرمانج» است که بازگوکننده داستان زندگی یا باور و عقاید آن قوم است. این هنر مختص به کرمانج‌زبان‌های خراسان شمالی است و در شهرستان‌های بجنورد، فاروج، مانه و سملقان، شیروان و اسفراین رواج دارد. اگرچه سفرۀ کردی امروزه کاربرد اصلی خود را از دست داده و به عنوان کفپوش استفاده می‌شود و یا جنبۀ تزئینی دارد، امّا کاربرد اوّلیۀ آن در گذشته محلّ قرار دادن نان بوده است. پژوهش حاضر به روش کتابخانه‌ای و با هدف بررسی نمادهای موجود در نقوش گلیم سفرۀ عشایر قوم کرمانج خراسان شمالی به منظور زنده نگه‌داشتن نقوش و نمادهای قدیمی است که در معرض فراموشی و منسوخ شدن هستند، نگارش یافته است. یافته‌های این پژوهش بیانگر آن است که نقوش به کار رفته در سفره کردی قوم مذکور از تنوّع و اهمیّت معناشناسی بالایی برخوردارند و شامل چهار گروه هندسی، گیاهی، انسانی و حیوانی است که از این میان، نقوش حیوانی بیشترین کاربرد را دارد؛ زیرا متأثّر از زندگی کوچ‌نشینی قوم کرمانج است. در میان نقوش انسانی نقش‌مایه دختر بیشتر دیده می‌شود؛ به این دلیل که بافندگان اصلی سفرۀ کردی زنان و دختران‌اند. نقش‌مایۀ درخت به سبب تقدّس داشتن و نشانه حیات و برکت بودن پرتکرارترین نقش گیاهی است. نقوش انتزاعی و هندسی نیز جنبۀ نمادین و تزئینی دارند.
 
علی دادخواه، بهاره تقوی نژاد،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده

     فرش تشعیر از جمله آثار استاد عیسی بهادری در زمینه طراحی نقشه فرش است که دارای ویژگی های خاص ساختاری و بصری است. این فرش که با یک موضوع واحد و به سه شکل متفاوت طراحی و بافته شده؛ بیش از پیش توانایی های این هنرمند خلاق را آشکار می سازد؛ لذا تجزیه و تحلیل بصری این سه گانه با رویکرد تطبیقی، هدف مقاله مذکور به شمار می رود. گردآوری اطلاعات با استناد به تحقیقات میدانی (مصاحبه و عکاسی از آثار) و منابع مکتوب انجام شده و روشی توصیفی- تحلیلی  و رویکردی تطبیقی دارد و در صدد پاسخگوی به این پرسش اصلی است: وجوه اشتراک و افتراق ویژگی های ساختاری طرح و نقش، در سه فرش با موضوع تشعیر اثر عیسی بهادری کدام است؟ نتایج مطالعات حاکی از آن است که علاوه بر مشابهت در بخش هایی از گردش های اسلیمی، تکرار تعدادی از نقشمایه ها نیز در هر سه نمونه مشترک است که از آن جمله می توان به وجود حیوانات (بزکوهی، آهو، ببر، شیر، خرس)، پرندگان(قرقاول، هدهد، شاهین)، جانوران اساطیری (سیمرغ و اژدها)، طرح گلدان و صحنه گرفت و گیر بین سیمرغ و قرقاول اشاره نمود. اما علاوه بر این وجوه مشترک، ساختار فرش از حیث وجود یا عدم وجود ترنج و سرترنج و فرم آن ها (بیضی، دایره)، رنگ آمیزی زمینه و حاشیه و حتی چگونگی به تصویر کشیده شدن موجودات و عناصر گیاهی در هر یک از فرش ها؛ دارای ارزش های بصری منحصر به فردی است که نمونه های فرش تشعیر را علی رغم موضوع واحد؛ از یکدیگر متمایز ساخته و روندی رو به رشد را در طراحی این سه اثر، آشکار می سازد.
 

صفحه 14 از 14    
...
14
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گلجام؛ نشریه علمی فرش دستباف است.
بازنشر اطلاعات: استفاده از مطالب ارایه شده در این پایگاه با ذکر منبع آزاد است.
Designed & Developed by : Yektaweb