57 نتیجه برای نقش
شهدخت رحیم پور، ابوالقاسم نعمت شهربابکی،
دوره 14، شماره 34 - ( 12-1397 )
چکیده
سفره دستبافتهای کاربردی برای تهیه نان و تناول غذا است که در مناطق متعدد روستایی و ایلات عشایر توسط زنان بافته میشود. استان سیستان و بلوچستان از مناطق مهم سفرهبافی از نظر روش بافت و نقوش این دستبافته است.د روند نزولی تولید سفره که متاثر از شرایط زیست محیطی، اقتصادی، تغییر ساختار زندگی و نادیده انگاشتن ظرفیتهای بومی هنر زنان این خطه است، فراموشی بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی هنر این منطقه را به همراه داشته است لذا، این مطالعه برای نخستین بار با هدف بررسی ساختار بافت و نقشمایههای سفرههای سیستان و بلوچستان انجام شده است. جمعآوری اطلاعات به کمک مطالعه میدانی و کتابخانهای، و روش پژوهش توصیفی تحلیلی است. نتایج نشان میدهد ساختار بافت سفرهها به سه روش گلیم بافی، تلفیقی (گلیم دورو و پیچ بافی) و چرخیباف است. طرح کلی سفرهها محرمات، کفساده، ترنجی و واگیرهای، و پانزده نگاره سفرهها شناسایی گردید. بیشترین کاربرد نگارهها در معنای جاودانگی و بارانخواهی بهکار رفته است.
سید مصطفی افتخاری، دکتر سیدعلی مجابی، محمود اشعاری،
دوره 14، شماره 34 - ( 12-1397 )
چکیده
امروزه در ایران می توان انواع مختلفی از نقشه را برای بافت فرش دستباف عرضه کرد. برای مثال از یک طرح، بنا بر نوع کاربرد، انتخاب کارفرما و انتخاب بافنده، می توان به راحتی نقشۀ شطرنجی، نقشۀ عددی و نقشۀ صوتی تهیه کرد. با این توضیح که استفاده از نقشه های صوتی در حال گسترش است و نسل جدید بافندگان برای استفاده از آن رغبت بیشتری از خود نشان می دهند، چراکه نقشۀ صوتی از نظر سهولت کار، سرعت بافت، بهداشت حرفه ای و همچنین در برخی موارد تجاری، از نظر هزینۀ نقشه نسبت به انواع دیگر، مناسب تر است و این در حالی است که نقشه خوان صوتی صرفاً عمل نقشه خوانی را انجام می دهد و تشخیص محل درست گره های خوانده شده کماکان بر عهدۀ بافنده است.
در این تحقیق با طراحی هاف نقشه خوان (دارای شمارۀ ثبت اختراع 88954) و بررسی عملکرد آن، با توجه به امکاناتی که فراهم می کند، مشخص شد که می توان عمل نشان دادن تارها را نیز، توسط دستگاه انجام داد. این کار که در این تحقیق از آن، به جهت سهولت در تشریح، با عنوان «چله یابی» یاد می شود، سرعت بافت را به میزان قابل توجهی، نسبت به انواع دیگر نقشه های فرش دستباف، بالا می برد.
در نقشۀ انتخاب شده برای بررسی و مقایسۀ بین انواع نقشه ها و هاف نقشه خوان، این نتیجه حاصل شده است که برای نقشه خوانی در هاف نقشه خوان به میزان نود درصد زمان کمتری صرف می شود.
خانم فرنوش ایرانمنش، دکتر علی وندشعاری،
دوره 14، شماره 34 - ( 12-1397 )
چکیده
در حوزهی قالیبافی مناطق روستایی و عشایری استان فارس طرح و نقشهای گوناگونی رایج میباشد. یکی از نمونه طرح های معروف در این منطقه طرح «یکسرناظم» است که در گذشته مختص ایل قشقایی و طایفه کشکولی بوده، اما در حال حاضر بافت آن در دیگر مناطق استان فارس نیز رایج شده است. مشخصهی اصلی این طرح و نقش، ساختار کلی و عناصر شاخص آن میباشد که با تردیدهای بسیاری از سوی پژوهشگران در قالبهای محتوایی مختلفی قرار داده شده است. این طرح و نقش از سمت برخی از پژوهشگران در حوزه قالیهای محرابی و همچنین در قالب درگاهی که به سمت یک باغ گشوده شده، معرفی و مورد مطالعه قرار گرفته است. مساله اصلی و هدف مقاله در راستای سوالات مطرح شده، شناسایی ویژگیهای اصلی طرح یکسرناظم و یافتن شاخصههای اصلی این طرح و نقش در قالی های استان فارس و دسترسی به میزان تغییر این طرح و نقش از دوره قاجار تا زمان حاضر می باشد. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی بوده که به شیوه کیفی عناصر شاخص و تشکیل دهنده قالی یکسرناظم را در دو گروه قالی های قدیم و قالی های جدید مورد مطالعه، تجزیه و تحلیل قرار داده است. روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق به دو شیوه کتابخانهای و میدانی میباشد. بر اساس مطالعات انجام شده 50 نمونه قالی یکسرناظم به عنوان جامعه آماری گردآوری گردیده است که به شکل هدفمند(غیر تصادفی) و بر اساس فراوانیهای موجود10 نمونه قالی قدیم و 10 نمونه قالی جدید به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردیده و مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ساختارفرمی طرح و نقش و ویژگیهای شاخص شناسایی قالی یکسر ناظم از دوره قاجار تا کنون دچار تغییراتی در فرم و نیز نگرش به محتوای این طرح گردیده است. این طرح و نقش بر گروه قالی های جدید با تنوع در کلیت ترکیب بندی و سادگی در فرم عناصر ظاهر گردیده و همچنین محل بافت آن از یک محدوده جغرافیایی خارج شده و در بیشتر مناطق استان فارس بافته می شود.
دکتر ایمان زکریایی کرمانی، بدری حکیمیان،
دوره 14، شماره 34 - ( 12-1397 )
چکیده
نظامهای صنفی هنری را میتوان به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکلگیری و بقای هنرهای سنتی در نظر گرفت که تسلسل نظام استاد و شاگردی قدیم است. در ساختار هنرهای سنتی خاندانهای هنری یکی از مؤلفههای تشکیل دهندهی این نظامهای صنفی هستند. از این روی میتوان خاندانهای هنری را به عنوان یک ظرفیت در راستای حفظ و تعالی هنرهای سنتی در نظر گرفت. اگر مروری گذرا در ارتباط با خاندانهای هنری صورت بپذیرد، مشخص خواهد شد که بسیاری از رموز هنری در بین خانوادهها از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد.
کرمان را میتوان به عنوان یکی از مناطق فرهنگی و تمدنی واقع در جنوب شرق ایران از هزارههای گذشته محسوب داشت؛ از این روی بسترهای رشد هنرهای سنتی در این زیست بوم فرهنگی در طول تاریخ فراهم بوده است. در این میان فرش از مهمترین هنرهای سنتی کرمان به حساب میآید. بخش مهمی از سنت فرهنگی فرش کرمان به پویایی و غنای خاندانهای هنری وابسته است. در میان تعداد متکثر خاندانهای هنری در حوزهی فرش کرمان خاندان شاهرخی از موقعیت شاخصی برخوردار است که در این پژوهش هدف پاسخگویی به این پرسش اصلی است که نقش و جایگاه هنرمندان خاندانهای هنری در فرش کرمان با تأکید بر خاندان شاهرخی چیست؟ از این روی این پژوهش جهت نیل به این هدف اصلی با بهرهگیری از روش تحقیق کیفی از نوع تفسیری و شیوههای یافتهاندوزی روایی و میدانی(مصاحبه و مشاهده) و کتابخانهای به دنبال تبیین این نقش و جایگاه است. نتایج حاصل از پژوهش با اتکا به یافتههای حاصل از مصاحبههای غیررسمی از ۱۰ نفر از افراد مطلع بدست آمده که از طریق تحلیل محتوای عرفی حاصل شده است.
از جمله یافتههای این پژوهش میتوان به این نکته اشاره نمود که خاندان هنری یک ظرفیت فرهنگی- اجتماعی- اقتصادی است که میتوان موجب تقویت سطوح فرهنگی و هنری فرش دستباف کرمان شود. علاوه براین تقویت خاندانهای هنری موجب تقویت ارزشهای فرهنگی و هویتی جامعه گردد. نقش و جایگاه هنرمندان خاندان شاهرخی در فرش کرمان تابع نظامهای ارزشی حاکم بر جامعه و میدان فرهنگی است. در این میدان، سرمایههای اقتصادی و فرهنگی موجب تحولات منزلت اجتماعی هنرمندان میشود و تحولات منزلت، جایگاه پویای افراد را در نظام فرهنگی شکل میدهد. نقش هنرمندان نیز تابع جایگاه آنهاست، بنابراین منزلت، جایگاه و نقش سه مؤلفهی پیوسته و مرتبط با یکدیگر در رابطه با نقش و جایگاه هنرمندان خاندان شاهرخی هستند.
خانم عاطفه حیدری سورشجانی، دکتر ایمان زکریایی کرمانی، دکتر نادر شایگان فر، دکتر عباس قنبری عدیوی،
دوره 15، شماره 36 - ( 12-1398 )
چکیده
فرش ایران تجسمی است از فردوس یا باغ بهشت و نقش پرنده نیز نمادی است از روح، پرواز و آزادی که این امر نشان از وجود رابطه و پیوندی جداییناپذیر بین فرش ایران و نقش پرنده دارد. اغلب این پرندگان به صورت طبیعی و گاهی نیز به صورت تجریدی، گاه در حال پرواز و گاه به صورت نشسته بر شاخهی درختان در قالی ایران نقش شدهاند. از جمله مناطقی که نقش پرنده در آن هم به صورت طبیعی و هم انتزاعی کاربرد دارد منطقهی چهارمحال و بختیاری است. لذا مهمترین هدف پژوهش، مطالعهی نقش پرنده به عنوان نقشمایهای رایج در فرش چهارمحال و بختیاری است که در کنار این روند به مطالعهی نقش پرنده و سه تایی مقدس و نقش پرنده و درخت به شکل الگویی تکرارشونده پرداخته خواهد شد و همچنین مطالعهی نمادشناختی این نقش در فرش منطقه که در پی مطالعه و بررسی رابطهی نقش پرنده با دیگر عناصر در فرش منطقه است. با توجه به اهداف مقاله، این پرسشها مطرح میشود که چه رابطهای بین نقش پرنده و دیگر عناصر بافتهشده در فرش منطقه مثل نقش درخت، گلدان و دیگر جانوران، وجود دارد؟ و دیگر این که آیا میتوان همنشینی نمادین درخت مقدس و پرنده را در فرش چهارمحال و بختیاری مشاهده کرد؟
روش تحقیق پژوهش، توصیفی– تحلیلی و از نظر هدف توسعهای است. همچنین در گردآوری مطالب علاوه بر منابع کتابخانهای از مطالعات میدانی به ویژه در مورد تصاویر استفاده شده است. نتیجهای که از بررسی نقوش پرندگان مختلف در فرش منطقه و همچنین بررسی نمونهی مورد مطالعه حاصل شد، نشان داد که نقوش پرندگانی همچون فاخته، بلبل و طاووس که در نمونهی مورد مطالعه به کار گرفته شدهاند هر کدام به تنهایی و در ترکیب با پرندگان و عناصر دیگر مثل گلدان به نوعی به حاصلخیزی و بهشتبرین اشاره داشته و در کنار عنصر مقدس این مجموعه که گلدان است همنشینی نمادین درخت مقدس و پرنده به تصویر کشیده شده است
عبداله میرزایی،
دوره 15، شماره 36 - ( 12-1398 )
چکیده
گستردگی جغرافیایی تولید قالی در ایران باعث شده است شیوه های متنوعی در جهت خوانا کردن طرح های سنتی و تبدیل آنها به نقشه های قالی به کار گرفته شود. امروزه دو شیوه متمایز و فراگیر در تهیه نقشه قالی های شهری ایران به پیشگامی اصفهان و تبریز رایج است. هدف این پژوهش تبیین علل بروز تفاوت در شیوه های رنگ و نقطه کاری نقشه های قالی این مناطق میباشد. بدین منظور نخست با مقایسه تطبیقی شیوه های رنگ و نقطه کاری نقشه های قالی اصفهان و تبریز، وجوه تفاوت آنها استخراج گردید. سپس دلایل بروز تفاوت ها، با تاکید بر عوامل ساختاری و فنی قالی های این مناطق مورد مطالعه کیفی قرار گرفت. نتایج نشان دادند، سبک های رایج طراحی و تولید در هر منطقه و میزان درک متقابل مجموعه عوامل انسانی درگیر در نظام تولید نسبت به کنش های همدیگر، نقش محوری در تغییر شیوه های رنگبندی و نقطه کاری نقشه های قالی دارد. در شهر اصفهان سنت گرایی عوامل تولید قالی و پایبندی آنان نسبت به وضعیت نهادینه شده باعث تداوم استفاده از طرح های کلاسیک و سنتی در نقشه های قالی و پیرو آن عدم نیاز به ابداع شیوه های متنوع شده است. از طرفی گرایش ذاتی و تاریخی به نوآوری و تجدد در بین عوامل تولید قالی تبریز باعث شده است تا طراحان قالی این شهر تمام تلاش خود را در جهت شخصی سازی کنش ها با گرایش به استفاده از نقوش تزیینی واقعگرا و گل های ترکیبی و فرنگی انجام دهند. از این رو بدون تغییر در شیوه های سنتی رنگ و نقطه، این نقشه ها برای اکثریت بافندگان قالی قابل خوانش نخواهند بود. طراحان قالی تبریز برای حل این مشکل و با علمِ به توانمندی بافندگان خبره و باتجربه، اقدام به ابداع شیوه ها و تکنیک های متنوع جهت خوانا کردن نقشه ها نموده اند. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی است که با رویکرد کیفی و به صورت توصیفی-تطبیقی به انجام رسیده است.
زهرا حسین آبادی، وحیده صائبی،
دوره 16، شماره 37 - ( 6-1399 )
چکیده
در روستایی مرزی و دورافتاده به نام آقداش از توابع شهرستان کلات نادری در استان خراسان رضوی، گلیمی ذهنی بافته میشود که روستاییان این منطقه آن را "پِلاس" یا "پالاس ترکی" مینامند. بافتن این پلاس توسط زنان روستا با وجود 170 دستگاه بافت فعّال در روستایی با 167 خانوار جمعیت، نشاندهنده فرهنگ زنده رایج در روستا است. با توجّه به شهرت جهانی دستبافتههای ایران و سبکهای متفاوت بافت در مناطق گوناگون، شناسایی طرح، نقش و معرفی تکنیک بافتِ این نوع دستبافته از ضرورتهای تحقیق در این زمینه است. نقوش ذهنی همواره ارتباط مستقیم با فرهنگ خاستگاه داشته و از بین رفتنِ تدریجی آنها از آسیبهای امروزی تولیدِ گلیم است. به این ترتیب، گردآوری و ثبت این نقوش بسیار اهمّیّت دارد.اما نقوش پلاس های روستای آقداش کداماند و در فرهنگ روستا چه معنا و مفهومی دارند؟ این تحقیق، با هدفِ یافتن ارتباط مفاهیم نقوش این گلیم با فرهنگ رایج در روستای آقداش صورت پذیرفته و با توجّه به اهمیت تغییر سریع سبک زندگی و اهمّیّت بومشناسی در سالهای اخیر، مطالعات خردهفرهنگها و شناخت بومهای متفاوت در بستر فرهنگی مناطق، شناساندن گلیم آقداش از دیگر هدفهای این پژوهش است. روش تحقیق، توصیفی ـ تحلیلی است. اطّلاعات پژوهش علاوه بر مطالعات اولیه کتابخانهای از نتیجه گفتوگو با اهالی روستا و مشاهده فراهم شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که در بیشتر نقوش، از عناصر طبیعت روستا و حیوانات استفاده شدهاست که ارتباط مستقیم با زندگی مردم روستای آقداش دارد و شرایط اقلیمی و جغرافیایی منطقه و شکلگرفتن یک خرده فرهنگ در گذشته، از عوامل محیطی استمرار بافتِ گلیم آقداش بودهاست.
آیگین مردانی، صدرالدین طاهری،
دوره 16، شماره 37 - ( 6-1399 )
چکیده
قوم کرمانج شمال خراسان، از اقوام فعال ایران در کار آفرینش گلیم هستند و این هنر یکی از مهمترین تولیدات خانگی آنان بهشمار میرود. این پژوهش توسعهای، پس از بررسی صد و سی نمونه گلیم کرمانجی (40 نمونه از ساکنین روستاهای کرمانجنشین خراسان شمالی، 36 نمونه از بین عشایر کرمانج و 54 نمونه نیز در مجموعههای تاجران و فروشندگان فرش در بجنورد، قوچان و مشهد) و استخراج نقشمایههای برگرفته از طبیعت آنها، تلاش دارد به گونهشناسی این نقشها و بررسی شیوههای ترکیببندی آنها بپردازد. دادههای کیفی واکاویشده در این نوشتار به دو شیوه میدانی و اسنادی یافتهاندوزی شدهاند. نقشمایههای گلیم کرمانجی را از نظر موضوعی میتوان در چهار گروه تقسیمبندی نمود: 1. نقشهای طبیعی، 2. نقشهای برگرفته از ابزار و وسایل زندگی، 3. نقشهای انتزاعی، 4. ریزنقشهای هندسی؛ که بیشترین شمار و گوناگونی را در این میان نقشمایههای طبیعی دارند. وابستگی زندگی کرمانجها به عوامل جغرافیایی و شرایط زیستمحیطی، طبیعت را در ذهن ایشان بدل به کنشگری قهار و سترگ ساخته و به نیروهای آن نقشی اسطورهای بخشیده است. نقشمایههای طبیعی در گلیم کرمانجی خود در سه گروه جای میگیرند: 1. نقشهای جانوری که به سه شیوه شمایلی، برساخته و نمادین بازنمایی میشوند (همچون: طاووس، مرغابی، دمجنبانک، مریشک، دیک، عقاب، هوپهوپ، دهوه، جیران، بهران، گوجی، بهزننیری، منیگ، چووچک، گال، ریوی، چاکل و چاکلینکلخار و چاگلشقه، و کاووک) 2. نقشهای گیاهی (همچون: گل، دار، مهره، و پرک) 3. نقشهای برگرفته از پدیدههای طبیعی (همچون: چیک، گانی و خارخارک). بافنده کرمانج در چیدمان نقشها بر گستره گلیم نیز از ارتباط خود با طبیعت الگو گرفته. اکثر نقشهای زمینه دارای موضوعاتی است که ارتباط مستقیمتری با زندگی روزمره او دارند، در حالی که نقشهای تکرارشونده حاشیه، از طبیعت پیرامون زندگی ایلیاتی یا از انگارههای نمادین و ذهنی الهام گرفته شده است.
رضوان احمدی پیام، عفت السادات افضل طوسی، مهدی کشاورزافشار،
دوره 16، شماره 37 - ( 6-1399 )
چکیده
حاشیه بهعنوان یک مولفه اصلی در فرشهای ایرانی، قابی مُصوّر و تزئینی است که در دورتادور دستبافته تعبیه شده است. حضور و ضرورت استفاده از حاشیه در مفروشات ادوار مختلف تاریخی، نکته قابل تاملی است که میتوان بواسطه آن استقلال عناصر ساختاری موجود در ابتدایی ترین نمونهها را شناسایی نمود. بهمنظور بررسی حضور حاشیه و چگونگی آن در تولیدات متعلق به ادوار قبل از اسلام میتوان پاسخگویی به دو پرسش زیر را مدنظر قرار داد:
اجزای نقوش، ابعاد و اندازه آن در حاشیهها با متن مفروشات بررسی شده از چه روابطی با یکدیگر برخوردارند؟
جایگاه حاشیه در قدیمیترین نمونهها بالاخص فرشهای گرهخورده پرزدار چگونه است؟
گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر بر پایه دادههای کتابخانهای بوده و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است. با مطالعه منابع مختلف نظیر مکتوبات، تصویر فرش های منعکس شده در دیگر هنرها و بررسی معدودی از دستبافتههای برجای مانده بهنظر میرسد، وجود حاشیه در نمونههای (پرزدار و فاقد پرز) ادوار قبل از اسلام مسجل گردید. تناسبات میان حاشیه و زمینه فرشها در نوع نقش مایهها، اندازه و تناسبات موجود در آن نسبت به زمینه بررسی شد؛ جامعه آماری در این پژوهش دستبافتههای متعلق به قبل از اسلام است که موارد قابل مطالعه 6 نمونه پرزدار و فاقد پرز هستند. فرش پازیریک بهعنوان قدیمیترین نمونه، از روابطی بصری و هماهنگی کامل نقش در حاشیه و زمینه برخوردار است و این نکته در تولیدات دوره ساسانی کاهش یافت. تناسبات ابعادی حاشیه و زمینه فرش پازیریک با اصول طراحی امروزین حاشیه در فرش فاصله دارد، اما در نمونههای ساسانی این اصول قرابت بیشتری با قواعد کنونی دارند. کیفیتهای بصری در فرش پازیریک میتواند به حضور حاشیه در تولیدات هنری با بنمایه اعتقادی و فرهنگی اشاره داشته باشد. اما در دوره ساسانی جایگاه حاشیه به میزان یک قاب تزئینی فاقد کیفیت های بصری تقلیل مییابد.
علی پیری، محمدکاظم حسنوند، مرتضی فرهادیه،
دوره 16، شماره 38 - ( 12-1399 )
چکیده
موضوع شکار و گرفت و گیر حیوانات در دوره صفویه در ترکیب بندی های گوناگون در نقشه های قالی بازتاب یافته است و با نقشه های افشان، ترنجی و لچک و ترنج تلفیق شده است. یکی از نمونه های قابل توجه قالی با نقشه لچک و ترنج شکارگاه، قالی محفوظ در موزه پولدی پتزولی میلان است. در این قالی صحنه های پر جنب و جوش شکار به تصویر کشیده شده است. پژوهش حاضر با هدف تبیین روش طراحی نقشه این قالی صورت گرفته است. روش انجام پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش به صورت کیفی و با استفاده از روش تحلیل ساختاری و بر اساس استانداردهای موجود حاکم بر طراحی قالی ایران در دوره صفویه صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که نقشه این قالی دارای طرحی دولایه است. طراحی لایه اول که طرح لچک و ترنج است به روش یک چهارم صورت گرفته و با ایجاد تغییر در جزییات طرح به صورت یک دوم در آمده است و در لایه دوم، صحنه شکار به صورت سراسری به یک دوم نقشه قالی افزوده شده است. اجزای مورد استفاده در نقشه این قالی عبارتند از: ترنج، کتیبه، سرترنج، لچک، زمینه، حاشیه و صحنه شکار که نقش غالب در زمینه این قالی را به خود اختصاص می دهد. واگیره ترنج به روش یک شانزدهم طراحی شده و پس از سه بار تکرار به صورت یک چهارم در آمده است. سپس توسازی ترنج به روش یک چهارم انجام شده است. پس از تکمیل واگیره ترنج، کتیبه و سرترنج به صورت یک دوم به آن افزوده شده و همان بخش به عنوان لچک قالی مورد استفاده قرار گرفته و زمینه با نقوش ختایی تزیین شده است. این قالی دارای چهار ردیف حاشیه است. حاشیه خارجی و حاشیه اصلی به روش واگیره ای انعکاسی و دو حاشیه داخلی به روش واگیره ای انتقالی (سرهم سوار) طراحی شده است.
اعظم رسولی، سید رضا حسینی،
دوره 17، شماره 39 - ( 6-1400 )
چکیده
زمان، مفهوم و چگونگی ادراک و بیان آن، از مقولات مورد توجه در حوزههای مختلف اندیشه بشری است. نحوه نگرش به زمان، سبب گردیده تا آرای مختلفی در باب ماهیت آن ارائه شود. هنرمندان فرش در عصر قاجاریه، متاثر از روند تحولات در زمینههای گوناگون، تجارب جدیدتری را در نقشپردازی، نسبت به ادوار گذشته حاصل نمودند و در مواجهه با پدیدههایی چون زمان بر اساس جهان ذهنی و عینی خود و با توجه به ظرفیتهای فرش، به بازنمایی آن پرداختند. مساله این پژوهش تاویل و فهم زمان در طرح و نقش فرش قاجار بهمثابه یک متن تکرسانهای، مبتنیبر گزاره «فهم» در رویکرد هرمنوتیک فلسفی گادامر است. مبتنیبر ضرورت شناخت وجوه مختلف فرش، از جمله ظرفیت بازنمایی و دلالتهای معانی طرح و نقش فرش، هدف این مقاله، شناسایی زمان، کیفیت و هویت گونههای آن در فرش قاجار میباشد. مهمترین سوالات این پژوهش عبارتند از: بازنمود زمان در فرش قاجار چگونه است؟ فهم زمان و هویت گونههای آن در فرش قاجار، براساس هرمنوتیک فلسفی گادامر چگونه قابل تبیین است؟ برای دستیابی به پاسخ سوالات پژوهش، طرح و نقش پنج تخته از فرش قاجار بهعنوان نمونه پژوهشی، با روش غیراحتمالی انتخاب و بر مبنای روش تحلیل محتوا مطالعه شدهاند. ماهیت این پژوهش، بنیادی، در قالب پژوهشهای کیفی است. شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانهای- اسنادی و مشاهده آثار و ابزار جمعآوری اطلاعات، فیش تحقیق و تصاویر است. بر اساس نتایج حاصله زمان در فرش قاجار از نظر ماهیتی به دو صورت کیفی و کمّی با نشانههای مرتبط، ثبت شدهاست. وقایع آئینی، اندیشهها و روایات اساطیری، نوشتارهای مختلف، ایجاد حرکت و توالی زمان با استفاده از تقابلهای مکانی، عناصر تجسمی، خوانش نوشتارها، سطحبندی اثر، روایت و عناصر آن، استفاده از نمادهای ارجاع دهنده به زمان، از پیشفهمهای مولد زمان هستند و با دلالتهای صریح و ضمنی و بازخوانی متون غایب در اثر، تداعی ذهنی و فهم شهودی از گونههای زمان در فرش را موجب میشوند. همچنین گفتمان های مسلط در دوره قاجار بر نحوه مواجهه جامعه و هنرمند فرش با زمان و گونه های آن، موثر بوده اند. قدرت و اقتدار شاهانه، باستان گرایی (ملی گرایی)، سنت گرایی، تجددگرایی (نوگرایی)، اسطوره و مذهب از مهم ترین این گفتمان ها هستند.
سامرا سلیم پور ابکنار،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
هر قالی دستبافت زبانی دارد و میراث دار پیامهای فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و احساسات درونی بافندۀ خویش است. بنابراین، آگاهی از پیامهایی که یک قالی می تواند از گذشته به عصر حاضر پیشکشی کند، مستلزم خوانش زبان نمادین طرح و نقشمایه های آن قالی است. با این وجود، از آن جایی که در اغلب موارد اطلاعاتی پیرامون معانی مکنون در یک قالی به عنوان یک اثر هنری در دسترس نیست، ناگزیر باید از یک روش منطقی و نظام مند جهت گذر از تصویر و رسیدن به مفهوم واقعی بهره جُست. پژوهش پیش رو، در تلاش برای افشای پیامهای نهفته در ورای نگاره های یک قالیچۀ حاجیجلیلی با طرح محرابی است که دارای دو ویژگی برجسته می باشد: اولاً درخت زندگی موجود در میانۀ قالی از نوع تلفیقی است و ثانیاً بافنده آن را با ظرافت خاصی به شیوه اَبرش حقیقی رنگ آمیزی نموده است؛ مواردی که به ندرت در سایر قالیچه های محرابی به چشم میخورند. بر این اساس، این مطالعه در پی یافتن پاسخ به این سوالات است که: مفاهیم نمادینی که در پس طرح، نقش و رنگ قالیچه مذکور پنهان شده اند، کدامند و چگونه می توان به آنها دست یافت؟ و همچنین زبان نمادین نقوش از طریق چه ارتباطی به معنایی غایی اشاره دارند؟ بدین ترتیب، هدف این جُستار استفاده از الگوی آیکونولوژی پانوفسکی جهت یافتن لایه های معنایی و خوانش نگاره های شناسایی شده در سه مرحله «توصیف پیش آیکونوگرافی، تحلیل آیکونوگرافی و تفسیر آیکونولوژی» است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و به کمک گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسناد مکتوب نگاشته شده است. نتایج تحلیل آیکونوگرافی که از بهم پیوستن زنجیرۀ معانی پنهان شده در پس نقشمایه ها شکل گرفته است بر «وقفی یا نذری بودن» قالیچه مذکور گواهی می دهند. از سویی دیگر، بر اساس تفسیر آیکونولوژی نیز مشخص شد که هنرمند طراح و بافندۀ این قالیچه دانسته یا نادانسته اثری را خلق نموده که بر نیاز انسان زمینی (یا همان نمازگزار) جهت دستیابی به تکامل معنوی از طریق سیر و سلوک در کُنه دایره هستی و عروجی روحانی تاکید دارد.
علی دادخواه، بهاره تقوی نژاد،
دوره 17، شماره 40 - ( 7-1400 )
چکیده
فرش تشعیر از جمله آثار استاد عیسی بهادری در زمینه طراحی نقشه فرش است که دارای ویژگی های خاص ساختاری و بصری است. این فرش که با یک موضوع واحد و به سه شکل متفاوت طراحی و بافته شده؛ بیش از پیش توانایی های این هنرمند خلاق را آشکار می سازد؛ لذا تجزیه و تحلیل بصری این سه گانه با رویکرد تطبیقی، هدف مقاله مذکور به شمار می رود. گردآوری اطلاعات با استناد به تحقیقات میدانی (مصاحبه و عکاسی از آثار) و منابع مکتوب انجام شده و روشی توصیفی- تحلیلی و رویکردی تطبیقی دارد و در صدد پاسخگوی به این پرسش اصلی است: وجوه اشتراک و افتراق ویژگی های ساختاری طرح و نقش، در سه فرش با موضوع تشعیر اثر عیسی بهادری کدام است؟ نتایج مطالعات حاکی از آن است که علاوه بر مشابهت در بخش هایی از گردش های اسلیمی، تکرار تعدادی از نقشمایه ها نیز در هر سه نمونه مشترک است که از آن جمله می توان به وجود حیوانات (بزکوهی، آهو، ببر، شیر، خرس)، پرندگان(قرقاول، هدهد، شاهین)، جانوران اساطیری (سیمرغ و اژدها)، طرح گلدان و صحنه گرفت و گیر بین سیمرغ و قرقاول اشاره نمود. اما علاوه بر این وجوه مشترک، ساختار فرش از حیث وجود یا عدم وجود ترنج و سرترنج و فرم آن ها (بیضی، دایره)، رنگ آمیزی زمینه و حاشیه و حتی چگونگی به تصویر کشیده شدن موجودات و عناصر گیاهی در هر یک از فرش ها؛ دارای ارزش های بصری منحصر به فردی است که نمونه های فرش تشعیر را علی رغم موضوع واحد؛ از یکدیگر متمایز ساخته و روندی رو به رشد را در طراحی این سه اثر، آشکار می سازد.
هما موسی نژاد،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
نقش طاووس، از پر کار برد ترین نقوش نمادین، در هنر ایران و حتی جهان بوده که از گذشته، جایگاه ویژه ای در ادبیات، هنر و باور های مردم ایران داشته است. در قالی های کرمان دوره صفویه و قاجار، این نقشمایه حضور داشته است. هدف و ضرورت از این پژوهش آن است تا با شناخت نقشمایه طاووس در قالی های کرمان دوره صفویه و قاجار، ویژگی هایی چون شکل ظاهری طاووس، جایگاه، تعداد، جهت، نقش، عناصر اساطیری، مورد بررسی و بیان قرار گیرد و در انتها تفاوت های ظاهری و معنایی طاووس در دو دوره مذکور با هم مقایسه شود. با توجه به موارد گفته شده، سوال اصلی پژوهش به این صورت است که : 1) آیا شکل ظاهری و جایگاه معنایی نقشمایه طاووس، در قالی کرمان، در گذر از دوره صفویه به قاجار دستخوش دگرگونی شده، و در راستای این تغییر، تفاوتی در این نقش (ظاهر و معنا) ایجاد شده است؟ روش پژوهش، استفاده از مطالب کتابخانه ای و منابع عکس ها، استفاده از تصاویر سایت های اینترنتی معتبر مجموعه داران فرش و شیوه بیان مطالب از نوع توصیفی در قالب متن، تصاویر و جداول است. 22 نمونه قالی مورد بررسی قرار گرفته، که نحوه انتخاب قالی ها به صورت هدف مند، مربوط به دو دوره خاص صفویه و قاجار و حضور کامل نقشمایه طاووس مد نظر قرار گرفته است. 9 نمونه مربوط به دوره صفویه و 13 نمونه مربوط به دوره قاجار است. شکل ظاهری طاووس در دوره صفویه با قاجار در مقایسه با هم تغییراتی داشته است که در دوره صفویه انتزاعی و در مکان های بسته حضور دارد و در دوره قاجار، نزدیک به حالت طبیعی طاووس، آنچه که ما در طبیعت می بینیم در فضای آزاد تری حضور دارد. اما در نقش اصلی طاووس که نقش محافظت گونه و نگاه بانی از بهشت را دارد خدشه ای وارد نکرده است.
نقش طاووس، از پر کار برد ترین نقوش نمادین، در هنر ایران و حتی جهان بوده که از گذشته، جایگاه ویژه ای در ادبیات، هنر و باور های مردم ایران داشته است. در قالی های کرمان دوره صفویه و قاجار، این نقشمایه حضور داشته است. هدف و ضرورت از این پژوهش آن است تا با شناخت نقشمایه طاووس در قالی های کرمان دوره صفویه و قاجار، ویژگی هایی چون شکل ظاهری طاووس، جایگاه، تعداد، جهت، نقش، عناصر اساطیری، مورد بررسی و بیان قرار گیرد و در انتها تفاوت های ظاهری و معنایی طاووس در دو دوره مذکور با هم مقایسه شود. با توجه به موارد گفته شده، سوال اصلی پژوهش به این صورت است که : 1) آیا شکل ظاهری و جایگاه معنایی نقشمایه طاووس، در قالی کرمان، در گذر از دوره صفویه به قاجار دستخوش دگرگونی شده، و در راستای این تغییر، تفاوتی در این نقش (ظاهر و معنا) ایجاد شده است؟ روش پژوهش، استفاده از مطالب کتابخانه ای و منابع عکس ها، استفاده از تصاویر سایت های اینترنتی معتبر مجموعه داران فرش و شیوه بیان مطالب از نوع توصیفی در قالب متن، تصاویر و جداول است. 22 نمونه قالی مورد بررسی قرار گرفته، که نحوه انتخاب قالی ها به صورت هدف مند، مربوط به دو دوره خاص صفویه و قاجار و حضور کامل نقشمایه طاووس مد نظر قرار گرفته است. 9 نمونه مربوط به دوره صفویه و 13 نمونه مربوط به دوره قاجار است. شکل ظاهری طاووس در دوره صفویه با قاجار در مقایسه با هم تغییراتی داشته است که در دوره صفویه انتزاعی و در مکان های بسته حضور دارد و در دوره قاجار، نزدیک به حالت طبیعی طاووس، آنچه که ما در طبیعت می بینیم در فضای آزاد تری حضور دارد. اما در نقش اصلی طاووس که نقش محافظت گونه و نگاه بانی از بهشت را دارد خدشه ای وارد نکرده است.
مریم متفکرآزاد، شهریار شکرپور، رضا افهمی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با پاسخ به این سوال اساسی که ویژگیهای زیبایی شناختی قالی های محرابی و به ویژه قالی محرابی تبریز با توجه به نمونه های موجود در موزه فرش ایران کدام موارد هستند؟ به اصول و مبانی زیبایی شناختی قالی های محرابی پرداخته و آنها را معرفی نماید.
نتایج پژوهش حاکی از آن است که ساختار زیبایی شناختی قالی های محرابی با وجود عناصر زیبایی شناختی و ترکیب عواملی چون طرح،نقش و رنگ، گویای مفاهیم رمزی و نمادین بوده اند. با توجه به نقشمایه های به کار رفته در این نوع از قالیها چون محراب، قندیل، ستون، گلدان و... می توان به مفهوم رایج در قالی ایرانی که نهایتا به بهشت ازلی و مکانی برای نمایش ذات باریتعالی ختم میشود، دست یافت. در این قالیها با وجود پایبندی به عناصر سنتی قالی ایرانی و کاربست مناسب نقشمایه ها با توجه به مفاهیم آنها، تنوع و نوآوری در طرح و رنگ نیز نمایان است. در نمونه های مورد مطالعه استفاده از نقشمایه های تجریدی چون گردشهای اسلیمی و گلهای ختایی در بخشهای مختلف قالی چون متن و حاشیه ها و ترکیب مناسب آنها با نقشمایه های نمادینی چون محراب ستوندار و قندیل و گلدان و.. حائز اهمیت است. این تحقیق از نظر زمانی یک پژوهش تاریخی و از نظر هدف توصیفی- تحلیلی بوده. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی می باشد. در این پژوهش 8 نمونه از تصاویر قالی محرابی تبریز موزه فرش ایران به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرارگرفته است.
تکتم جلالیان راد، آقای محمدرضا خیرالهی،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
در شهر تهران، به خصوص حومه آن قالیهایی در دوره قاجار، در کارگاههای متمرکز و نیمه متمرکز تولید شده است. قالیهایی که بیشتر دسترنج استادکاران و بافندگان مهاجر از شهرهای یزد، اصفهان، تبریز و کرمان است. قالیهایی که با تبعیت از فنون بافت شهرهای مذکور و مواد اولیهی با کیفیت موجود در شهر تهران با شرایط، امکانات و سلایق این شهر، بافته شده و نشان میدهد که بین سبک قالی تهران و شهرهای مذکور پیوندهایی در طرح، نقش و رنگبندی ایجاد شده است.
هدف اصلی تحقیق، شناسایی طرح و نقشه قالی تهران در دوره قاجار است. سوال اصلی مقاله این است که: پایه و اساس طرح و نقشه قالی تهران چه بوده و ویژگیهای ظاهری آن کدامند؟ این تحقیق با رویکرد پژوهش کیفی از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و جامعه آماری آن از نمونه قالیهای انتخابی موجود در موزهها، بازار تهران و مجموعههای شخصی افراد و تصاویر موجود در منابع معتبر است که توسط اساتید فن اصالت و قدمت آنها محرز شده است. با توجه به منابع محدود و اطلاعات مختصر مکتوب درباره قالی تهران این تحقیق به روش میدانی، مصاحبه و مشاهده انجام گرفته است.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که بافندگان مهاجر ساکن در شهر تهران و حومه آن، علاوه بر تولیدات مناطق اصلی و بومی خود، طرح قالی شهرهایی همچون اصفهان، تبریز، کرمان و مناطق صاحب سبک که مقبولیت نسبی و عمومی به همراه داشته را نیز بافتهاند. همچنین بررسی قالیهای معدود موجود از آن دوره نشان میدهد، اواخر دوره قاجار همراه با شکوفایی و رونق قالی شهری تهران بوده است.
آناهیتا مقبلی، زهره اسدپور،
دوره 18، شماره 41 - ( 6-1401 )
چکیده
بافتههای داری تولید شده توسط زنان شهرستان قاینات در استان خراسانجنوبی از نظر اصالت، کیفیت، نقوش و کاربرد بسیار باارزش هستند. در این میان وجود دستبافتهای به نام پَلاس توجه هر علاقمندی به این حوزه را به خود جلب می کند. نقوش این زیرانداز تابع نقشه ای از پیش تعیین شده نبوده و در ذهن پلاسباف جای دارد. هدف این مقاله ابتدا معرفی این دستبافته ارزشمند و زیبایی های پنهان شده در نقوش آن بوده و به دنبال یافتن پاسخ برای این سوالات است که: پلاسهای دستبافت شهرستان قاینات متشکل از چه نقوشی است؟ عوامل موثر بر خلق و ایجاد نقوش پلاسهای دستبافت شهرستان قاینات چیست؟ این تحقیق که به روش توصیفی – تحلیلی انجام گردیده، آنچه از ذهن بافنده بر زمینه پلاس انعکاس یافته را با استفاده از روش میدانی، تصویربرداری از نمونه ها، مصاحبه با هنرمندان ومطالعه مستنداتکتابخانه ای، استخراج، ثبت و دستهبندی نموده است. نتایج پژوهش نشان میدهد طرح و نقش در پلاس های شهرستان قاینات در سه دسته گیاهی، جانوری و هندسی دستهبندی می شوند. در بطن نقوش گلیم (پلاس) که آمیخته با زندگی است تاثیر و اهمیت زیستروزانه، اقلیم و طبیعت را می توان دید. بررسی ها نشان میدهد پلاس ها نوعی کارکرد تعویذگونه داشته و جایی برای ثبت و ضبط نماد تجسمی چشمزخم و دفع نیروهایشر بوده اند. تاثیر مهاجرت، تنوعقومی و تعاملاتفرهنگی با مناطق همجوار شامل استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسانرضوی نیز در نقوش کاملا مشهود است.