اردشیر بروجنی، علیرضا خواجه احمد عطاری، محمد تقی آشوری، محمدرضا حافظ نیا،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
زیباییشناسی فرش دستباف ایرانی بر گرفته از باور و درک زیباشناختی انسان ایرانی از نظام هستی است. در مجموعهی دستبافتههای کوچک عشایر بختیاری، خورجینها از نظر الیاف، کاربرد و نقوش یک نمونهی با ارزش محسوب میشوند. نقوش اینگونه دستبافتهها ذهنی بوده و مبتنی بر باورها و اعتقادات عشایر با کمک گرفتن از طبیعت شکل گرفتهاند. نقوش ذهنی خورجینهای عشایر منطقهی بختیاری دارای ویژگیهای خاص و ارزشهای بصری بر مبنای استفاده و برداشت از طبیعت و زیبائیهای آن، از حیث طرح و رنگ است و از آنجایی که تابع هیچ نقشهی از قبل تهیه و سفارشی شده نیست، جایگاهی برتر به خود اختصاص دادهاند. هدف این مقاله تبیین ویژگیها و زیباییهای مستتر در نقوش ذهنی اینگونه دستبافتهها است، که این ویژگی و زیباییهای نقوش، جزیی از ویژگیهای کلی و زیباییهای مجموعه (پشت و روی دستبافته، الیاف دستبافته، شیرازه و اتصالات دیگر دستبافته) دستبافته عشایری است. سؤال اصلی مقاله این است که نقوش ذهنی دستبافتههای عشایری بازتاب چه ویژگیهای تجسمی است و جایگاه طبیعت و زیباییهای آن از حیث طرح و رنگ و ترکیببندی در خلق نقوش ذهنی خورجینهای عشایر منطقهی بختیاری کجاست و چگونه نقوش ذهنی خورجینها از طبیعت منطقه تأثیر گرفته و یا تجرید و انتزاع یافتهاند. دادههای پژوهش با استفاده از روش میدانی، مصاحبه و کتابخانهای گردآوری شدهاند، تا بتوانند آنچه از ذهن بافندهی عشایری با توجه به پیشینهی قومی و طبیعت محیط زندگیاش نقش بر خورجین شده است؛ کشف و استخراج شود و سپس ثبت و دستهبندی شوند. در نتیجهی این پژوهش، دستیابی به یک دستهبندی کامل از انواع نقوش گیاهی، حیوانی، هندسی و تصویری با توجه به ابعاد گستردهی فرهنگ و آداب زندگی عشایر بختیاری حاصل شده است. همچنین درصد و میزان استفاده بافندگان عشایر منطقه از الیاف بومی و سنتی نسبت به الیاف کارخانهای به دست آمده است و در ارتباط با میزان استفادهی بافندگان عشایر بختیاری از رنگهای سنتی و گیاهی نسبت به رنگهای شیمیایی، این پژوهش نتایج قابل توجهی را به همراه داشته است.
الهه شیخی، ایمان زکریایی کرمانی، فرهاد باباجمالی،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
هنر بافندگی در قلمرو سرزمین ایران بخشی از هویت فرهنگی مردمان آن بشمار میرود. دستبافته های سنتی سیستان و بلوچستان نیز بهعنوان گوشهای مهم از این هویت قلمداد میشود. علاوه بر طرح و رنگ بسیاری دیگر از ابعاد تولید قالیچههای این منطقه را میتوان بهعنوان شناسههای فرهنگی -اعتقادی آنها تلقی کرد. ازآنجاکه بررسی ابعاد معنایی یک اثر هنری در ارتباط با خالق آن بهتر قابلتشخیص است؛ پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا با حضور در میدان تحقیق، زوایایی ناشناخته از فرهنگ بومی و اعتقادی تولیدکنندگان این آثار را شناسایی کرده و به این پرسش پاسخ دهد که قالیچههای بومی سیستان و بلوچستان چه نسبتی با مؤلفههای فرهنگی و ارزشهای اعتقادی پدیدآورندگان آنها داشته است؟
این پژوهش با رویکرد انسانشناسی هنر و با روش مردمنگاری در منطقه به انجام مشاهده مستقیم و مصاحبه با بومیان پرداخته و سپس از طریق کدگذاری دادهها در سه سطح کدگذاری باز، محوری و گزینشی به طبقهبندی آنها مبادرت ورزیده است.
نتایج حاصل از یافتهها نشان میدهد، مؤلفههای تشکیلدهنده قالیچههای منطقه سیستان و بلوچستان از مراحل ابتدایی آن تا به انتها دارای ابعاد وسیع معنایی است؛ بهطوریکه حتی جزئیترین آنها نیز ریشهای عمیق در فرهنگ و اعتقادات بومیان منطقه دارد. آدابورسوم خاص برای بافتن، اعتقاد به چشمزخم، خواندن شعرهای مخصوص به هنگام بافت، مراسم شستشو و ...همگی ازجمله این مؤلفهها است. در این استان فرش جدا از جنبههای کاربردی، کالایی مقدس شناخته میشود و باوجود برخی تمایزات فرهنگی بین سیستانیها و بلوچها، شباهت تعدادی اعتقادات و رسوم در مورد فرش نشان از وحدت ریشههای ابتدایی بافت فرش در بین دو گروه اصلی ساکنان این منطقه دارد.
علی پیری، محمدکاظم حسنوند، مرتضی فرهادیه،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
موضوع شکار و گرفت و گیر حیوانات در دوره صفویه در ترکیب بندی های گوناگون در نقشه های قالی بازتاب یافته است و با نقشه های افشان، ترنجی و لچک و ترنج تلفیق شده است. یکی از نمونه های قابل توجه قالی با نقشه لچک و ترنج شکارگاه، قالی محفوظ در موزه پولدی پتزولی میلان است. در این قالی صحنه های پر جنب و جوش شکار به تصویر کشیده شده است. پژوهش حاضر با هدف تبیین روش طراحی نقشه این قالی صورت گرفته است. روش انجام پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش به صورت کیفی و با استفاده از روش تحلیل ساختاری و بر اساس استانداردهای موجود حاکم بر طراحی قالی ایران در دوره صفویه صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که نقشه این قالی دارای طرحی دولایه است. طراحی لایه اول که طرح لچک و ترنج است به روش یک چهارم صورت گرفته و با ایجاد تغییر در جزییات طرح به صورت یک دوم در آمده است و در لایه دوم، صحنه شکار به صورت سراسری به یک دوم نقشه قالی افزوده شده است. اجزای مورد استفاده در نقشه این قالی عبارتند از: ترنج، کتیبه، سرترنج، لچک، زمینه، حاشیه و صحنه شکار که نقش غالب در زمینه این قالی را به خود اختصاص می دهد. واگیره ترنج به روش یک شانزدهم طراحی شده و پس از سه بار تکرار به صورت یک چهارم در آمده است. سپس توسازی ترنج به روش یک چهارم انجام شده است. پس از تکمیل واگیره ترنج، کتیبه و سرترنج به صورت یک دوم به آن افزوده شده و همان بخش به عنوان لچک قالی مورد استفاده قرار گرفته و زمینه با نقوش ختایی تزیین شده است. این قالی دارای چهار ردیف حاشیه است. حاشیه خارجی و حاشیه اصلی به روش واگیره ای انعکاسی و دو حاشیه داخلی به روش واگیره ای انتقالی (سرهم سوار) طراحی شده است.
مهنوش محبی، دکتر مهران هوشیار، دکتر هانیه نیکخواه، دکتر رضا مبین،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
هنر ایران تا قبل از شروع روابط با کشورهای غربی ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود را داشت. عوامل مختلفی در به وجود آمدن طرحهای تصویری و اقتباسی از هنر غرب تاثیرگذار بود. اختراع دوربین عکاسی، چاپخانهها و چاپ کتابهای تصویری و آشنایی هنرمندان با آثار هنرمندان غیر ایرانی از جمله عواملی بود که تصویرگرایی را وارد هنر ایران و به ویژه فرش کرد. قالی "رقص الهه" یکی از نمونههای قالی تصویری و از آثار حسنخان شاهرخی است که برخی نقوش آن از گوبلنی متعلق به ناصرالدین شاه در تالار کاخ گلستان، مربوط به دورهی لویی چهاردهم اقتباس شدهاست. این پژوهش بر آن است تا با هدف شناخت ساختار و فرم پیکرهها و روشهای بهرهمندی طراح در ترسیم پیکرههای موجود در قالی "رقص الهه" به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
1-ویژگیهای ساختاری پیکرههای موجود در قالی "رقص الهه" چیست؟
2-حسنخان شاهرخی برای ترسیم پیکرهها در قالی "رقص الهه" از چه اصول و روشهایی بهرهگرفته و تبعیت نمودهاست؟
پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات به روش مطالعات اسنادی، منابع کتابخانهای و مشاهدهی آثار موزهای است. این مقاله از لحاظ هدف، بنیادی و از لحاظ چیستی، کیفی است. جامعهی هدف ، قالی "رقص الهه"ی موجود در موزهی فرش ایران است. نتیجهی حاصل نشان میدهد در قالی رقص الهه ، 7پیکر انسانی دیده میشود که 5 پیکره در متن قالی و 2 پیکره در حاشیهی قالی و در قابهایی قرار دارند که به صورت قرینه، تکرار شدهاند. در این قالی انتقال احساس حرکت توسط ریتم بصری صورت گرفته و ریتم به صورت تکاملی از یک پیکره با وضعیت و حالتی تازهتر به پیکرههای بعدی رسیده است. حسنخان شاهرخی، طراح قالی تصویری "رقص الهه"، یکی از افراد پرکار و صاحب سبک در طراحی قالی کرمان است که گاهی به دلیل پذیرش قالیهای سفارشی و فرمایشی ناگزیر بود از رسم روز و متداول در کشورهای غربی پیروی نماید.
واژگان کلیدی: تحلیل ساختاری، قالی تصویری، رقص الهه، قالی کرمان،حسنخان شاهرخی
سیران چوپان، خانم فهیمه فدوی،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
نقوش در هنر ایرانی را بایستی نقاشی پیام و نقاشی بیان نامید که گاه مستقیم جلوهگری میکند و گاه با زبان رمز و نمادین. از جمله جایگاههای بیان و ظهور نمادها در ایران، "فرش" است. این نقش و نگارها، علاوه بر جنبههای سنتی و محلی، می تواند بیان کننده ذهن خلاق تأثیر پذیرفته از محیط پیرامون هنرمند فرشباف باشد. به گواه محققان، هر چند که در مورد بافندگی کردها، تا قبل از قرن نوزدهم اطلاعات چندانی در دست نیست اما بسیاری از مقامات باغ و فرشهای گلدار قرن 1۷ تا ۱۸ شمال غربی ایران را کردی شناسایی میکنند. در هر کتاب عمومی فرش، از دو نوع شناخته شده و معروف "سنه" و "بیجار" سخن به میان میآید اما این دو را نمیتوان کردیترین فرشهای به جای مانده حساب کرد زیرا دست کم دو نوع فرش کردی دیگر، به نام "موصل" (در کردستان عراق) و "ساوجبلاغ" در ردیف انواع قالیهای کردی معاصر، از وجود و تولید خود دست برداشتهاند. هدف از این پژوهش، بازیابی تاریخ، معرفی مکانی، و جایگاه فرش منسوب به ساوجبلاغ در منطقه موکریان، یعنی شمال غرب ایران است. بدین منظور نگارندگان با روشی توصیفی- تحلیلی و با هدف توسعهای، و داده های کیفی آن بصورت اسنادی، سعی در بازیابی جایگاه فرشهای منسوب به "ساوجبلاغ" است. نتیجه حاوی این یافته ها بود که؛ قالی ساوجبلاغ تا قبل از جنگ جهانی اول و به دلایلی که ما از آن بیخبر هستیم، تولید نشدهاند و این نوع را می توان بهترین فرش، با رنگهای طبیعی گیاهی و دارای قیمت متوسط در بازار آن زمان خود، عنوان کرد. رد پای این فرش ها، اغلب در کلکسیون های کشورهای اروپایی است. با توجه به عدم معرفی این نوع از فرش در ایران و اهمیت و ضرورت احیا کردن و پرداختن به آن و یا حتی بازیابی چنین طرحها و رنگهایی، برای بافندگان فرشکردی، می تواند به تداوم تولید چنین فرشهای نفیسی منجر گردد.
اعظم رسولی، سید رضا حسینی،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده
زمان، مفهوم و چگونگی ادراک و بیان آن، از مقولات مورد توجه در حوزههای مختلف اندیشه بشری است. نحوه نگرش به زمان، سبب گردیده تا آرای مختلفی در باب ماهیت آن ارائه شود. هنرمندان فرش در عصر قاجاریه، متاثر از روند تحولات در زمینههای گوناگون، تجارب جدیدتری را در نقشپردازی، نسبت به ادوار گذشته حاصل نمودند و در مواجهه با پدیدههایی چون زمان بر اساس جهان ذهنی و عینی خود و با توجه به ظرفیتهای فرش، به بازنمایی آن پرداختند. مساله این پژوهش تاویل و فهم زمان در طرح و نقش فرش قاجار بهمثابه یک متن تکرسانهای، مبتنیبر گزاره «فهم» در رویکرد هرمنوتیک فلسفی گادامر است. مبتنیبر ضرورت شناخت وجوه مختلف فرش، از جمله ظرفیت بازنمایی و دلالتهای معانی طرح و نقش فرش، هدف این مقاله، شناسایی زمان، کیفیت و هویت گونههای آن در فرش قاجار میباشد. مهمترین سوالات این پژوهش عبارتند از: بازنمود زمان در فرش قاجار چگونه است؟ فهم زمان و هویت گونههای آن در فرش قاجار، براساس هرمنوتیک فلسفی گادامر چگونه قابل تبیین است؟ برای دستیابی به پاسخ سوالات پژوهش، طرح و نقش پنج تخته از فرش قاجار بهعنوان نمونه پژوهشی، با روش غیراحتمالی انتخاب و بر مبنای روش تحلیل محتوا مطالعه شدهاند. ماهیت این پژوهش، بنیادی، در قالب پژوهشهای کیفی است. شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانهای- اسنادی و مشاهده آثار و ابزار جمعآوری اطلاعات، فیش تحقیق و تصاویر است. بر اساس نتایج حاصله زمان در فرش قاجار از نظر ماهیتی به دو صورت کیفی و کمّی با نشانههای مرتبط، ثبت شدهاست. وقایع آئینی، اندیشهها و روایات اساطیری، نوشتارهای مختلف، ایجاد حرکت و توالی زمان با استفاده از تقابلهای مکانی، عناصر تجسمی، خوانش نوشتارها، سطحبندی اثر، روایت و عناصر آن، استفاده از نمادهای ارجاع دهنده به زمان، از پیشفهمهای مولد زمان هستند و با دلالتهای صریح و ضمنی و بازخوانی متون غایب در اثر، تداعی ذهنی و فهم شهودی از گونههای زمان در فرش را موجب میشوند. همچنین گفتمان های مسلط در دوره قاجار بر نحوه مواجهه جامعه و هنرمند فرش با زمان و گونه های آن، موثر بوده اند. قدرت و اقتدار شاهانه، باستان گرایی (ملی گرایی)، سنت گرایی، تجددگرایی (نوگرایی)، اسطوره و مذهب از مهم ترین این گفتمان ها هستند.
زهرا چراغی، حبیب شهبازی شیران، سیدمهدی حسینی نیا، محمد اسکندری پویا،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده
چکیده
دستبافتههای گلیم به عنوان یک هنر دستی زنانه در برخی از مناطق عشایری و روستایی ایران رواج دارد. این هنر، دارای تنوعی از بافت و نقوش بوده که در برخی از نقاط، مشخصۀ فرهنگ همان منطقه است. یکی از هنرهای رایج در استان لرستان، بافت گلیم با استفاده از نقوش سنتی میباشد که در گذر زمان دستخوش تغییرات گوناگونی شده است. از ویژگیهای بارز این هنر در این منطقه تقارن، تنوع، انتزاعی و گرافیکی بودن نقوش میباشد. نقوش گلیمهای لرستان مجموعهای از دستبافتهها است که در طول سالیان متمادی؛ اعتقادات، باورها و آداب و رسوم را که نسل به نسل به آنها رسیده، در خود جای داده است. هدف اصلی این پژوهش مطالعه مهمترین نقوش به کار رفته در روی گلیمهای شهرستان کوهدشت با تاثیرپذیری از فرهنگ مردم منطقه و همچنین عوامل مؤثر در پیدایش آنها میباشد. سؤال اصلی این پژوهش بدین صورت مطرح میگردد که دست بافتههای گلیم در این منطقه به چند گونه تقسیم میشوند؟ و کدام عوامل در ایجاد تزئینات و پیدایش نقوش گلیم مؤثر بودهاند؟ روش تحقیق در این پژوهش، به صورت توصیفی–تحلیلی میباشد و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی است و به تحلیل کیفی نمونههای مورد مطالعه میپردازد. براساس نتایج مطالعات، مهمترین نقوش بافته شده بر روی گلیمها عباتنداز؛ نقوش آیینی و اسطورهای (نقش سرو، درخت زندگی همراه با گوزن، الهه زن، کوه)، نقوش حیوانات و مرغان (بزکوهی، اسب، خروس، اردک)، نقوشی یادمانی از سوگ و سور (رقص)، نقوش گیاهی و نقوشی برگرفته از اعتقادات مذهبی (نقش حوض)، همچنین میتوان گفت اکثر نقوش به کار رفته برروی این دستبافتهها با الهام از نقوش مفرغهای لرستان بوده که به صورت پیوسته تا به امروز ادامه داشته است.
الهه ایمانی، مریم فروغی نیا،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده
زیباییشناسی یکی از مباحث مهم در ارزشگذاری آثار هنری است و از دو جنبه عینی (ابژکتیو) و ذهنی (سوبژکتیو) در آثار هنری قابل بررسی است. قالیهای روستایی و عشایری ایران نیز حاصل ذوق و خلاقیّت ذهنی بافندگان و گاه طراحان است که علیرغم حفظی باف بودن، هماهنگی بسیاری در آنها مشاهده می شود. پژوهش حاضر در پی تحلیل زیباشناسی بصری در این قبیل قالی ها است و به دلیل تنوع آنها و برای جلوگیری از گستردگی موضوع، دو طرح از منطقه یلمه و میناخانی را با طرح این پرسش مورد مطالعه قرار داده است: اصول حاکم در زیبایی شناسی عینی، در طرحهای حوضی و بندی یلمه و روستایی میناخانی چگونه نمود و قابل درک می شوند؟ این پژوهش کیفی با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای انجام یافته است و مبتنی بر دیدگاه عینی میکل دوفرنه نسبت به زیبایی شناسی و با روش تحلیل بصری اوکویرک که یکی از زیر شاخه های اصلی دیدگاه زیبایی شناسی عینی است، صورت پذیرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از آنست که ساختار صحیح اصول بصری در نقوش این قالی ها به عنوان یک ابژه هنری، باعث ادراک زیبایی شناختی این آثار توسط مخاطب می شوند به طوریکه هفت شاخصه ی رویکرد اوکویرک و همکارانش یعنی هماهنگی، تناسب، تعادل، حرکت، تسلط و ایجاز در طرح و رنگ نمونههای مورد بررسی، مشهود است و تنها در قالی های طرح میناخانی، اصل تنوع طرح به واسطه تکراری بودن نقوش،کمرنگ تر است. همچنین حفظ تناسبات هندسی در طرح و رعایت اصول بصری و نمادین در فرم و رنگ، از دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی در این طرح ها است.
مهدیه ضیاءالدینی دشتخاکی، محبوبه اسلامی زاده، سکینه تاج الدینی،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده
پس از گذشت چند صباحی از حمله قاجاریان به کرمان، ابراهیمخان ظهیرالدوله به عنوان حاکم این شهر انتخاب شد. با آغاز حکومت ابراهیمخان در کرمان، ساخت بناهای سودمند و بهبود معیشت مردم در دستور کار وی قرار گرفت. پس از آن، هنرهایی همچون قالیبافی که رونق خود را از دست داده بودند، مجدداً احیاء گردیدند. بناهای ساخته شده، با کاشیهای الوان آرایش مییافتند و خانهها با قالیهای دستباف آراسته میشدند. بنابراین این هنرها از جایگاه ویژهای برخوردار گردیدند. با توجه به رونق این هنرها این سوال مطرح میشود که آیا در تزئین کاشیهای بکار رفته در ابنیه این دوره از جمله مدرسه ابراهیمخان و نقشههای قالی کرمان، وجوه تشابهی وجود دارد و به فرض وجود تشابهات، این تأثیر و تأثرات تا چه حد بوده است؟ پاسخ به این پرسشها، سیر تحول و تطور نقوش و نحوه تغییر کارکرد آنها در هنرهای مختلف را نشان میدهد. روش انجام این پژوهش تحلیلی-تطبیقی است و با مطالعه منابع کتابخانه ای و بررسی تصاویر؛ سعی در شناسایی، طبقه بندی، تحلیل و تطبیق نقوش دارد.درنهایت، ارزیابی عناصر و موتیفهای بکار رفته در طراحیها، در این دو شاخه از هنر، حکایت از وجوه تشابه و افتراق در استفاده از نقوش دارد.
ناصر ساداتی، حسین کمند لو، زری پناهی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
شهرستان مهدیشهر (سنگسر) واقع در استان سمنان، محل اسکان اقوام سنگسری یکی از ایلهای اصیل ایرانی است. بافت قالی در ناحیه سنگسر به دلیل زندگی چادرنشینی، قدمتی بسیار کهن داشته ولی بافت قالی شهری به احتمال، قدمتی در حدود صد سال دارد. طرحهای قالی سنگسر در طول سالیان گذشته متأثر از ذوق، سلیقه، شرایط اقلیمی و اجتماعی ساکنان این منطقه بوده و مفاهیم فرهنگی و بومی در تکامل و تنوع طرح، نقش اساسی داشته است. یکی از ویژگیهای قالی سنگسر علیرغم داشتن مواد اولیه بومی و پشمهای خودرنگ، استفاده از طرح و نقش فرشهای مناطق معتبر فرشبافی است که در کمتر ایل و یا طایفهای مشابه آن را شاهد هستیم. بافندگان سنگسری طرحهای متنوعی همچون چهار فصل، لچک و ترنج، زیر خاکی، بتهای، تابلو فرش و غیره را بر اساس نقشه و یا با الگوبرداری از پشت فرشهای شهری دیگر مناطق میبافتند. یکی از متنوعترین طرحهایی که در ابعاد و انواع مختلف در این ناحیه بافته میشود طرح محرابی است.
سوال اصلی پژوهش این است که طرح محراب به چه صورتهایی در منطقه سنگسر بافته میشود و خاستگاه طرحهای بافته شده در قالیهای محرابی سنگسر به کدام حوزههای جغرافیایی برمیگردد؟ این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت مطالعه میدانی و اسنادی توامان انجام گرفته است و هدف از اجرای آن، علاوه بر آشنایی با شیوۀ فرشبافی در منطقۀ سنگسر، معرفی ویژگیها و شناسایی انواع فرشهای محرابی بافته شده، موجود و در دسترس منطقه در یکصد سال اخیر است.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بافندگان محلی بنا به سفارش و یا با الگوبرداری از فرشهای مناطقی همچون قم، اصفهان و کاشان، همدان، راور کرمان و الگوبرداری از زیور آلات سنگسرتوانستهاند انواع طرحهای محرابی همچون محرابی گلدانی- ستوندار، درختی- ستوندار، درختی- جانوری، گلدانی- سروی، گلدانی- ترنجدار و محرابی دو طرفه- گلدانی را با ویژگیهای بومی طراحی و اجرا کنند.
فاطمه باقری زاده، عبداله میرزایی،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
قالیهای عشایری استان فارس یکی از مهمترین تولیدات عشایری ایران ضمن برخورداری از پیوندهای فرهنگی و جغرافیایی، نمودی از هویت، فرهنگ، آداب و رسوم، ادبیات و هنرهای بومی و کاربردی ایلات هستند. در سالهای اخیر نفوذ سلیقه و معیارهای بازار در مؤلفههای بصری و فنی قالیهای عشایری فارس تأثیرات قابلتوجهی داشته است. مسئله اصلی پژوهش، فاصلهگرفتن قالیهای عشایر فارس از بنیانهای معرفتی و فرهنگی خویش تحتتأثیر پدیده بازاریشدن میباشد. هدف از پژوهش، شناخت عوامل زمینهساز تغییرات هویتی و فرهنگی در قالیهای عشایر فارس با هدف فراهم آوردن بستری مناسب برای اتخاذ راهکارهای لازم توسط نهادهای متولی میباشد. سؤالات پژوهش معطوف به، الف: شناخت عوامل بازاریشدن و ب: شناخت تبعات بازاریشدن قالیهای عشایر فارس هستند. پژوهش از نوع کیفی و با نمونهگیری هدفمند و تحلیل50 نمونه قالی عشایر فارس به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از دادههای حاصل از منابع کتابخانهای و انجام مصاحبههای کیفی به انجام رسید. نتایج نشان دادند: در چند دهه اخیر اجرای طرح اصلاحاتارضی، اسکاناجباری عشایر و جریان آموزش عشایر موجب تغییر در سبکزندگی و تغییر انگیزه های تولید بافندگان از رویکرد تولید برای خود به تولید با هدف عرضه در بازار گردید. از تبعات بازاریشدن قالیهای عشایر فارس، رواج تولید قالی با نقشههای سفارشی، مهجور ماندن نقوش ذهنی بافندگان، نفوذ نقوش غیربومی، اولویت دادن به سلیقه مخاطب و تغییر در شیوههای تولید نظیر انبوهبافی هستند که منجر به کمرنگ شدن مبانی هویتی و اصالتهای بومی و فرهنگی قالیهای تکنسخه و منحصربه فرد عشایر میشود. این تغییرات تحت عنوان بازاری شدن مفهوم سازی و در نتایج معرفی گردید.
سامرا سلیم پور ابکنار،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
هر قالی دستبافت زبانی دارد و میراث دار پیامهای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و احساسات درونی بافندۀ خویش است. بنابراین، آگاهی از پیامهایی که یک قالی می تواند از گذشته به عصر حاضر پیشکشی کند، مستلزم خوانش زبان نمادین طرح و نقشمایه های آن قالی است. با این وجود، از آن جایی که در اغلب موارد اطلاعاتی پیرامون معانی مکنون در یک قالی به عنوان یک اثر هنری در دسترس نیست، ناگزیر باید از یک روش منطقی و نظام مند جهت گذر از تصویر و رسیدن به مفهوم واقعی بهره جُست. پژوهش پیش رو، در تلاش برای افشای پیامهای نهفته در ورای نگاره های یک قالیچۀ حاجیجلیلی با طرح محرابی است که دارای دو ویژگی برجسته می باشد: اولاً درخت زندگی موجود در میانۀ قالی از نوع تلفیقی است و ثانیاً بافنده آن را با ظرافت خاصی به شیوه اَبرش حقیقی رنگ آمیزی نموده است؛ مواردی که به ندرت در سایر قالیچه های محرابی به چشم میخورند. بر این اساس، این مطالعه در پی یافتن پاسخ به این سوالات است که: مفاهیم نمادینی که در پس طرح، نقش و رنگ قالیچه مذکور پنهان شده اند، کدامند و چگونه می توان به آنها دست یافت؟ و همچنین زبان نمادین نقوش از طریق چه ارتباطی به معنایی غایی اشاره دارند؟ بدین ترتیب، هدف این جُستار استفاده از الگوی آیکونولوژی پانوفسکی جهت یافتن لایه های معنایی و خوانش نگاره های شناسایی شده در سه مرحله «توصیف پیش آیکونوگرافی، تحلیل آیکونوگرافی و تفسیر آیکونولوژی» است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و به کمک گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسناد مکتوب نگاشته شده است. نتایج تحلیل آیکونوگرافی که از بهم پیوستن زنجیرۀ معانی پنهان شده در پس نقشمایه ها شکل گرفته است بر «وقفی یا نذری بودن» قالیچه مذکور گواهی می دهند. از سویی دیگر، بر اساس تفسیر آیکونولوژی نیز مشخص شد که هنرمند طراح و بافندۀ این قالیچه دانسته یا نادانسته اثری را خلق نموده که بر نیاز انسان زمینی (یا همان نمازگزار) جهت دستیابی به تکامل معنوی از طریق سیر و سلوک در کُنه دایره هستی و عروجی روحانی تاکید دارد.
علی دادخواه، بهاره تقوی نژاد،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
فرش تشعیر از جمله آثار استاد عیسی بهادری در زمینه طراحی نقشه فرش است که دارای ویژگی های خاص ساختاری و بصری است. این فرش که با یک موضوع واحد و به سه شکل متفاوت طراحی و بافته شده؛ بیش از پیش توانایی های این هنرمند خلاق را آشکار می سازد؛ لذا تجزیه و تحلیل بصری این سه گانه با رویکرد تطبیقی، هدف مقاله مذکور به شمار می رود. گردآوری اطلاعات با استناد به تحقیقات میدانی (مصاحبه و عکاسی از آثار) و منابع مکتوب انجام شده و روشی توصیفی- تحلیلی و رویکردی تطبیقی دارد و در صدد پاسخگوی به این پرسش اصلی است: وجوه اشتراک و افتراق ویژگی های ساختاری طرح و نقش، در سه فرش با موضوع تشعیر اثر عیسی بهادری کدام است؟ نتایج مطالعات حاکی از آن است که علاوه بر مشابهت در بخش هایی از گردش های اسلیمی، تکرار تعدادی از نقشمایه ها نیز در هر سه نمونه مشترک است که از آن جمله می توان به وجود حیوانات (بزکوهی، آهو، ببر، شیر، خرس)، پرندگان(قرقاول، هدهد، شاهین)، جانوران اساطیری (سیمرغ و اژدها)، طرح گلدان و صحنه گرفت و گیر بین سیمرغ و قرقاول اشاره نمود. اما علاوه بر این وجوه مشترک، ساختار فرش از حیث وجود یا عدم وجود ترنج و سرترنج و فرم آن ها (بیضی، دایره)، رنگ آمیزی زمینه و حاشیه و حتی چگونگی به تصویر کشیده شدن موجودات و عناصر گیاهی در هر یک از فرش ها؛ دارای ارزش های بصری منحصر به فردی است که نمونه های فرش تشعیر را علی رغم موضوع واحد؛ از یکدیگر متمایز ساخته و روندی رو به رشد را در طراحی این سه اثر، آشکار می سازد.
لیلا فرهبد، ابوالفضل داودی، تورج فشندکی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
چکیده
ترسیمات ساده هندسی جزو اولین اشکالی بودند که در هنر و معماری ایران از آن استفاده شده است. هنرمندان ایرانی بوسیله اشکال مختلف اندیشهها،مفاهیم و باورها خود رانشان داده اند. در آثار هنری اشکال هندسی دارای تنوع زیادی هستند. ایجاد گونه های متنوع در اشکال حوض، نماد تکاپوهای معنایی و زیباشناختی برای حُسن بهره وری از آب بوده و انعکاس زیباشناختی خاصی در بناهای ایرانی دارد. هدف این پژوهش بررسی ساختاری اشکال مختلف حوض در فرش، نگارگری و معماری منظر ایران است . پژوهش فوق به روش توصیفی- تطبیقی و با بهره گیری از منابع اسنادی (کتابخانه ای) انجام شده است.
یافتهها نشانگر این است که معماری گاهی منبع الهام برای نقوش و طرح های فرش و نگارگری بوده است، بنابراین هندسه جز اصلی ترین وجوه مشترک بین این سه هنر است. همچنین بین معماری، فرش و نگارگری از گذشته تا کنون نمادهای مشترک وجود داشته است که هر کدام دارای معانی خاص و ویژه ای بوده اند.
نتایج این پژوهش نماینگر این نکته اشت که اشکال و عنصر حوض در اکثر فرش ها برگرفته از معماری باغ ایرانی بوده و بیشتر به اشکال چهارگوش و دایره مرکزی دیده شده است. نگارگر ایرانی نیز سندی مهم و با ارزش و جلو های بی نظیر از باغ ایرانی را به نمایش گذاشته است. در نتیجه اشکال حوض در نگاره ها و قالی های ایرانی تأکید بر مرکزیت حوض، شبکه آبرسانی جریان آب، تقارن، طبیعت گرایی، هماهنگی بین عناصر موجود در معماری و تفکیک فضاها تأکید دارد.
اعظم رسولی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
ویژگیهای بیانی فرش دستباف بهعنوان شاخصترین گونه هنرهای سنتی ایران، در بستر سنتهای جمعی تعریف میگردد. اما برخی هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی از آن برای آفرینش هنر معاصر که خصلتی فردگرایانه دارد، بهره گرفتهاند. پژوهش حاضر قصد دارد تا با هدف واکاوی ظرفیت و قابلیتهای بیانی فرش در هنرهای معاصر، به نحوه و چگونگی بازنمود فرش به مثابه متن در ان آثار و دلالتهای ارجاعی، معنایی و کارکردی آن بپردازد. از اینرو رویکرد ترامتنیت ژنت که رویکردی مبتنی بر متن و روابط میان متنی است برای خوانش آثار دو هنرمند، محمود صالح محمدی و النا هرزگ که به واسطه تناسب با موضوع تحقیق به صورت هدفمند انتخاب شدهاند، مورد استفاده قرار گرفتهاست. ماهیت پژوهش حاضر توسعهای و به روش توصیفیتحلیلی و با اتکا به دادههای کیفی بر گرفته از مطالعات کتابخانهای- اسنادی و مشاهده انجام گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که در آثار این هنرمندان، فرش به مثابه یک متن در ترکیب با متون و بافت هنر معاصر به عنوان بینامتنی برای بیان فردگرایانه و تجسمی و با اشاره به مفاهیمی فراتر از خود مورد استفاده قرار گرفته است و در نوعی رابطه پیرامتنی به ابزار بیان ایدهها و مفاهیم مورد نظر هنرمند و به سرمتنی در حوزه هنر معاصر بدل شده است و هر دو هنرمند در قالب اثر خود با اتکا به شناخت ماهیت و دلالتهای معنایی و قابلیتهای بیانی و تجسمی فرش ایران و ترکیب آن با ایدههای برگرفته از فرهنگهای گوناگون، از فرش به عنوان قالبی برای بیان ایده فردی خود و پدید آوردن یک اثر تجسمی معاصر بهره گرفتهاند.
مریم متفکرآزاد، شهریار شکرپور، رضا افهمی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با پاسخ به این سوال اساسی که ویژگیهای زیبایی شناختی قالی های محرابی و به ویژه قالی محرابی تبریز با توجه به نمونه های موجود در موزه فرش ایران کدام موارد هستند؟ به اصول و مبانی زیبایی شناختی قالی های محرابی پرداخته و آنها را معرفی نماید.
نتایج پژوهش حاکی از آن است که ساختار زیبایی شناختی قالی های محرابی با وجود عناصر زیبایی شناختی و ترکیب عواملی چون طرح،نقش و رنگ، گویای مفاهیم رمزی و نمادین بوده اند. با توجه به نقشمایه های به کار رفته در این نوع از قالیها چون محراب، قندیل، ستون، گلدان و... می توان به مفهوم رایج در قالی ایرانی که نهایتا به بهشت ازلی و مکانی برای نمایش ذات باریتعالی ختم میشود، دست یافت. در این قالیها با وجود پایبندی به عناصر سنتی قالی ایرانی و کاربست مناسب نقشمایه ها با توجه به مفاهیم آنها، تنوع و نوآوری در طرح و رنگ نیز نمایان است. در نمونه های مورد مطالعه استفاده از نقشمایه های تجریدی چون گردشهای اسلیمی و گلهای ختایی در بخشهای مختلف قالی چون متن و حاشیه ها و ترکیب مناسب آنها با نقشمایه های نمادینی چون محراب ستوندار و قندیل و گلدان و.. حائز اهمیت است. این تحقیق از نظر زمانی یک پژوهش تاریخی و از نظر هدف توصیفی- تحلیلی بوده. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی می باشد. در این پژوهش 8 نمونه از تصاویر قالی محرابی تبریز موزه فرش ایران به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرارگرفته است.
تکتم جلالیان راد، آقای محمدرضا خیرالهی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
در شهر تهران، به خصوص حومه آن قالیهایی در دوره قاجار، در کارگاههای متمرکز و نیمه متمرکز تولید شده است. قالیهایی که بیشتر دسترنج استادکاران و بافندگان مهاجر از شهرهای یزد، اصفهان، تبریز و کرمان است. قالیهایی که با تبعیت از فنون بافت شهرهای مذکور و مواد اولیهی با کیفیت موجود در شهر تهران با شرایط، امکانات و سلایق این شهر، بافته شده و نشان میدهد که بین سبک قالی تهران و شهرهای مذکور پیوندهایی در طرح، نقش و رنگبندی ایجاد شده است.
هدف اصلی تحقیق، شناسایی طرح و نقشه قالی تهران در دوره قاجار است. سوال اصلی مقاله این است که: پایه و اساس طرح و نقشه قالی تهران چه بوده و ویژگیهای ظاهری آن کدامند؟ این تحقیق با رویکرد پژوهش کیفی از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و جامعه آماری آن از نمونه قالیهای انتخابی موجود در موزهها، بازار تهران و مجموعههای شخصی افراد و تصاویر موجود در منابع معتبر است که توسط اساتید فن اصالت و قدمت آنها محرز شده است. با توجه به منابع محدود و اطلاعات مختصر مکتوب درباره قالی تهران این تحقیق به روش میدانی، مصاحبه و مشاهده انجام گرفته است.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که بافندگان مهاجر ساکن در شهر تهران و حومه آن، علاوه بر تولیدات مناطق اصلی و بومی خود، طرح قالی شهرهایی همچون اصفهان، تبریز، کرمان و مناطق صاحب سبک که مقبولیت نسبی و عمومی به همراه داشته را نیز بافتهاند. همچنین بررسی قالیهای معدود موجود از آن دوره نشان میدهد، اواخر دوره قاجار همراه با شکوفایی و رونق قالی شهری تهران بوده است.
آناهیتا مقبلی، زهره اسدپور،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
بافتههای داری تولید شده توسط زنان شهرستان قاینات در استان خراسانجنوبی از نظر اصالت، کیفیت، نقوش و کاربرد بسیار باارزش هستند. در این میان وجود دستبافتهای به نام پَلاس توجه هر علاقمندی به این حوزه را به خود جلب می کند. نقوش این زیرانداز تابع نقشه ای از پیش تعیین شده نبوده و در ذهن پلاسباف جای دارد. هدف این مقاله ابتدا معرفی این دستبافته ارزشمند و زیبایی های پنهان شده در نقوش آن بوده و به دنبال یافتن پاسخ برای این سوالات است که: پلاسهای دستبافت شهرستان قاینات متشکل از چه نقوشی است؟ عوامل موثر بر خلق و ایجاد نقوش پلاسهای دستبافت شهرستان قاینات چیست؟ این تحقیق که به روش توصیفی – تحلیلی انجام گردیده، آنچه از ذهن بافنده بر زمینه پلاس انعکاس یافته را با استفاده از روش میدانی، تصویربرداری از نمونه ها، مصاحبه با هنرمندان ومطالعه مستنداتکتابخانه ای، استخراج، ثبت و دستهبندی نموده است. نتایج پژوهش نشان میدهد طرح و نقش در پلاس های شهرستان قاینات در سه دسته گیاهی، جانوری و هندسی دستهبندی می شوند. در بطن نقوش گلیم (پلاس) که آمیخته با زندگی است تاثیر و اهمیت زیستروزانه، اقلیم و طبیعت را می توان دید. بررسی ها نشان میدهد پلاس ها نوعی کارکرد تعویذگونه داشته و جایی برای ثبت و ضبط نماد تجسمی چشمزخم و دفع نیروهایشر بوده اند. تاثیر مهاجرت، تنوعقومی و تعاملاتفرهنگی با مناطق همجوار شامل استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسانرضوی نیز در نقوش کاملا مشهود است.
مجتبی دورودی، سهیل دلشاد، زهرا گلمحمدی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
در گفتار پیشرو به بررسی دو قالی از دوران قاجار متأخر (حوالی سال 1315 هجری قمری) پرداخته میشود که یکی از آنها امروزه زینتبخش موزه فرش در تهران است و دیگری در مکانی نامعلوم در کشور آمریکاست. این دو فرش که طراح آن فرصتالدوله شیرازی است از چندین منظر دارای اهمیّت هستند. نخست اینکه طرحهای موجود در آن از آثار تاریخی، حاصل بازدید طراح از اصل آثار است و دوم اینکه طراح با نسخهبرداری پارهای از کتیبههای میخی هخامنشی تلاش نموده از این آثار مکتوب هم در نقوش این دو قالی استفاده کند. موضوع مهم بعدی بستر تاریخی تولید این دو قالی در دوران قاجار متأخر است. فرصت شیرازی بعنوان طراح این نقوش نخستین ایرانی به شمار میآید که در دوران معاصر به یادگیری خطّ و زبان فارسی باستان مبادرت ورزیده است و این دو فرش ازجمله نخستین فرشهایی هستند که در طراحیشان از ترکیب توأمان آثار تاریخی و خط میخی فارسیباستان استفاده شده است. اینکه آثار تاریخی و خطوط میخی ترسیم شده بر این دو فرش تا چه اندازه حاصل انتقال یک به یک مشاهدات طراح از آثار بر روی نقش فرشها است و تا چه اندازه طراح در تهیۀ طرحهای این دو فرش از ذوق و قریحۀ شخصی خود استفاده کرده از جمله پرسشهای پژوهش حاضر بهشمار میروند. با اینکه در نگاه کلی هر دو فرش به یکدیگر شبیه هستند امّا در طراحی آنها تفاوتهایی دیده میشود که سبب میگردد هر کدام از این دو فرش در جای خود یگانه و منحصربهفرد باشند. بنابراین یکی دیگر از اهداف پژوهش حاضر بررسی این تفاوتها است. فرصتالدوله بر اماکنی که در هر دو فرش دیده میشود توضیحاتی نیز افزوده است که این توضیحات در پارهای از موارد ریشه در باورهای عامیانه مردم آن روزگار دارند.
سپهر قاسمی، مجیدرضا مقنی پور،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
شهرستان ملایر مهمترین مرکز قالیبافی استان همدان میباشد، فرهنگ قالیبافی در این منطقه با زندگی مردم آمیخته شده و تاثیرات بسیاری از فرهنگ مردم منطقه را در خود جای داده است، بهطوری که ملایر را می توان به عنوان یکی از قطبهای مهم قالیبافی به در غرب کشور را نامید؛ چرا که قالیها و قالیچههای این منطقه دارای طرحها و نقوش منحصر به فرد و شناسنامه داری هستند که اکثراً به سبک روستایی تولید میشوند. اگرچه تا حدودی الگوبرداریهایی از طرح ها و نقوش برخی مناطق همجوار از جمله اراک و بیجار نیز در بافتههای ملایر قابل ردیابی است. مسئله اصلی در این پژوهش شناسایی و معرفی ویژگیهای فرمی طرحها و نقوش رایج و اصیل قالیها و قالیچههای منطقه ملایر است. نوع پژوهش توصیفی و روش اجرای آن توصیفی-تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و میدانی (در قالب مصاحبه و کارت مشاهده) میباشد. نتایج این پژوهش آشکار ساخت که نقوش قالیها و قالیچههای ملایر غالباً در فرم های شکسته و هندسی، در قالب الگوهای طرحیِ اصیلی چون؛ نقش ماهی که در بسیاری از مناطق با پیشوندهایی نظیر چهار، سگ، رودباری، علمدار و هراتی به کار میرود(ویژه مناطق تک پود باف)، نقش چهارچنگ، نقش پیچ جوزان، نقش شال ماهی (ویژه مناطق دو پود باف)، نقشه پنجه نباتی و نقش برجسته در زمینههای رنگی لاکی، سفید و سرمهای قابل شناسایی هستند.