انجمن علمی فرش ایران- نقد و نظر
تطبیق علم مدیریت با هنر – صنعت فرش

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1391/10/1 | 

 تطبیق علم مدیریت با هنر – صنعت فرش

 

 شهدخت رحیم پور

 (دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد و مدیریت فرش)

  پرسش از اینجا آغاز می شود که آیا میتوان علم مدیریت را با هنر بومی فرش تطبیق داد؟

 مدیریت ترکیبی از علم وهنر است. علم است از آن روی که قابل پیش بینی بودن است ویک قانون علمی چیزی ست که در همه زمانها به کار میرود.در حقیقت، قواعد علمی غیر قابل انعطاف و قطعی اند که باید سربلند از آزمونهای دشوار و تکراری که دلالت بر اعتبار آن دارد بیرون بیاید.

 مدیریت از اطلاعات علمی، قوانین و نظریه ها استفاده می کند و مدیران نیز از قواعد علمی، تکنیکها و اطلاعات استفاده می کنند، از طرفی مشکلات مدیریتی به ندرت یکسان اند و ارائه نمودن یک راه حل برای همه زمانها کارساز نیست. گفته میشود مدیریت هنر است چرا که مدیران اغلب به روشهای خلاقانه  کار میکنند و ترکیبی از مواد و یافته‌های شهودی را به کار میبرند. اما یک تفاوت اساسی وجود دارد که مدیریت را از هنر جدا میکند: هنرمندان کارهای زیباشناختی را خلق میکنند و مدیران میکوشند که مشکلات را حل کنند. پس نتیجه نهایی و معیار ارزیابی آنها متفاوت است.

 تطبیق دادن مدیریت چه از دیدگاه علم بودن ویا هنر بودن با معیارهای تولید فرش دستباف به چه صورت ممکن است؟ آیا پاسخگویی به مشکلات فرش در زمینه های اقتصاد، نگرش و فرهنگ سازی، افزایش اعتبار فرش ایران در بازارهای رقابتی، تعیین استانداردهای مطلوب کیفیتی، و بسیاری از مطالب مرتبط در زمینه های تولید و ... را وقتی که منابع مرتبط با گرایش مدیریت فرش وجود ندارد؛ تا چه اندازه اصل هماهنگی که از اصول اولیه مدیریت است یکپارچه هدفی را در فرش می تواند دنبال کند؟ چگونگی تصمیم گیریهای کلان و استراتژیک فرش  دربرهه کنونی و تطبیق معیارهای مهارتی (بعنوان اصل مشترک علمی و هنری مدیریت) تا چه اندازه پاسخگو خواهد بود؟ آیا میتوان متغیرهای مدیریتی را با این تولید بومی که از نظر گذار مراحل تولید و سبکها شیوه تولید با دوره های مبتدی تولید فرش از نظر ابزار و سبک بافت تغییر چندانی نکرده است تطبیق داد؟ آیا اگر دانش آموختگان این گرایش کتاب‌هایی را به طبع برسانند و از آنجا که کاربرد مدیریت حتی دردیگرصنایع ایران عاریتی ست و نظریه پردازان مدیریت هماهنگ با فرهنگ ایرانی بندرت عمل میکنند میتوان پاسخی به مشکلات عدیده فرش دستباف داد؟ آیا مهارتهای مدیریتی در فرش در قالب کارگا ه‌های آموزشی و تاکید بر مهارت‌ها نمی‌توانست پاسخگو باشد؟

 قطعا آموزش آکادمیک در زمینه مدیریت و اقتصاد  فرش برای یک برنامه بلند مدت پاسخگو خواهد بود، اما رهاندن فرش ایران از بحران کنونی خواهان یک سبک استراتژیکی عملکرد می باشد.

  اگر تنها اصول اولیه مدیریت را از تعاریف مدیریتی در بطن ماجرای فرش قرار دهیم پاسخی خواهیم یافت؟ اصولی مانند برنامه ریزی و تصمیم گیری، سازماندهی و هماهنگی، رهبری و کنترل .

 برنامه ریزان هنر – صنعت فرش چه کسانی اند وقتی سازمان‌های تصمیم گیرنده مرتبط با فرش آنقدر زیادند که تطبیق معیارهای سازمانی شان با هم متفاوت است. در چنین مواقع نظر کدام سازمان بر دیگری ارجح است و چرا؟ آیا وقتی در بعد نظری تفاوت‌ها زیادند می‌توان به یک چارچوب تعریف شده دست یافت که قابل اجرا باشد؟ آیا وقتی در گام نخستین مدیریت پاسخی صریح برای پرسش وجود ندارد ممکن است به هماهنگی دست یافت؟ و رهبری این پروسه چگونه صورت می‌گیرد؟ در نهایت اینکه، آیا امکان کنترل امور ممکن است؟

 تضادهای بسیار زیادی وجود دارد که بتوان به پاسخی روشن دست یافت .

 اهمیت مدیریت منسجم در هنر – صنعت فرش بر کسی پوشیده نیست اما چه زمانی وچگونه میسر خواهد شد؟ پرسشی ست که نیاز به بررسی متغیر های گوناگون دارد و زمانی طولانی و افرادی هنرمند در زمینه مدیریت.

 به امید روزی که چنین مشکلاتی در فرش دیده نشود.

نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی فرش ایران:
http://icsa.ir/find-1.104.166.fa.html
برگشت به اصل مطلب